تجربه های لبنان

مطالب تاریخی -سیاسی-اجتماعی وجغرافیایی

تجربه های لبنان

مطالب تاریخی -سیاسی-اجتماعی وجغرافیایی

ال نینو

مفهوم ال نینو ولانینو:

فرایندی است که بسیاری از تغییرات آب وهوایی پیش بینی شده نتیجه آن هستند.

ال نینو یک پدیده ی اقیانوسی است که تقریبا هر 5 سال یکبار درنواحی استوایی اقیانوس آرام  روی می دهد . نواحی دور از
اقیانوس در کشور پرو معمولا به شکل غیر معمول گرم شده وقبل از باز گشت به وضعیت
نرمال ویا رسیدن فصل سرما برای ماهها گرم باقی می مانند .

لانینو اصطلاح نوسان جنوبی کنایه از تغییرات جوی است که با تغییرات اقیانوس آرام به سوی شرایط گرم تر یا سردتر همراه هستند.

درپدیده النینو تبخیر آب نواحی شرقی اقیانوس آرام براثر گرما می تواند بارش باران هایی را که به شکل غیر معمول شدید هستند دربخش هایی از آمریکای جنوبی وآفریقا سبب شود .درحالیکه سایر مناطق آمریکای جنوبی ، آفریقا وبخش هایی از جنوب شرق آسیا واسترالیا درخشکسالی رنج می برند . تغییرات فشار جوی دراقیانوس آرام استوایی  همچنین می تواند تمام کره زمین را عمیقا تحت تاثیر قرار داده وزمستان های گرم تری را دربرخی مناطق جنوبی ایالات متحده وغرب کانادا سبب شود.

طی پدیده لانینو الگوهای هوایی درمناطقی که تحت تاثیر آن هستند ،می توانند به منتهی الیه مخالف کشیده شوند.

مطالعات گسترده ودراز مدت درکلمبیا ، ونزوئلا، هند وپاکستان نشان می دهد که مالاریا درزمان وقوع (النینو) شیوع پیدا می کند. مناطق دچار خشکسالی ویا سیل زدگی اغلب مورد تهاجم بیماری هایی بوده اند ؛ که توسط پشه ها جوندگان وآب منتقل شده اند . به علاوه دربسیاری مناطق خشک ،آتش مهار ناپذیر ،آلودگی هوا را تا مایل ها آن طرف تر به همراه داشته است .

الگوههای متعدد آب وهوایی پیش بینی می کند که با گرم شدن جو زمین واقیانوس ها ،النینو ها شایع تر وشدید تر است . این بدان معناست که بلایای هواشناسی وبیماری هایی که بدین ترتیب رواج می یابند، افزایش خواهند یافت.

مناطق قطبی


مناطق قطبی

مناطق مدیترانه ای

مناطق مدیترانه ای

نصایح لقمان حکیم


نصایح لقمان حکیم به فرزندش


لقمان حکیم، غلام سیاهی بود که در سرزمین سودان چشم به جهان گشود. گرچه او چهره ای سیاه و نازیبا داشت، ولی از دلی روشن، فکری باز و ایمانی استوار برخوردار بود. او که در آغاز جوانی برده ای مملوک بود، به دلیل نبوغ عجیب و حکمت وسیعش آزاد شد و هر روز مقامش اوج گرفت تا شهره ی آفاق شد. او مردی امین بود، چشم از حرام فرو می بست، از ادای حرف ناسزا و بی مورد پرهیز می کرد و هیچگاه دامن خود را به گناه نیالود و همواره در امور زندگی شرط عفت و اخلاص را رعایت می کرد. بیشتر وقت خود را در همنشینی با فقها و دانشمندان و پادشاهان می گذراند و مسئولیت خطیر آنها را گوشزد می کرد و آنها را از کبر و غرور برحذر می داشت و خود نیز از احوال ایشان عبرت می گرفت و در این میان فرزند برومند لقمان که نظر پدر را به خود معطوف داشته بود، بیشتر مورد خطاب او قرار می گرفت. هرچند نصایح لقمان بیشتر جنبه عمومی داشت و سعی لقمان بر این بود که در مناسبت های مختلف فرزندش و همچنین سایر مردم را پند و اندرز دهد که در این رابطه گوشه ای از این پندها را در این ایمیل مرور می کنیم :

۱. فرزندم هیچ کس و هیچ چیز را با خداوند شریک مکن.

۲. با پدر و مادرت بهترین رفتار را داشته باش.

۳. بدان که هیچ چیز از خداوند پنهان نمی ماند.

۴. نماز را آنگونه که شایسته است بپادار.

۵. اندرز و نصیحت دیگران را فراموش مکن.

۶. از بدان انتظار مردانگی و نیکی نداشته باش.

۷. از مردم روی مگردان و با آنها بی اعتنا مباش.

۸. با غرور و تکبر با دیگران رفتار مکن.

۹. در مقابل پیش آمدها شکیبا باش.

۱۰. بر سر دیگران فریاد مکش و آرام سخن بگو.

۱۱. از طریق اسماء و صفات خداوند او را بخوبی بشناس.

۱۲. به آنچه دیگران را اندرز می دهی خود پیشتر عمل کن.

۱۳. سخن به اندازه بگو.

۱۴. حق دیگران را به خوبی ادا کن.

۱۵. راز و اسرارت را نزد خود نگاه دار.

۱۶. به هنگام سختی دوست را آزمایش کن.

۱۷. با سود و زیان دوست را امتحان کن.

۱۸. با بدان و جاهلان همنشینی مکن.

۱۹. با اندیشمندان و عالمان همراه باش.

۲۰. در کسب و کار نیک جدّی باش.
۲۱. بر کوته فکران و ضعیف عنصران اعتماد مکن.

۲۲. با عاقلان ایماندار مدام مشورت کن.

۲۳. سخن سنجیدۀ همراه با دلیل را بیان کن.

۲۴. روزهای جوانی را غنیمت بدان.

۲۵. هم مرد دنیا و هم مرد آخرت باش.

۲۶. یاران و آشنایان را احترام کن.

۲۷. با دوست و دشمن، خوش اخلاق باش.

۲۸. وجود پدر و مادر را غنیمت بشمار.

۲۹. معلم و استاد را همچون پدر و مادر دوست بدار.

۳۰. کمتر از درآمدی که داری خرج کن.

۳۱. در همۀ امور میانه رو باش.

۳۲. گذشت و جوانمردی را پیشه کن.

۳۳. هر چه که می توانی با مهمان مهربان باش.

۳۴. در مجالس و معابر چشم و زبان را از گناه باز دار.

۳۵. بهداشت و نظافت را هیچگاه فراموش مکن.

۳۶. هیچگاه دوستان و هم کیشان خود را ترک مکن.

۳۷. فرزندانت را دانش و دینداری بیاموز.

۳۸. سوارکاری و تیراندازی و ... را فراگیر.

۳۹. در هر کاری از دست و پای راست آغاز کن.

۴۰. با هر کس به اندازۀ درک او سخن بگو.

۴۱. به هنگام سخن متین و آرام باش.

۴۲. به کم گفتن و کم خوردن و کم خوابیدن خود را عادت بده.

۴۳. آنچه را که برای خود نمی پسندی برای دیگران مپسند.

۴۴. هر کاری را با آگاهی و استادی انجام بده.

۴۵. نا آموخته استادی مکن.

۴۶. با ضعیفان و کودکان سرّ خود را در میان نگذار.

۴۷. چشم به راه کمک و یاری دیگران مباش.

۴۸. از بدان انتظار مردانگی و نیکی نداشته باش.

۴۹. هیچ کاری را پیش از اندیشه و تدبر انجام مده.

۵۰. کار ناکره را کرده خود مدان.

۵۱. کار امروز را به فردا مینداز.

۵۲. با بزرگتر از خود مزاح مکن.

۵۳. با بزرگان سخن طولانی مگو.

۵۴. کاری مکن که جاهلان با تو جرأت گستاخی پیدا کنند.

۵۵. محتاجان را از مال خود محروم مگردان.

۵۶. دعوا و دشمنی گذشته را دوباره زنده مکن.

۵۷. کار خوب دیگران را کار خود نشان مده.

۵۸. مال و ثروت خود را به دوست و دشمن نشان مده.

۵۹. با خویشاوندان قطع خویشاوندی مکن.

۶۰. هیچگاه پاکان و پرهیزکاران را غیبت مکن.

۶۱. خودخواه و متکبر مباش.

۶۲. در حضور ایستادگان منشین.

۶۳. در حضور دیگران دندان پاک مکن.

۶۴. با صدای بلند آب دهان و بینی را پاک مکن.

۶۵. به هنگام خمیازه دست بر دهان خویش بگذار.

۶۶. حالت خستگی را در حضور دیگران ظاهر مکن.

۶۷. در مجالس انگشت در بینی مینداز.

۶۸. کلام جدی را با مزاح آمیخته مکن.

۶۹. هیچکس را پیش دیگران خجل و رسوا مکن.

۷۰. با چشم و ابرو با دیگران سخن مگو.

۷۱. سخن گفته شده را تکرار مکن.

۷۲. از شوخی و مزاح خود کمتر کن.

۷۳. از خود و خویشاوندان نزد دیگران تعریف مکن.

۷۴. از پوشیدن لباس و آرایش زنان پرهیز کن.

۷۵. از خواسته های نابجای زن و فرزندان پیروی مکن.

۷۶. حرمت هر کس را در حد خود نگاه دار.

۷۷. در بد کاری با اقوام و دوستان همکاری مکن.

۷۸. از مردگان به نیکی یاد کن.

۷۹. از خصومت و جنگ افروزی جدّا پرهیز کن.

۸۰. با چشم احترام به کار دیگران نگاه کن.

۸۱. نان خود را بر سفره ی دیگران مخور.

۸۲. در هیچ کاری شتاب مکن.

۸۳. برای جمع آوری بیش از حد مال و ثروت حرص مخور.

۸۴. به هنگاه خشم شکیبا باش و سخن سنجیده بگو.

۸۵. از پیش دیگران غذا و میوه بر مدار.

۸۶. در راه رفتن از بزرگان پیشی مگیر.

۸۷. سخن و کلام دیگران را قطع مکن.

۸۸. به هنگام راه رفتن جز به ضرورت چپ و راست خود را نگاه مکن.

۸۹. در حضور مهمان بر کسی خشم مگیر.

۹۰. مهمان را به هیچ کاری دستور مده.

۹۱. با دیوانه و مست سخن مگو.

۹۲. برای کسب سود و دوری از زیان آبروی خود را مریز.

۹۳. در کار دیگران کنجکاوی و جاسوسی مکن.

۹۴. در اصلاح میان مردم هیچ گاه کوتاهی مکن.

۹۵. ادب و تواضع را هیچگاه فراموش مکن.

۹۶. با خداوند صادق و با مردم با انصاف باش.

۹۷. بر آرزو ها و خواسته های خود غالب باش.

۹۸. خدمتکاری بزرگان و همکاری با مستمندان را فراموش مکن.

۹۹. با بزرگان با ادب و با کودکان مهربان باش.

۱۰۰. با دشمنان مدارا کن و در مقابل جاهلان خاموش باش.

۱۰۱. در مال و مقام دیگران طمع مکن.

۱۰۲. از رفت و آمد و مال و مرام و مسلک خویش کمتر بگو.

۱۰۳. بجز خداوند هیچ کس و هیچ چیز را فرمانروا و فریادرس خویش مشمار.

۱۰۴. عمر و روزی با حساب و کتاب است، پس مترس و طمع مکن.

۱۰۵. عمر را برای عمل و عبادت و پاکی و پرهیزکاری غنیمت بدان.

۱۰۶. اگر بهشت را می طلبی از فساد و ستم و گردن کشی پرهیز کن.

۱۰۷. سرچشمه ی زشتی ها را دنیا پرستی و مستی و نادانی بدان.

۱۰۸. بجز در حق و راستی بندگان خدا را بندگی و فرمانبری مکن.

۱۰۹. خود را با ستم سلاطین شریک مگردان.

۱۱۰. دنیای دیگر را به دست فراموشی مسپار.







لبنان

لبنان کشوری در حاشیه مدیترانه با مساحت 10452 کیلومتر مربع است.

پایتخت لبنان بیروت شهری زیبا بندری و در کنار دریاست. این شهر دارای دو بخش است. شمال شرق مسیحی نشین و جنوب غربی مسلمان نشین است.جنوب یا غرب این شهر با این که اخیرا مورد توجّه واقع شده، هنوز مشکلات متعدد دارد. همین که از خط حایل بین دو منطقه عبور کنید و به منطقه مسیحی نشین وارد شوید، وضعیّت به طور محسوس متفاوت است. خیابان ها، بسیار تمیز با اتومبیل های مدرن، انگار به یک کشور اروپائی وارد می شوید. این وضعیت به طور جدّی قابل تأمل است.

لبنان دارای چهار میلیون نفر جمعیّت است و چهارده میلیون نفر مهاجر در سراسر جهان دارد.

مردم لبنان غالبا سازگارند. از اینرو به راحتی می توانند خودشان را با فرهنگ های گوناگون هماهنگ کنند. در عرصه های مختلف انسان هایی موفق محسوب می شوند.

لبنان از جهت اقتصادی و نظامی کشوری ضعیف به شمار می رود و از آن جا که با رژیم اشغالگر قدس هم مرز است، از سوی این رژیم غاصب مورد هجوم واقع شده، بخش هایی از آن سالیان درازی در اشغال قرار داشت.

در بین کلیه کشورهای عربی تنها کشوری که عملاً در مقابل رژیم اشغالگر ایستادگی می کند، لبنان است. آن هم نیروهای حزب اللّه که شیعیانی استوار و مقاومند.

توانمندی نیروهای حزب اللّه به گونه ای است که حتی سوریه که مدعی مقاومت در مقابل اسرائیل است، سعی می کند و خود را حامی حزب اللّه معرفی کند به این وسیله بخش هایی از سوریه را که در اشغال اسرائیل است، آزاد سازد.

وضعیت فرهنگی لبنان

لبنان به چهار راه فرهنگی جهان معروف است. عقائد، ادیان، مکاتب و افکار گوناگون به راحتی در آن کشور ترویج می شود. در حقیقت می توان گفت: آن جا منطقه ی آزاد فرهنگی دنیا به حساب می آید.

فرهنگ غرب از سویی و فرهنگ آسیا از سوی دیگر و گاهی فرهنگ آفریقا در آن جا راه دارد و به سهولت با ابزارهای ارتباطی و با شیوه های جذّاب ترویج می شود. فضای شبهه پراکنی باز است و مردم تحت تأثیر القاءات و شبهات فراوان قرار می گیرند.

مسیحیان در لبنان حدود 40 مجله دارند که در بسیاری از موارد مطالب خود را در قالب های علمی ارائه می کنند.

کتاب هایی در نقد قرآن نوشته می شود و به خیال خودشان اشتباهات قرآن را بیان می کنند. در مقابل، تبلیغات شیعیان تا حدود زیادی به صورت شعار مطرح می شود.

بسیاری از کشورها در لبنان بر علیه شیعه تبلیغ می کنند و برای ویران کردن ایران، لبنان را نقطه شروع می دانند.

هر روز در روزنامه ها و مجلات بر علیه شیعیان بحث می شود.

در لبنان تعداد کانال های تلویزیونی به حدی است که مردم از آمار دقیق آن اطلاعی ندارند. آن ها اظهار می کنند حدود 200 تا 500 کانال تلویزیونی قابل دسترسی است. افراد با پرداخت وجهی می توانند کانال های مختلف را ببینند.اگر چه تعداد 9 کانال برای همگان بدون پرداخت هزینه ای قابل استفاده است.

شبکه ال بی سی مربوط به مسیحیان لبنان است که از طریق ماهواره در همه جا پخش می شود و برنامه های آن بسیار مبتذل است. در عربستان، لبنان را به ال بی سی می شناسند. در تلویزیون از لواط، ازدواج مرد با محارم خودش و ...بحث می شود. و مبنا بر هتاکی و سنّت سوزی است. در مقابل کانال اقراء عربستان مذهبی است و بینندگانی دارد.

تلویزیون الجزیره خیلی خراب نیست در عین حال جذاب است. این کانال ماهواره ای است.

یک کانال تلویزیونی در بیروت وجود دارد که به صورت شبانه روزی مرثیه پخش می کند.

تلویزیون ایران شبکه «سحر» برای زمان محدودی در خارج از کشور پخش می شود که واقعا باید درباره ی فعالیّت آن تجدید نظر شود.

کانال المنار مربوط به حزب الله است که تاحدودی مناسب است و به اخبار ایران به طور جدّی می پردازد.

احساس می شود که اگر کسانی بخواهند ایران را بعد از همگانی شدن ماهواره مطالعه کنند، اکنون می توانند به طور جدّی وضعیت شیعیان لبنان را به عنوان جامعه نمونه مورد دقّت و مطالعه قرار دهند و برای آینده برنامه ای بیندیشند. لازم به ذکر است که وضعیت فرهنگ دینی مردم لبنان نسبت به گذشته که تقریبا آثاری از دین باقی نمانده بوده بسیار بهتر و توجّه شیعیان به اسلام ناب محمّدی صلی الله علیه و آله خیلی بیش از گذشته های دور است.

شیعیان لبنان غالبا بازگشت خود را به هویّت مذهبی، مرهون دو عامل اساسی می دانند:

1 ـ امام موسی صدر رحمه الله 2 ـ امام خمینی رحمه الله و انقلاب اسلامی ایران.

مردم لبنان نسبت به مقام معظم رهبری بسیار علاقمند و اطاعت آنان از رهبری شیعیان جهان بسیار قوی و نیرومند است.

همه شیعیان لبنان روی انقلاب ایران حساس هستند. و ایران را وطن اوّل خود و لبنان را وطن دوم می دانند. آنان می گویند ما نمی توانیم در لبنان کشور شیعی داشته باشیم ولی در ایران حکومت شیعه برقرار است.

مدارس آموزش و پرورش

در این کشور 33% از مدارس، توسط دولت و بقیه زیر نظر کلیسا و مسیحیّت اداره می شود. برخی از شیعیان، مدیریت تعداد معدودی از مدارس دولتی را به عهده گرفته اند که در مجموع حرکتی است لیکن نسبت به نیاز شیعیان بسیار کم است.

دولت برای مدارس غیر دولتی، حداقل و حداکثری برای دروس پیش بینی کرده و آنان باید مدارس را بر اساس آن چهارچوب ها اداره کنند. از این رو مدیران مدارس با توجّه به اهداف خود می توانند درس هایی را در مدارس ارائه کنند.

برای ایجاد و تشکیل مدرسه، دولت پس از بررسی، مجوز تأسیس مدرسه صادر می کند و پس از آغاز فعالیّت هر مدرسه لیست دانش آموزان خود را به آموزش و پرورش لبنان تحویل می دهد و در پایان سال مدرک تحصیلی به آنان اعطا می کند.

حزب الله از حدود سال 1380 هجری قمری به فکر تأسیس مدارسی برای شیعیان افتاد و تاکنون 9 مدرسه در لبنان و یک مدرسه در قم با کمک های مقام معظم رهبری و دولت ایران تأسیس کرده است که به نام مدارس المهدی شناخته می شود.

مسیحیّت که از 300 سال قبل در این کشور مدرسه ایجاد کرده، اکنون دارای400 مدرسه است. در مقایسه با 9مدرسه المهدی فاصله بسیار زیادی است.

مدارس المهدی مجموعا 6000 دانش آموز تحت پوشش دارند. در حالی که گاهی یکی از مدارس مسیحیان 6000دانش آموز دارد.

در مدارس المهدی در هفته 2 ساعت درس دینی و یک ساعت درس انگلیسی اضافه بر برنامه تدریس می شود.

در مجموع 4% از دانش آموزان شیعه، در مدارس شیعیان و بقیه در مدارس دولتی و تعداد زیادی در مدارس مسیحیان و مقدار اندکی هم در مدارس اهل سنت درس می خوانند. که این وضعیت خسارات جبران ناپذیری از جهت دینی و اخلاقی برای آنان درپی داشته است.

تدوین کتاب

دولت برای مدارس خود کتاب هایی تدوین کرده است. مدارس دیگر در انتخاب کتب درسی آزادند. این امر مؤسسات انتشاراتی را بر آن داشته که برای جلب مشتری در تدوین کتاب، بهتر رقابت کنند و هر مدرسه سعی می کند بهترین را انتخاب و خریداری کند.

مدارس المهدی برای انتخاب کتاب ـ با توجّه به ملاک های اخلاقی دینی ـ دچار مشکلات زیادی هستند.

غالب مدارس لبنان از دانش آموزان هزینه آموزشی دریافت می کنند و در برخی موارد از کمک های افراد خیّر استفاده می کنند.

هزینه آموزشی در مدارس تا حدّی زیاد است که گاهی اعضای حزب الله به دلیل عدم توان پرداخت کمک هزینه تحصیلی، فرزندان خود را از مدارس بیرون می برند.

در لبنان کلیه کسانی که مدرک دیپلم دریافت کنند، بدون کنکور می توانند وارد دانشگاه شوند.

در لبنان چنانچه بین طوائف اختلاف و درگیری باشد، امّا یک قانون عامی وجود دارد و آن این که همه، به علما و لو از گروه مخالف خود باشد، احترام می گذارند و روحانیون همه ی طوائف، محترم هستند.حتی مأمورین در لبنان هرگز از یک روحانی سؤال نمی کنند اقامه شماکجاست

به نظر می رسد با توجّه به وضعیت خاص لبنان تأسیس مدارس ابتدایی، راهنمایی و متوسطه بیش از دانشگاه اهمیّت داشته باشد.

۰ شهر تاریخی بابیلوس شهر بابیلوس که در سواحل شمالی بیروت در لبنان واقع شده است و از مناطق باستانی بسیار قدیمی جهان محسوب می گردد . بقایای قرون وسطی و جنگهای صلیبی و حفاریهای بسیار آن را به یکی از مناطق باستان شناسی مهم در جهان تبدیل کرده است . قدمت بابیلوس به ۷ هزار سال پیش بر می گردد گروهی کوچک از ماهیگیران عهد نو سنگی در سواحل بیروت ساکن شدند که هنوز وسایل و حتی کلبه هایی از بقایای آنها در منطقه وجود دارد .این منطقه در اوایل عصر برنز در هزاره سوم پیش از میلاد به یکی از مراکز مهم کشتیرانی بدل گشت و از آنجا که فراعنه و پادشاهی کشورهای دیگر برای ساخت کشتی و مقبرهها و مراسم معنوی خود به چوب صنوبر و انواع الوار احتیاج داشتند ارتباط وسیعی با این شهر بر قرار کردند و در ازای آنها نیز انواع گنجینه های قیمتی به بابیلوس روانه کردند . این روند سالها ادامه یافت تا اینکه قبایل آموریت از کویر به این منطقه ساحلی حمله کردند و بابیلوس را به آتش کشیدند اما پس ساکن شدن در شهر ، شهر رادوباره ساختند . مصر با فرستادن هدایای بسیار دوباره ارتباط خود را حفظ کرد . به راحتی می توان از گنجینه های بسیار در مقبره شاهان بابیلوس به ثروت سرشار این شهر پی برد . در سال ۱۳۰۰ ق . م گروهی معروف به انسانهای دریایی از شمال به شرق مدیترانه روی آوردند و در این منطقه ساکن شدند که امروزه آنها را به نام فینیقیه ای ها می شناسیم . در همین دوران نوشتن و خط در بابیلوس بسیار رواج یافت و حتی در سال ۸۰۰ م به یونان راه یافت . در هزاره اول پیش از میلاد ، بابیلوس از تجارت با آشوریان و بابلیان سود بسیار می برد و پس از آن با ایران ارتباط بر قرار کرد . و کم کم این شهر در سالهای نخست عصر برنز به یکی از پایگاهای مهم دفاعی ایران محسوب می شد . بعد از فتح بابیلوس به دست اسکندر مقدونی زبان یونانی در بابیلوس رواج یافت و فرهنگ و سنن مردم بابیلوس با یونانی ها در هم آمیخت بعد از یونانیان رومیها بر بابیلوس حاکم شدند و معابد و حمامها و ساختمانهای دولتی بسیاری را در آن بنا نهادند . بابیلوس امروزه شهری پر رونق و نوین ، با قلبی تاریخی و کهن و آمیزه ای از سنن است . بندر قدیمی آن هم چنان در برابر دریا مقاومت می کند و در کنار آن بقایایی از حفاریهای شهر باستانی صلیبیون و کلیسا و بازار قدیمی و دیوارهای کهن قرون وسطی به همراه تعداد بیشماری از غذا خوری های متنوع و هتلها و فروشگاههای رنگارنگ ، خیابانهای زیبا که تلفیقی از معماری باستانی و نوین است به چشم می خورد . امروزه شهر بابیلوس یکی از مناطق توریستی لبنان محسوب می گردد و سالانه هزاران گردشگر از مناطق مختلف جهان برای دیدن این شهر عازم این کشور می گردند .

روش های جهت یابی

نواع روش های جهت یابی و یافتن مسیر برای زمانی که کوهستان ، جنگل ، دشت یا بیایان گم شده ایم چگونه امکانپذیر است؟ جهت یابی چیست و چگونه به ما کمک می کند؟

یافتن جهت های جغرافیایی را جهت یابی گویند. جهت یابی در بسیاری از موارد کاربرد دارد. برای نمونه وقتی در کوهستان، جنگل، دشت یا بیابان گم شده باشید، با دانستن جهت های جغرافیایی، می توانید به مکان مورد نظرتان برسید. یکی از استفاده های مسلمانان از جهت یابی، یافتن قبله برای نماز خواندن و ذبح حیوانات است. کوهنوردان، نظامیان، جنگل بانان و ... هم به دانستن روش های جهت یابی نیازمندند.

هرچند امروزه با وسایلی مانند قطب نما یا GPS می توان به راحتی و با دقت بسیار زیاد جهت جغرافیایی را مشخص کرد، در نبود ابزار، دانستن روش های دیگر جهت یابی مفید و کاراست. در اینجا به برسی انواع روش های جهت یابی خواهیم پرداخت.

● جهت های اصلی و فرعی

اگر رو به شمال بایستیم، سمت راست مان مشرق (شرق، باختر)، سمت چپ مان مغرب (غرب، خاور) و پشت سرمان جنوب است.

[جهت های جغرافیایی، که شمال با رنگ قرمز مشخص شده]

جهت های جغرافیایی، که شمال با رنگ قرمز مشخص شده

این چهار جهت را جهت های اصلی می نامند. بین هر دو جهت اصلی یک جهت فرعی وجود دارد. مثلاً نیمساز جهت های شمال و شرق، جهت شمالِ شرقی (شمالِ شرق) را مشخص می کند.

با دانستن یکی از جهت ها، بقیهٔ جهت ها را می توان به سادگی مشخص نمود. مثلاً اگر به سوی شمال ایستاده باشید، دست راست شما شرق، دست چپ شما غرب، و پشت سر شما جنوب است.

● روش های جهت یابی

برخی روش های جهت یابی مخصوص روز، و برخی ویژهٔ شب اند. برخی روش ها هم در همهٔ مواقع کارا هستند.

توجه شود که: بسیاری از این روش ها کاملاً دقیق نیستند و صرفاً جهت های اصلی را به صورت تقریبی مشخص می کنند. برای جهت های دقیق باید از قطب نما استفاده کرد، و میل مغناطیسی و انحراف مغناطیسی آن را هم در نظر داشت.

آن چه گفته می شود اکثراً مربوط به نیمکره شمالی است؛ به طور دقیق تر، بالای ۲۳٫۵ درجه (بالای مدار رأس السرطان). در نیم کره جنوبی در برخی روش ها ممکن است جهت شمال و جنوب برعکس آن چه گفته می شود باشد.

● روش های جهت یابی در روز

▪ جهت یابی با سمت خورشید

۱) خورشید صبح تقریباً از سمت شرق طلوع می کند، و شب تقریباً در سمت غرب غروب می کند.

این مطلب فقط در اول بهار و پاییز صحیح است؛ یعنی در اولین روز بهار و پاییز خورشید دقیقاً از شرق طلوع و در غرب غروب می کند، ولی در زمان های دیگر، محل طلوع و غروب خورشید نسبت به مشرق و مغرب مقداری انحراف دارد. در تابستان طلوع و غروب خورشید شمالی تر از شرق و غرب است، و در زمستان جنوبی تر از شرق و غرب می باشد. در اول تابستان و زمستان، محل طلوع و غروب خورشید حداقل حدود ۲۳٫۵ درجه با محل دقیق شرق و غرب فاصله دارد، که این خطا به هیچ وجه قابل چشم پوشی نیست. در واقع از آن جا که موقعیت دقیق خورشید با توجه به فصل و عرض جغرافیایی متغیر است، این روش نسبتاً غیردقیق است.

تنها جایی که خورشید همیشه دقیقاً از شرق طلوع و در غرب غروب می کند، استواست.

۲) در نیمکرهٔ شمالی زمین، در زمان ظهر شرعی خورشید همیشه دقیقاً در جهت جنوب است و سایهٔ اجسام رو به شمال می افتد.

ظهر شرعی یا ظهر نجومی در موقعیت جغرافیایی شما، دقیقاً هنگامی است که خورشید به بالاترین نقطه خود در آسمان می رسد. در این زمان، سایهٔ شاخص به حداقل خود در روز می رسد، و پس از آن دوباره افزایش می یابد؛ همان زمان اذان ظهر.

برای دانستن زمان ظهر شرعی می توانید به روزنامه ها مراجعه کنید یا منتظر صدای اذان ظهر باشید. ظهر شرعی حدوداً نیمه بین طلوع آفتاب و غروب آفتاب است.

۳) حرکت خورشید از شرق به غرب است؛ و این هم می تواند روشی برای یافتن جهت های جغرافیایی باشد.

جهت یابی با سایهٔ چوب(شاخص)

شاخص، چوب یا میله ای نسبتاً صاف و راست است (مثلاً شاخه نسبتاً صافی از یک درخت به طول مثلاً یک متر) که به طور عمودی در زمینی مسطح و هموار و افقی(تراز و میزان) فرو شده است.

روش اول: نوک(انتهای) سایهٔ شاخص روی زمین را [مثلاً با یک سنگ] علامت گذاری می کنیم. مدتی (مثلاً ده بیست دقیقه بعد، یا بیشتر) صبر می کنیم تا نوک سایه چند سانتیمتر جابه جا شود. حال محل جدید سایهٔ شاخص (که تغییر مکان داده است) را علامت گذاری می نماییم. حال اگر این دو نقطه را با خطی به هم وصل کنیم، جهت شرق غرب را مشخص می کند. نقطهٔ علامت گذاری اول سمت غرب، و نقطهٔ دوم سمت شرق را نشان می دهد. یعنی اگر طوری بایستیم که پای چپ مان را روی نقطهٔ اول و پای راستمان را روی نقطهٔ دوم بگذاریم، روبروی مان شمال را نشان می دهد، و رو به خورشید (پشت سرمان) جنوب است.

از آن جا که جهت ظاهری حرکت خورشید در آسمان از شرق به غرب است، جهت حرکت سایهٔ خورشید بر روی زمین از غرب به شرق خواهد بود. یعنی در نیم کره شمالی سایه ها ساعتگرد می چرخند.

هر چه از استوا دورتر بشویم، از دقت پاسخ در این روش کاسته می شود. یعنی در مناطق قطبی (عرض جغرافیایی بالاتر از ۶۰ درجه) استفاده از آن توصیه نمی شود.

در شب های مهتابی هم از این روش می توان استفاده کرد: به جای خورشید از ماه استفاده کنید.

روش دوم(دقیق تر): محل سایهٔ شاخص را زمانی پیش از ظهر علامت گذاری می کنیم. دایره یا کمانی به مرکز محل شاخص و به شعاع محل علامت گذاری شده می کشیم. سایه به تدریج که به سمت شرق می رود کوتاه تر می شود، در ظهر به کوتاه ترین اندازه اش می رسد، و بعداز ظهر به تدریج بلندتر می گردد. هر گاه بعد از ظهر سایهٔ شاخص از روی کمان گذشت (یعنی سایهٔ شاخص هم اندازهٔ پیش از ظهرش شد) آن جا را به عنوان نقطهٔ دوم علامت گذاری می کنیم. مانند روش پیشین، این نقطه سمت شرق و نقطهٔ پیشین سمت غرب را نشان می دهد.

در واقع هر دو نقطه سایهٔ هم فاصله از شاخص، امتداد شرق غرب را مشخص می کنند.

با این که روش پیشین نسبتاً دقیق است، این روش دقیق تر است؛ البته وقت بیشتری برای آن لازم است.

برای کشیدن کمان مثلاً طنابی(مانند بند کفش، نخ دندان) را انتخاب کنید. یک طرف طناب را به شاخص ببندید، و طرف دیگرش را به یک جسم تیز؛ به شکلی که وقتی طناب را می کشید دقیقاً به محل علامت گذاری شده برسد. نیم دایره ای روی زمین با جسم تیز رسم کنید.

وقتی سایهٔ شاخص به حداقل اندازهٔ خود می رسد(در ظهر شرعی)، این سایه سمت جنوب را نشان می دهد (بالای

۲۳٫۵ درجه).

▪ جهت یابی با ساعت عقربه دار

ساعت مچی معمولی (آنالوگ، عقربه ای) را به حالت افقی طوری در کف دست نگه می داریم که عقربهٔ ساعت شمار به سمت خورشید اشاره کند. در این حالت، نیمسازِ زاویه ای که عقربهٔ ساعت شمار با عدد ۱۲ ساعت می سازد (زاویهٔ کوچک تر، نه بزرگ تر)، جهت جنوب را نشان می دهد. یعنی مثلاً اگر چوب کبریتی را [به طور افقی] در نیمهٔ راه میان عقربهٔ ساعت شمار و عدد ۱۲ ساعت قرار دهید، به طور شمالی جنوبی قرار گرفته است.

▪ نکات

این که گفته شد عقربهٔ کوچک ساعت به سمت خورشید اشاره کند، یعنی این که اگر شاخصی [مثلاً چوب کبریت] ای که در مرکز ساعت قرار دهیم، سایه اش موازی با عقربهٔ ساعت شمار و در جهت مقابل آن باشد. یا این که سایهٔ عقربهٔ ساعت شمار درست در زیر خود عقربه قرار گیرد. یا مثلاً اگر چوبی ده پانزده سانتیمتری را در زمین به طور عمودی قرار دهیم، ساعت روی زمین به شکلی قرار گرفته باشد که عقربهٔ ساعت شمارش موازی با سایهٔ چوب باشد.

دلیل این که زاویه بین عقربهٔ ساعت شمار و ۱۲ را نصف می کنیم این است که: وقتی خوشید یک بار دور زمین می چرخد، ساعت ما دو دور می چرخد(دو تا ۱۲ ساعت). یعنی گرچه روز ۲۴ ساعت است (و یک دور کامل را در ۲۴ ساعت طی می کند)، ساعت های ما یک دور کامل را در ۱۲ ساعت طی می نماید. اگر ساعت ۲۴ ساعته ای می داشتید، که دور آن به ۲۴ قسمت مساوی تقسیم شده بود، هر گاه عقربهٔ ساعت شمار را رو به خورشید می گرفتید عدد ۱۲ ساعت همیشه جهت جنوب را نشان می داد.

این روش وقتی سمت صحیح را نشان می دهد، که ساعت مورد نظر درست تنظیم شده باشد. یعنی اگر در بهار و تابستان ساعت ها را نسبت به ساعت استاندارد یک ساعت جلو می برند، ما باید آن را تصحیح کنیم(ابتدا ساعت مان را یک ساعت عقب ببریم سپس روش را اِعمال کنیم؛ یا نیمساز عقربهٔ ساعت شمار را [به جای ۱۲] با ۱ حساب کنید). همچنین در همهٔ سطح یک کشور معمولاً ساعت یکسانی وجود دارد، که مثلاً در ایران حدود یک ساعت متغیر است (ایران تقریباً بین دو نصف النهار قرار دارد؛ لذا ظهر شرعی در شرق و غرب ایران حدوداً یک ساعت فاصله دارد.) ساعت صحیح هر مکان همان ساعتی است که هنگام ظهر شرعی در آن در طول سال، اطراف ساعت ۱۲ ظهر است. در واقع برای تعیین دقیق جهت های جغرافیایی ساعت باید طوری تنظیم باشد که هنگام ظهر شرعی ساعت ۱۲ را نشان دهد.

روش ساعت مچی تا ۲۴ درجه امکان خطا دارد. برای دقت بیشتر باید از آن در عرض جغرافیایی بین ۴۰ و ۶۰ درجه [شمالی یا جنوبی] استفاده شود؛ هر چند در عرض جغرافیایی ۲۳٫۵ تا ۶۶٫۵ درجه [شمالی یا جنوبی] نتیجه اش قابل قبول است.(البته در نیم کردهٔ جنوبی جهت شمال و جنوب برعکس است.) در واقع هر چه به استوا نزدیک تر شویم، از دقت این روش کاسته می شود. ضمناً هر چه زمان به کار بردن این روش به ظهر شرعی نزدیک تر باشد، نتیجهٔ آن دقیق تر خواهد بود.

اگر مطمئن نیستید کدام طرف شمال است و کدام طرف جنوب، به یاد بیاورید که خورشید از شرق بر می خیزد، در غرب می نشیند، و در ظهر سمت جنوب است.

توجه کنید که اگر این روش را در هنگام ظهر شرعی (یعنی ساعت ۱۲) اجرا کنیم، جهت عقربه ساعت شمار خود به سوی جنوب است. یعنی مانند همان روش «جهت یابی با سمت خورشید»، که گفتیم خورشید در ظهر شرعی به سمت جنوب است.

اگر از ساعت دیجیتال استفاده می کنید، می توانید ساعت عقربه داری را روی یک کاغذ یا روی زمین بکشید (دور دایره ای از ۱ تا ۱۲ بنویسید، و عقربهٔ ساعت شمار را هم بکشید)، و سپس از روش بالا استفاده کنید.

حتی وقتی هوا آفتابی نیست و خورشید به راحتی دیده نمی شود هم گاه سایهٔ خوشید را می توان دید. اگر یک چوب کبریت را عمود نگه دارید، سایهٔ آن برعکس جهت خورشید می افتد.

● روش های جهت یابی در شب

▪ جهت یابی با ستارهٔ قطبی

از آن جا که ستاره ها به محور ستاره قطبی در آسمان می چرخند، در نیم کرهٔ شمالی زمین ستارهٔ قطبی با تقریب بسیاری خوبی (حدود ۰٫۷ درجه خطا) جهت شمال جغرافیایی (و نه شمال مغناطیسی) را نشان می دهد؛ یعنی اگر رو به آن بایستیم، رو به شمال خواهیم بود.

[یافتن ستاره قطبی با دب اکبر]

▪ یافتن ستاره قطبی با دب اکبر

برای یافتن ستارهٔ قطبی روش های مختلفی وجود دارد:

به وسیلهٔ مجموعه ستارگان «دبّ اکبر»: صورت فلکی دبّ اکبر شامل هفت ستاره است که به شکل ملاقه قرار گرفته اند: چهار ستاره آن تشکیل یک ذوزنقه را می دهند، و سه ستارهٔ دیگر مانند یک دنباله در ادامه ذوزنقه قرار گرفته اند. هر گاه دو ستاره ای که لبهٔ بیرونی ملاقه را تشکیل می دهند (دو ستارهٔ قاعده کوچک ذوزنقه؛ لبهٔ پیالهٔ ملاقه؛ محلی که آب از آن جا می ریزد) را [با خطی فرضی] به هم وصل کنیم، و پنج برابر فاصله میان دو ستاره، به سمت جلو ادامه دهیم، به ستاره قطبی می رسیم.

به وسیلهٔ مجموعه ستاره های «ذات الکرسی»: صورت فلکی ذات الکرسی شامل پنج ستاره است که به شکل W یا M قرار گرفته اند. هرگاه (مطابق شکل) ستارهٔ وسط W (رأس زاویهٔ وسطی) را حدود پنج برابرِِ «فاصلهٔ آن نسبت به ستاره های اطراف» به سوی جلو ادامه دهیم، به ستارهٔ قطبی می رسیم.

▪ نکات

صورت های فلکی ذات الکرسی و دبّ اکبر نسبت به ستارهٔ قطبی تقریباً روبه روی یکدیگر، و دور ستاره قطبی خلاف جهت عقربه های ساعت می چرخند. اگر یکی از آن ها پشت کوه پنهان بود، با دیگری می توان ستارهٔ قطبی را یافت. فاصلهٔ هر کدام از این دو صورت فلکی تا ستارهٔ قطبی تقریباً برابر است.

اگر برای یافتن ستاره ها در آسمان از نقشه ستاره یاب (افلاک نما) استفاده می کنید، به خاطر داشته باشید که ستاره یاب ها موقعیت ستاره ها را در زمان، تاریخ و موقعیت جغرافیایی (طول و عرض جغرافیایی) خاصی نشان می دهند.

هر چه از استوا به سوی قطب شمال برویم، ستارهٔ قطبی در آسمان بالاتر (در ارتفاع بیشتر) دیده می شود. یعنی ستارهٔ قطبی در استوا (عرض جغرافیایی صفر درجه) تقریباً در افق دیده می شود، و در قطب شمال(عرض جغرافیایی ۹۰ درجه) تقریباً بالای سر (سرسو، سمت الرّأس، رأس القدم) دیده می شود. بالاتر از عرض جغرافیایی ۷۰ درجه شمالی عملا نمی توان با ستارهٔ قطبی شمال را پیدا کرد.

● جهت یابی با هلال ماه

اگر به دلیل وجود ابر یا درختان نمی توانید ستاره ها را ببینید، می توانید از ماه برای جهت یابی استفاده کنید.

[هلال ماه کهنه (نیمه دوم ماه قمری)]

▪ هلال ماه کهنه (نیمه دوم ماه قمری)

ماه به شکل هلال باریکی تولد می یابد، و در نیمه های ماه قمری به قرص کامل تبدیل می شود، و سپس در جهت مقابل هلالی می شود. در نیمهٔ اول ماه های قمری قسمت خارجی ماه (تحدب و کوژی ماه، برآمدگی و برجستگی ماه) مانند پیکانی جهت غرب را نشان می دهد. در نیمهٔ دوم ماه های قمری، تحدب ماه به سمت مشرق است.

اگر خطی از بالای هلال به پایین آن وصل کنیم و ادامه دهیم، در نیمهٔ اول ماه قمری شکل p و در نیمهٔ دوم شکل q خواهد داشت.

کره ماه در نیمهٔ اول ماه های قمری پیش از غروب آفتاب طلوع می کند، و در نیمهٔ دوم پس از غروب، تا پایان ماه که پس از نیمه شب طلوع می نماید.

پیدا کردن جنوب توسط ماه: اگر خطی فرضی میان دو نوک تیز هلال ماه رسم کرده و آن را تا زمین ادامه دهید، تقاطع امتداد این خط با افق، نقطه جنوب را [در نیم کرهٔ شمالی زمین] نشان می دهد.

این روش جهت یابی چندان دقیق نیست، ولی حداقل راه نمایی تقریبی را فراهم می سازد. در زمان قرص کامل نمی توان از این روش استفاده کرد. وقتی ماه به صورت قرص کامل است، می توان به کمک حرکت ظاهری ماه (که از مشرق به طرف مغرب است) جهت یابی کرد.

● روش های دیگر جهت یابی در شب

حرکت ظاهری ماه در آسمان از شرق به غرب است.

خوشه پروین: دسته ای (حدود ده تا پانزده) ستاره، به شکل خوشه انگور، در یک جا مجتمع هستند که به آن مجموعه خوشه پروین می گویند. این ستارگان مانند خورشید از شرق به طرف غرب در حرکتند، ولی در همه حال دُمِ آن ها به طرف مشرق است.

ستارگان بادبادکی: حدود هفت هشت ستاره در آسمان وجود دارد که به شکل بادبادک یا علامت سوال می باشند. این ستارگان نیز از شرق به غرب حرکت می کنند، و در همه حال دنباله بادبادکی آنها به طرف جنوب است.

کهکشان راه شیری تودهٔ عظیمی از انبوه ستارگان است که تقریباً از شمال شرقی به جنوب غربی امتداد یافته است. در شمال شرقی این راه باریک است، و هر چه به سمت جنوب غربی می رود، پهن تر می شود. هر چه به آخر شب نزدیک تر می شویم، قسمت پهن راه شیری به طرف مغرب منحرف می شود.

● روش های جهت یابی، قابل استفاده در روز و شب

▪ جهت یابی با قبله

اگر جهت قبله و میزان انحراف آن از جنوب (یا دیگر جهت های اصلی) را بدانیم، می توانیم شمال را تشخیص دهیم. مثلاً اگر در تهران ۳۷ درجه از جنوب سمت به غرب متمایل شویم (یعنی حدوداً جنوب غربی)، به طرف قبله ایستاده ایم. پس هرگاه در تهران جهت قبله را بدانیم، اگر ۳۷ درجه از سمت قبله در جهت عقربه های ساعت بچرخیم، به طرف جنوب ایستاده ایم، و اگر ۱۴۳ درجه (۳۷ ۱۸۰) در خلاف جهت عقربه های ساعت بچرخیم، به طرف شمال ایستاده ایم.

قبله را از راه های مختلفی می توان یافت:

قبله نما: دقیق ترین روش تعیین قبله، به وسیلهٔ قبله نماست، که آن هم با یک قطب نما انجام می گیرد؛ و اگر ما قطب نما داشته باشیم، با آن قطب را مشخص می کنیم!

محراب مسجد: محراب مساجد به طرف قبله است. در نمازخانه ها هم معمولاً جهت قبله مشخص شده است.

قبرستان: مرده را در قبر روی دست راست، به سمت قبله می خوابانند. پس اگر شما طوری ایستاده باشید که نوشته های سنگ قبر را به درستی می خوانید، سمت چپ تان قبله است.

دستشویی: از آن جا که قضای حاجت رو به قبله نباید باشد، معمولاً توالت ها را عمود بر قبله می سازند. این هم در جایی که اصول اسلامی ساخت رعایت شده می تواند کمک کار باشد.

● جهت یابی با قطب نمای دست ساز

اگر قطب نمایی به همراه نداشتید، ولی اتفاقاً یک سوزن یا میخ کوچک در جیبتان یافتید، این روش کمک کار شما در ساخت یک قطب نما خواهد بود. البته احتمال استفاده از آن در شرایط واقعی کم است، ولی انجام آن کاری سرگرم کننده است.

با مالش دادن یک سوزن فقط در یک جهت به آهن ربا یا حتی احتمالاً چاقوی خودتان ، یا مالیدن آن فقط در یک جهت به پارچهٔ ابریشمی یا پنبه ای، سوزنْ مغناطیسی یا قطبی می شود؛ مانند سوزن قطب نما. (مثلاً با ۳۰ بار مالش دادن سوزن به آهنربا از طرف خودتان به سمت بیرون، سوزن به اندازهٔ کافی خاصیت آهنربایی پیدا می کند. همچنین مالش سر سوزن از پایین به بالا بر پارچهٔ ابریشمی باعث می شود که سر سوزن نقطه شمال را نشان دهد). حتی می توانید آن را در یک جهت میان موهای سر خود بکشید. توجه کنید که همیشه فقط در یک جهت مالش دهید.

حال اگر آن را روی یک چوب پنبه یا پوشال کوچک قرار دهید(سوزن را به چوب پنبه چسب بزنید، یا درون آن فرو کنید؛ یا در دو طرف سوزن چوب پنبه هایی کوچک فرو کنید)، و روی آب (آب راکد یا ظرفی پر از آب) شناور نمایید، مانند یک قطب نما عمل می کند، و سر سوزن رو به شمال می چرخد. برای این که سمت شمال و جنوب سوزن را اشتباه نکنید، این نکته را در نظر بگیرید که در نیمکرهٔ شمالی زمین آن سمت قطب نما که تقریباً رو به خورشید و ماه است، سمت جنوب است، زیرا آن ها در قسمت جنوبی آسمان قرار دارند. همچنین می توانید سوزن را با یک آهنربا امتحان کنید، و سپس سمت شمال را با علامتی روی آن مشخص نمایید.

روش دیگر ساخت آهنربا این است که یک میله یا سوزن آهنی یا فولادی را در جهت میدان مغناطیسی زمین تراز کنیم، و سپس آن را حرارت داده یا بر آن ضربه وارد کنیم. حال اگر این آهنربا را روی سطحی با اصطکاک کم قرار دهیم (روی یک تکه چوب کوچک در آب شناور سازید، یا مثلاً سوزن را با یک ریسمان غیرفلزی آویزان(معلق) نمایید) قطب نمای ما کار می کند؛ یعنی میله آن قدر می چرخد تا در راستای میدان مغناطیسی زمین (شمالی جنوبی) قرار گیرد.

مغناطیسی کردن سوزن با باتری: اگر سیمی را دور سوزن بپیچانید و برای چند دقیقه سر سیم را به ته باتری وصل کنید، سوزن مغناطیسی می شود.

به دلیل کشش سطحی آب، می توان سوزن را به تنهایی روی سطح آن شناور کرد. مثلاً می توان سوزن را روی کاغذی گذاشت، و کاغذ را روی آب گذاشت. اگر کاغذ روی آب بماند که بهتر، و اگر کاغذ در آب فرو برود احتمالاً سوزن روی آب باقی می ماند. اگر سوزن را با گریس یا روغنی غیرقابل حل در آب چرب کنید (مثلاً با مالش سوزن به موهای خود سوزن را چرب نمایید)، کار آسان تر خواهد شد. چرب بودن سوزن سبب می شود که سوزن روی سطح آب شناور بماند.

● جهت یابی با نشانه های طبیعی

هرگونه ای از درختان برش ها و خصوصیات خاصّ خود را دارد. باد و آفتاب بر درختان تأثیر می گذارند و این سرنخی است برای محاسبه جهت شمال جنوب.

این روش ها خیلی قابل اطمینان نیستند. مثلاً «باد غالب» ممکن است حالت عادی را به طور قابل ملاحظه ای تغییر دهد و باعث تغییر و انحراف آن شود. همچنین در جنگل های انبوه به دلیل عدم نفوذ و رسوخ آفتاب درون آن ها برخی روش ها کارا نخواهند بود. اگر از علامت های طبیعی استفاده می کنید، برای تصمیم گیری، باید هر چند تا علامت مختلف را که می توانید پیدا کنید.

بسیاری از روش های زیر بر اساس آفتاب هستند: در نیمکرهٔ شمالی زمین، جهت رو به جنوب در معرض آفتاب بیشتری است. تابش خورشید رشد شاخه ها و برگ ها را زیاد می کند.

۱) جهت یابی با خزه ها و گلسنگ ها: سمت شمالی درختان و تخته سنگ ها، گلسنگ ها و خزه های بیشتری دارد؛ چرا که نمناک تر و مرطوب تر از سمت جنوبی آن هاست.

خزه در جایی رشد می کند که دارای سایه و آب زیادی باشد؛ محل های خنک و نمناک. تنهٔ درختان در سمت شمالی سایه و رطوبت بیشتری دارد، و در نتیجه خزه ها معمولاً بیشتر در این سمت می رویند.

این روش همیشه نتیجهٔ درست به ما نمی دهد.

هرچند سمت شمالی در سایهٔ بیشتری است، ولی لزوماً رطوبت سمت شمال بیشتر نیست؛ و برای رشد خزه ها رطوبت مهم تر از سایه است(جایی که رطوبت در آن جا بیشتر ماندگار است).

گاه ممکن است درختان و پوشش گیاهی مجاور طرف دیگر درخت را هم سایه کند.

در یک اقلیم بارانی(جنگل ها و بیشه های مرطوب) ممکن است همه طرف درخت نمناک باشد(یعنی خزه دور برخی درختان در همه طرف رشد کرده؛ البته معمولاً در جهت جنوب بیشتر رشد کرده است).

ممکن است باد مانع رشد خزه در طرف شمالی درخت شود.

در مناطق خشک هم که اصلاً خزه ای وجود ندارد!

ضمناً در نظر داشته باشید که معمولاً خزه در جهت نور آفتاب(جنوب) خرمایی رنگ است و در مکان های سایه و مرطوب سبز یا طوسی رنگ.

۲) جهت یابی با درختان: از آن جا که سمت شمالی درختان در معرض آفتاب کمتری است، درختان در این سمت شان شاخ وبرگ کمتری دارند.

به دلیل آن که آفتاب بیشتر از سمت جنوب می تابد، درختان جنوب بهتر و بیشتر رشد می کنند. وجود درختانی مانند صنوبر سیاه و سفید، راش، بلوط، درختان آزاد، شاه بلوط هندی، افرا نروژی و درخت اقاقیا صحت این مسئله را ثابت می کند. این درخت ها در جنوب بیشتر دیده می شوند.

پوست درختان قدیمی در سمت رو به آفتاب(جنوب) معمولاً نازک تر است.

پوسیده بودن یک طرف از اکثر درختان جنگل، جهت شمال را به ما نشان می دهد؛ سمت پوسیده شمال است.

به خاطر نوع تابش خورشید، شاخه های جنوبی اکثر درختان افقی تر و شاخه های شمالی عمودی ترند.

در کوه های سنگی، کاج های انحناپذیر در شیب جنوبی، و صنوبرهای انگلمان در شیب شمالی می رویند.

معمولاً درختان برگ ریز در شیب های جنوبی تپه ها می رویند و سراشیب های شمالی همیشه سبز است.

زمینِ اطراف ریشهٔ درختان، به سمت جنوب سست تر و توخالی تر از قسمت شمالی است. پس زمین به سمت شمال سفت تر بوده و به خشکی زمین جنوبی نیست.

رشد پوشش گیاهی در سمت جنوبی تپه ها بیشتر از سمت شمالی خواهد بود.

۳) جهت یابی با تنهٔ درختان بریده شده:

[توجه کنید که: به درختی نگاه کنید که ریشه اش در زمین باشد، نه به کنده ای که بریده شده و بر زمین افتاده!]

توجه کنید که: به درختی نگاه کنید که ریشه اش در زمین باشد، نه به کنده ای که بریده شده و بر زمین افتاده!

اگر مقطع درخت بریده شده ای را نگاه کنید، تعدادی دایرهٔ هم مرکز را مشاهده خواهید کرد، که هر یک از آنها نشان یک سال عمر درخت می باشد.

درختی که بطور دائم آفتاب به تنه اش بتابد، دایره های نشاندهنده عمر آن درخت در یک سمت به هم نزدیک تر شده و در سمت دیگر از هم دور خواهند بود. سمتی که فاصله خطوط حلقه های سنی درخت به هم نزدیک تر باشد سمت شمال را مشخص می کند، و سمتی که خطوط حلقه های سنی از هم فاصلهٔ بیشتری داشته باشد سمت جنوب را نشان می دهد؛ به علت تابش زیاد آفتاب و رشد شدیدتر آن.

۴) جهت یابی به کمک گل ها و گیاهان: گیاهان، و گل های درختان تمایل دارند رو به آفتاب قرار بگیرند؛ یعنی جنوب یا شرق.

برخی گیاهان برای جهت یابی اشتهار یافته اند. مثلاً در آمریکا گُلی وجود دارد که همیشه جهت گیری شمالی جنوبی دارد (رشد برگهایش به سمت خط شمال جنوب است) و آن را «گیاه قطب نما(یا Compass Plant)» و یا «رُزینوید(Rosinweed)» می خوانند. نام علمی آن «سیلفیوم لاکینیاتوم» (Silphium laciniatum) است، و مسافران اولیهٔ این سرزمین از این گیاه برای جهت یابی استفاده می کرده اند.

اکالیپتوس استرالیایی هم گیاهی جهت یاب است. این گیاه که در سرزمین های گرم و خشک می روید، برگ هایش رو به شمال یا جنوب است.

همچنین درختی به نام «نخل رهنوردان([ یا Traveler’s Palm])» وجود دارد که محور شاخه هایش شرقی غربی اند.

همان طور که گفته شد، این که کدام طرف شرق است و کدام طرف غرب، یا کدام یک از طرفین شمال یا جنوب است را می توان با توجه به سمت خورشید و ماه در آسمان یا روش های دیگر یافت ماه و خورشید تقریباً در سمت جنوبی آسمان قرار دارند.

۵) جهت یابی به کمک باد غالب: بادها را از جهتی که می وزند، نام گذاری می کنند مانند باد شمالی از شمال. هر منطقه ای باد غالب و برجسته ای دارد که در فصل خاص یا گاهی در تمام فصول حکمفرماست. باد غالب، باد خاصی است که وزش آن طولانی تر بوده و در جهت خاصی می وزد. با دانستن جهت بادهای غالب می توانید چهار جهت اصلی را تشخیص دهید.

معمولاً نام باد را از جهتی که وزیده است، نام گذاری می کنند. مثلاً باد شمال یعنی بادی که از شمال به سمت جنوب می وزد.

برای جهت یابی به کمک باد غالب،

۱) ابتدا باید جهت باد غالب منطقه را دانست.

۲) سپس باید در جایی که هستیم جهت باد غالب را تشخیص دهیم. برای نمونه، اگر بدانیم که در منطقهٔ ما باد غالب از شرق می وزد، و ضمناً جهت باد غالب منطقه را تشخیص دهیم، طرف منشأ باد شرق خواهد بود؛ که با دانستن شرق، دیگر جهت های اصلی هم به سادگی یافته می شوند.

نکتهٔ اول: اگر جهت باد غالب منطقه تان را نمی دانید، اطلاعات زیر ممکن است کمک کار باشد:

در نواحی معتدل، باد غالب از غرب می وزد. (در هر دو نیم کره شمالی و جنوبی)

در نواحی گرمسیری، باد غالب بین مناطق شمال شرقی و جنوب شرقی جریان دارد.

در نواحی استوایی، باد غالب معمولاً از سمت شرق می وزد.

نکتهٔ دوم: جهت باد غالب منطقه را تشخیص دهیم:

در هر منطقه ای باد غالب ویژگی های خاص خود را دارد؛ مثل درجه حرارت، رطوبت و سرعت که در فصول مختلف تغییر می کند.

باد غالب بر رشد درختان و گیاهان، جهت جمع شدن برف های باد آورنده و در جهت علف های بلند تأثیرگذار است. در واقع باد غالب بیشترین تأثیر را بر روی جهت پوشش گیاهی، برف، ماسه یا دیگر اشیای روی سطح زمین دارد.

الف)درختان:

جهت خم شدن اغلب درختان منطقه نشان دهنده جهت وزش باد غالب منطقه است. برای نمونه اگر درختان به طرف شمال منحرف و متمایل شده اند، باد غالب محتملا از سمت جنوب وزیده است.

اثر دیگری که باد غالب بر درختان دارد این است که: در جهتی که از وزش باد در امان است، شاخ و برگ بیشتری رشد کرده است.

در واقع باد ممکن است با صدمه زدن یا خشک کردن شاخه های جوان، رشد درخت را کند یا متوقف کند. معمولاً وزش باد، باعث کند شدن رشد درختان می شود؛ برعکسِ خورشید، که رشد شاخه ها و برگ ها را زیاد می کند.

در زمستان باد غالب معمولاً با برف و تگرگ همراه است، که باعث شکستن شاخه های جوان می شود.

درختی که برای تعیین جهت استفاده می شود، باید در محلی باز و وسیع باشد. نباید در پناه تپه، درختان دیگر یا ساختمانها باشد. چند تا از درختان نزدیک به هم را مورد آزمایش قرار دهید. مطمئن شوید که درختان هرس نشده باشند.

از آن جا که درختان تحت تأثیر عوامل زیادی هستند، و باید یافته های خود را با مشاهدهٔ درختان متعددی در همسایگی یکدیگر تأیید کنید.

ب)ماسه و برف:

امواج ماسه در بیابان ها، و امواج پستی بلندی های برف در مناطق قطبی جهت باد را نشان می دهند. البته گاه به خاطر آن که این موج ها خیلی کوچک اند و از چند سانتی متر تجاوز نمی کنند، برای یافتن باد غالب نمی توانند کمک کار باشند، زیرا می توانند با هر باد تند موضعی به سرعت تشکیل شوند.

در بیابان ها انواع مختلف تلماسه ها وجود دارند، که شکل آن ها جهت باد غالب را نمایان می سازد؛ همچنین در مورد تل یخ های قطب: در مناطقی که به شدت پوشیده از برف اند، باد غالب توده های برف را می راند و آن ها را تبدیل به تل های برآمده ای می سازد. این تل ها از چند سانتی متر تا یک متر ارتفاع دارند، و موازی باد غالب تشکیل می شوند. در واقع برف از لحاظ فیزیکی شبیه ماسه عمل می کند.

ج) نسیم: برخی مناطق الگوی حرکت جریان هوایشان نوسان بیشتری نسبت به جاهای دیگر دارد. مثلاً مردم کنار ساحل یا نسیم دریا مأنوس اند. معمولاً بعدازظهرها نسیم مداومی از طرف دریا می وزد. در شب هم معمولاً جهت نسیم برعکس می شود و از خشکی به سمت دریا می وزد. نسیم مشابهی در دره ها و کوه ها می وزد: در روز نسیمی از دره به سمت بالای کوه وزیدن می گیرد؛ و در شب برعکس، نسیم از بالا به سمت دره می وزد. اگر مثلاً به کمک نقشه بدانیم که دریا یا کوه (یا ساحل یا دره) در کدام جهت مان است، می توانیم جهت های اصلی را بیابیم.

د) هوای گرم و سرد: در نیم کرهٔ شمالی زمین هوایی که از شمال می آید معمولاً سردتر از هوایی است که از جنوب می آید(بادهای شمالی از بادهای جنوبی سردتر است).

هـ) سایر موارد:

اگر گمان می کنید که بادی که در لحظه می وزد باد غالب منطقه است، می توانید به درختان در مسیر باد نگاه کنید. با نگاه به نوک درختان می توانید جهت باد را بفهمید.

می توانید به تغییر جهت ابرها دقت کنید؛ به ویژه ابرهای بلندی که توسط بادهای غالب آورده می شوند.

در روی دریا و اقیانوس ها بادهای غالب دارای ویژگی ها و ابرهای خاص خود هستند.

۶) جهت یابی به کمک رودخانه ها:

بسیاری از رودها و نهرها در نیم کرهٔ شمالی زمین رو به جنوب سرازیرند، یعنی رو به استوا. این روند عمومی رودهاست، ولی همیشه درست نیست. مثلاً رود نیل که تماماً در نیم کرهٔ شمالی است به سوی شمال جریان دارد و به مدیترانه می ریزد.

۷) جهت یابی به کمک حیوانات و حشرات:

مورچه ها خاکِ لانهٔ خود را به سمت جنوب یا شرق می ریزند. مورچه ها چنین می کنند تا در هنگام روز خاکریز شان به عنوان سایه بانی برایشان عمل کند، تا راحت تر کار خود را انجام دهند.

مورچه ها خانه های خود(مورتپه ها) را بر روی شیب های جنوب شرقی می سازند؛ زیرا خورشید در پاییز و زمستان بیشتر به این قسمت ها می تابد. آن ها مورتپه های خود را نزدیک درختان و صخره های جنوبی و جنوب شرقی بنا می کنند.

اگر شما در کنار برکه یا دریاچه ای باشید که پرندگان، ماهیان یا دوزیستان در حال تولیدمثل هستند، در نظر داشته باشید که آن ها معمولاً ترجیح می دهند در سمت غربی زاد و ولد (تولیدمثل و پرورش) نمایند.

دارکوب(شانه به سر) معمولاً حفره هایش را در سمت شرقی درخت حفر می کند.

سنجاب ها هم معمولاً در سوراخ های سمت شرقیِ درختان خانه و لانه می گزینند.

۸) جهت یابی به کمک خانه های شهری:

امروزه معمولاً خانه ها را به موازات شمال جنوب یا شرق غرب می سازند؛ یعنی نسبت به جهت های اصلی مورب نمی سازند. این می تواند در تنظیم صحیح جهت ها و تصحیح روش های تقریبی بالا کمک کار باشد. باید توجه کرد که در بسیاری موارد این اصل رعایت نشده است.

روش دقیق آن چنین است: به سایت هایی مانند گوگل اِرس(Google Earth) یا کتاب اول(برای تهرانی ها) بروید و خانه یا خیابان خود را بیابید. در این سایت ها جهت های جغرافیایی مشخص شده است(معمولاً شمال سمت بالاست). اگر خانه یا خیابان تان دقیقاً مطابق جهت های جغرافیایی (موازی با لبهٔ صفحه) باشد، می توانید به راحتی ۴ جهت اصلی را بیابید، که در جهت دیوارهای خانه اند (با این فرض که خانه مستطیلی است). اگر خانه یا خیابان تان نسبت به جهت های جغرافیایی زاویه دارد، می توانید تنظیم مقتضی را انجام دهید.

همچنین می توانید به نقشه های [چاپی] شهرتان نگاه کنید و ببینید که آیا خیابان تان جهت شمالی جنوبی یا شرقی غربی دارد، یا نسبت به جهت های جغرافیایی انحراف دارد.

کورش کبیر

دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دشوارترین قدم، همان قدم اول است .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید .

****************************************************

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

*********************************************

شهریاری که نداند شب مردمانش چگونه به
صبح میرسد
گورکن گمنامی است که دل به دفن دانایی
بسته است
مردمان من امانت آسمانند بر این خاک تلخ
مردمان من خان و مان من اند

(کوروش بزرگ)

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

باورها و هر آنچه از دیدگان اندیشه هایمان می گذرد را به زنجیر می کشند..

روز جهانی کوروش بزرگ، مردی که زنجیرها را پاره کرد، شاد و خجسته باد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است
(کوروش بزرگ)

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بیادتان مى آورم تا همیشه بدانید که زیباترین منش آدمى ، محبت اوست پس ؛محبت کنید چه به دوست ، چه به دشمن! که دوست را بزرگ کند و دشمن را دوست

عتبات عالیات

اماکن مقدس عراق به ترتیب شهرها چنین است:الف) کربلا
1-
مرقد مطهر حضرت امام حسین و حضرت علی اکبر علیه السلام.
2-
مرقد 72 تن شهدا کربلا.
3-
مرقد حبیب ابن مظاهر رحمه الله علیه.
4-
گودال قتلگاه ، محل شهادت حضرت امام حسین علیه السلام.
5-
مرقد مطهر ابراهیم مجاب ابن محمد عابد ابن امام کاظم علیه السلام.
6-
مرقد مطهر حضرت ابا الفضل العباس علیه السلام.
7-
نهر علقمه.
8-
محل قطع دست راست حضرت ابا الفضل علیه السلام.
9-
محل قطع دست چپ آن حضرت.
10-
تل زینیبه.
11-
خیمه گاه.
12-
مقام علی اکبر علیه السلام.
13-
مقام علی اصغر علیه السلام.
14-
محل ملاقات امام حسین (ع) با عمر سعد در روز عاشورا.
15-
مقام امام زمان(عج).
16-
باغ امام صادق علیه السلام.
17-
مرقد حضرت حر بن یزید ریاحی.
18-
مرقد حضرت عون ابن عبدالله ابن جعفر.
19-
شط فرات.ب) اطراف کربلا.
20-
مرقد طفلان مسلم بن عقیل(محمد و ابراهیم).
21-
مرقد قاسم بن حسن ابوالجاسم.ج) نجف و اطراف آن.
22-
مرقد مطهر حضرت امام علی علیه السلام.
23-
مرقد مطهر حضرت آدم علیه السلام.
24-
مرقد مطهر حضرت نوح علیه السلام.
25-
مرقد صافی صفا یمانی.
26-
مقام حضرت علی علیه السلام.
27-
مقام امام زین العابدین علیه السلام.د) وادی السلام.
28-
مرقد مطهر حضرت هود علیه السلام.
29-
مرقد مطهر حضرت صالح علیه السلام.
30-
مقام امام زمان علیه السلام.
31-
مقام امام صادق علیه السلام.هـ) اطراف نجف.
32-
مسجد حنانه، موضع راس الحسین علیه السلام.
33-
مرقد حضرت کمیل بن زیاد نخعی.و) کوفه.
34-
مسجد کوفه.
35-
محراب مسجد، محل ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام.
36-
مصلای نوافل آن حضرت.
37-
مقام حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله.
38-
مقام حضرت آدم علیه السلام.
39-
مقام حضرت جبرئیل علیه السلام.
40-
مقام حضرت نوح علیه السلام.
41-
مقام حضرت ابراهیم علیه السلام.
42-
مقام حضرت خضر علیه السلام.
43-
تنور طوفان علیه السلام.
44-
محل ساختن کشتی حضرت نوح.
45-
دکه القضاء محل قضاوت حضرت علی علیه السلام.
46-
بیت الطشت.
47-
مقام امام صادق علیه السلام.
48-
مرقد مطهر حضرت مسلم بن عقیل.
49-
مرقد مطهر حضرت مختار.
50-
مرقد مطهر حضرت هانی ابن عروه.
51-
اطراف مسجد کوفه.
52-
خانه امام علی علیه السلام.
53-
کتابخانه امام حسن وامام حسین علیه السلام.
54-
اطاق ام البنین.
55-
محل وصیت آن حضرت در موقع شهادت.
56-
محل غسل و کفن آن حضرت.
57-
چاه خانه حضرت علی علیه السلام.
58-
مرقد میثم تمار.
59-
مرقد حضرت خدیجه خواهر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام.
60-
دارالاماره ابن زیاد لعنة الله علیه.ز) حله.
61-
مرقد حضرت ذوالکفل پیغمبر.
62-
مرقد یوسف ربان.
63-
مرقد یوشع.
64-
مرقد "خون" ناقل تورات.
65-
مرقد یوحنا.
66-
مرقد باروخ.
67-
مقام حضرت خضر.
68-
مرقد حضرت ایوب پیغمبر.
69-
مرقد رشید حجری.
70-
مرقد حضرت زید ابن امام زین العابدین.
71-
مرقد بکربن امام علی.
72-
مرقد قاسم بن امام کاظم علیه السلام.
73-
مرقد حمزه ابن الحسن ابن حضرت عباس علیه السلام.
74-
محل رد شمس.
75-
مقام امام علی علیه السلام.ح) مسجد سهله.
76-
مقام حضرت امام صادق علیه السلام.
77-
مقام حضرت ابراهیم علیه السلام.
78-
مقام حضرت ادریس علیه السلام.
79-
مقام حضرت خضر علیه السلام.
80-
مقام امام زین العابدین علیه السلام.
81-
مقام 000/124 پیامبران الهی.ط) مسجد صعصعه.
82
ـ مسجد زید.ی) کاظمین و بغداد.
83-
مرقد مطهر امام موسی بن جعفر علیه السلام.
84-
مرقد مطهر امام جواد علیه السلام.
85-
مرقد شیخ مفید علیه الرحمة.
86-
مرقد خواجه نصیر الدین طوسی.
87-
مرقد سید مرتضی علم الهدی.
88-
مرقد سید رضی.
89-
مسجد جامع براثا.
90-
مقام حضرت علی علیه السلام.
91-
نواب اربعه امام زمان.
92-
مقام حضرت یوشع بن نون پیغمبر.
93-
مرقد بهلول کوفی.
94-
مرقد شیخ قنبر علی.ک) مدائن.
95-
مرقد سلمان فارسی.
96-
مرقد عبدالله بن جابر ابن عبداالله انصاری.
97-
مرقد حذیفه یمانی.
98-
مرقد حضرت طاهر ابن امام باقر علیه السلام.
99-
طاق کسری یا قصر انوشیروان.ل) سامراء.
100-
مرقد مطهر امام هادی علیه السلام.
101-
مرقد مطهر امام حسن عسکری علیه السلام.
102-
مرقد مطهر نرجس خاتون دختر امام جواد علیه السلام.
103-
مرقد مطهر سید حکیمه خاتون دختر امام جواد علیه السلام.
104-
سرداب محل غیبت صغرای امام زمان.
105-
پادگانی که امام هادی و امام حسن عسکری در آن زندانی بودند.
106-
مرقد مطهر حضرت سید محمد ابن امام هادی.

جغرافیایی

دانستنیهای معلم (جغرافیای دوم راهنمایی)بخش اول11درس

اقیانوس:  

پهنه های وسیعی از آب شور است که 80/70 درصد از سطح کره زمین را گرفته اند . بزرگترین اقیانوس جهان ، اقیانوس آرام یا کبیر است. نخستین بار ماژلان نام (آرام )را براین اقیانوس نهاد ؛ زیرا اولین باری که از آن گذشت ، با توفان سختی مواجه نشد . دیگر اقیانوس های جهان  عبارتند از " هند اطلس ومنجمد شمالی "

به آن بخش از آب های سه اقیانوس آرام ،هند ،واطلس که پایین تر از 50درجه عرض جنوبی قرار گرفته واغلب یخ بسته اند ، اقیانوس منجمد جنوبی گویند . عمده ترین نقطه اقیانوسی ، گودال ماریان درنزدیکی فیلیپین است که حدود 11 هزار متر عمق دارد . اقیانوس ها منبع عظیم غذا هستند ومسیر های مناسبی برای حمل ونقل آسان تر وارزان تر محسوب می شوند .

قاره : 

 توده ای بزرگ وشکسته شده ی ناشی از پوسته ی زمین است که دارای وحدت طبیعی وجغرافیای خاص باشد.  این توده های بزرگ درسطح زمین عبارتند از :آسیا ، اروپا ،افریقا ، آمریکا ، قطب جنوب ،استرالیا واقیانوسیه  

کره جغرافیایی :

نقشه جهان که روی یک کره ترسیم شده باشد کره جغرافیایی نام دارد ؛به عبارت دیگر ،کره جغرافیایی ، مدل کوچک شده کره زمین است .

عرض جغرافیایی :  

عرض جغرافیایی ، خطی فرضی است که مشخص می کند چقدر از خط استوا تاشمال یاجنوب فاصله است . عرض جغرافیایی درخط استوا 0 درجه است وقطب شمال دارای عرض جغرافیایی 90 درجه شمالی است وقطب جنوب 90 درجه جنوبی است .

 

طول جغرافیایی :

طول جغرافیایی ، خطی فرضی است که مشخص می کند درچه فاصله ای از شرق یا غرب هستید . خط طول جغرافیایی 0 درجه از اروپا وآفریقا می گذرد . تمام طول های جغرافیایی دیگر ،با این خط سنجیده می شوند .

تنگه برینگ :  

این تنگه که درساحل آلاسکا ،آسیا وآمریکا را از هم جدا می کند .

جزیره :  

سرزمینی است که چهار طرف آن را آب فرا گرفته است ؛ مانند جزیره سوماترا دراندونزی یا جزیره قشم درخلیج فارس ایران. 

شبه جزیره :

سرزمینی است که سه طرف آن را آب فرا گرفته ویک طرف آن خشکی قرار دارد ؛ مانند شبه جزیره عربستان ، شبه جزیره هند 

دلتا :

قطعه زمینی است به شکل مثلث در مصب رود . از آن جا که این زمینها به شکل حرف دلتای یونانی  هستند ، به این نام معروف شده اند. دلتاها حاصل بر جای ماندن مواد حمل شده توسط رودها دردهانه آنها هستند و اشکال گوناگونی دارند که از آن میان دلتای به شکل پای پرندگان معروفتر است . دلتاها به دلیل داشتن خاک حاصلخیز ، برای کشاورزی مساعدند؛ ولی با طغیان رودها درمعرض خطر قرار می گیرند . از دلتاهای معروف می توان دلتای سفید رود (درایران ) دلتای رود گنگ و براهما پوترا (در بنگال )را نام برد .

 

 

جاده ابریشم :

 درزمان حکومت مغولها بر چین (1368-1279م) امپراتوران حاکم بر این سرزمین وسیع  ، به بازرگانان اجازه دادند تا به امور بازرگانی درسرتاسر امپراتوری اشتغال ورزند . در آن هنگام ، امپراتوری مغول محدود به کشور چین نبود ؛ بلکه از چین تا هند  واز انجا تا ایران وحتی بخش هایی از اروپا  تحت سلطه مغولها قرار داشت . مغولها با اجازه دادن به بازرگانان ، سعی داشتتند کالاهای مورد نیاز از کشوری به کشور دیگر برسد. برای امنیت بازرگانان نیز مغولها تدابیری اندیشیده بودند. حمل کالا از چین به اروپا شامل ادویه ،ابریشم ،چای ظروف چینی  وکالاهای تزیینی بود .. از آنجا که اروپاییان نه چای داشتند ونه ابریشم ، این دو محصول چین مورد استقبال زیادی واقع می شد . به علت اهمیت ابریشم  وپارچه های ابریشمی دراین تجارت گسترده این مسیر از چین تا آسیا واروپا به نام جاده ابریشم مشهور بود . بخشی از جاده ابریشم نیز  از کشور ما می گذشت .  .جاده ابریشم ، نقش یک شاهراه  مبادله اندیشه  وفرهنگ ها را نیز داشت . بعدها اروپاییان به چگونگی تولید ابریشم پی بردند وخود به تولید پارچه های ابریشمی پرداختند  . گسترش راه های دریایی از اهمیت جاده ی ابریشم کاست . 

بادهای موسمی :  

کلمه موسمی به معنای فصل است . عربها این کلمه را به بادهای فصلی (موسمی) دریای عرب اطلاق می کردند که حدود شش ماه از جنوب غربی  وشش ماه دیگر از شمال شرقی می وزد . 

بادهای موسمی ،بادهای فصلی هستند که درتابستان از دریا به طرف خشکی ودر زمستان از خشکی به طرف دریا می وزند .

میدان وزش بادهای موسمی نواحی جنوب شرقی آسیا از هند تا ژاپن است که برحسب فصول سال تغییر جهت می دهند . 

توندرا: 

 

 واژه ای روسی است که به معنای بدون درخت وبا پوشش گیاهی ویژه در شمال آمریکای شمالی  وشمال روسیه اطلاق می شود . از خصوصیات این منطقه ،وجود زمستانهای سرد وطولانی وخاک های همیشه یخ زده است؛دراین منطقه پوشش گیاهی شامل خزه وگل سنگ است .  

تایگاه  (جنگل های مخروطی ): 

 این نوع جنگل از درختان مخروطی با برگ های سوزنی شکل تشکیل شده است که عموما درتمام اوقات سال سبز بوده واز چوب آن در صنایع استفاده می کنند . جنگل های مخروطی به صورت کمربندی از شمال کانادا تا شمال اروپا وآسیا را دربر گرفته اند . درروسیه به این جنگلها تایگاه می گویند. این مناطق دارای آب وهوای سرد هستند . 

استپ: 

 استپ واژه ای روسی است برای علفزاری که در منطقه معتدل قرار گرفته واز گیاهان کوتاه قد ودرختچه های خاردار که با فاصله از یکدیگر روییده اند ، پوشیده شده است . 

چین :  

چین پر جمعیت ترین کشور جهان است ؛ وجمعیت آن بالغ بر 1200000000 نفر است ،که حدود 21 درصد جمعیت جهان را در خود جای داده است . کشور چین از وسیع ترین کشورهای دنیا نیز محسوب می شود ومساحت آن حدود 10 میلیون کیلومتر مربع است . مرز شرقی چین را سواحل اقیانوس آرام تشکیل می دهد ؛ اما بخش اعظم آن در منطقه غربی ، از کوهستانهای بلند با آب وهوای خشن  وقاره ای تشکیل شده است . 

هند :

هند درسال 1990 م بالغ بر 853 میلیون نفر جمعیت داشت . هند کشور پهناوری است که2/3 میلیون کیلومتر مربع وسعت دارد . درسال 1998 م هند 20 درصد برنج دنیا را تولید کرده ومقام چهارم را درتولید غلات با 9 درصد تولید جهانی بدست آورده است . با وجود این ونیز منابع طبیعی بسیار مردم هند با سوء تغذیه مواجهند .یک سوم مردم این کشور در فقر وسوء تغذیه زندگی می کنند وقدرت خرید حد اقل مواد غذایی را ندارند . برای مبارزه با گرسنگی در کشور هند ، تاکنون سه شیوه بکار گرفته شده است : 1- افزایش تولید مواد غذایی با انقلاب سبز 2- کنترل رشد جمعیت 3- مبارزه با فقر از طریق جیره بندی وایجاد تعاونی 

عوامل موثر درپراکندگی جمعیت : عوامل موثر در پراکندگی جمعیت به دو گروه تقسیم می شوند 

 

عوامل طبیعی (محیطی)                          عوامل انسانی

1  وجود منابع طبیعی                                    1- حمل ونقل وامکانات ارتباطی مناسب                       

2-  ذخایر انرژی                                            با سایر مکانها                                         

3- ذخایر آب                                                    2- ثروت  وفناوری وسرمایه گذاری درایجاد

4-  خاک های دارای هوموس کافی                          صنایع

5-  پوشش گیاهی غنی وسرسبز                        3- تصمیمات سیاسی نظیر انتخاب شهرها

6-  سرزمین های پست وهموار                              به مراکز استان یا پایتخت

7- آب وهوای معتدل                                        4- ایجاد امکانات خدماتی

 

دین برهمایی : 

یکی از قدیمی ترین ادیان جهان است . این دین درعالم فکر واندیشه ، آزادی مطلق دارد ، ولی در عمل وکردار ،محدود است . هندوان معتقدند که آدمی درجهان مسئول نیک وبد اعمال خویش است . به اعتقاد آنها اگر انسان زندگی خود را به درستی گذرانده باشد روح او به بدنهای برتر واگر بدکار باشد روح او پس از مرگ برای مجازات ، به بدن اشخاص پست تر وحیوانات حلول خواهد کرد وآن قدر ادامه خواهد یافت تا بلا خره انسانی نیکوکار شود .  دین هندو دارای سه خداست :

1-    برهما ( آفریدگار موجودات) 2- ویشنو( خدای حافظ موجودات ) 3- شیوا ( خدای نابود کننده موجودات )

کتاب مقدس این دین وداها برهمن ها نام دارد . 

 

بودایی : 

کلمه بودا به معنای روشنایی یافته  ونام پیامبر وپیشوای دین بودایی است . دین بودایی از ادیان بزرگ جهان است . دراین دین از خدا وروح وماورائ الطبیعه که اساس دیگر ادیان است ، سخنی به میان نیامده است . بودا خدایان وبتها را باطل می داند ؛ به این دلیل این آیین را یک آیین وطریقه فلسفی می دانند ، نه آیینی الهی وآسمانی . با اینکه بودا بنیانگذار این دین شاهزاده ای هندی بوده وبه رغم گسترش اولیه دین بودا درهند اکنون دراین کشور پیروان کمی دارد وبوداییان بیشتر در چین، کره ، مغولستان ، تبت ، هندوچین ، تایلند ، سریلانکا و میانمار زندگی می کنند . 

بودا معتقد است که انسان باید میل نفسانی ، شهوت وغضب را بشناسد وآنها را دراختیار خود بگیرد.

 

ژاپن وکشورهای صنعتی جنوب شرقی آسیا : 

 ژاپن ، امروزه به عنوان یک کشور پیشرفته صنعتی ، شهرت عام دارد . ژاپن از نظر توسعه انسانی یعنی میزان باسوادی ، امید به زندگی و درآمد ، بالاترین رتبه ها را کسب کرده است . درحال حاضر ، ژاپن از بزرگترین مراکز پولی واقتصادی جهان است  وبه سرعت به نوآورترین کشور درزمینه فن آوری برتر غیر نظامی تبدیل می شود .  کشورهای سنگاپور ، هنگ کنگ ، تایوان وکره ی جنوبی به چهار (ببر) یا (اژدهای ) آسیای شرقی معروفند که همگی درسه دهه اخیر از رشد متکی به صادرات بهره بردارند . 

از این میان ، کشورهای تایوان وکره جنوبی نسبت به بندر شهرهای سنگاپور وهنگ کنگ ، جمعیت و قلمرو وسیع تر دارند . 

آسه . آن ASEAN :  

به اتحادیه ی ملل آسیای جنوب شرقی با اعضای اندونزی ، مالزی ، فیلیپین ، تایلند ، سنگاپور وبرونئی  که با هدف پیشرفت اقتصادی درمنطقه ، از سال 1967 م شروع به فعالیت  کرده ، (آسه آن) می گویند

 

شهرهای پرجمعیت آسیا : 

 

رشد شهرهای میلیونی و مادر شهرها در قاره آسیا روز به روز بیشتر می شود . درسال 1995 م از بین 15 شهر دنیا که بیشترین جمعیت را داشته اند، هشت شهر درقاره آسیا قرار داشته است . این هشت شهر عبارتند از : توکیو (26 میلیون نفر)، کلکته (20 میلیون نفر)، شانگهای (19 میلیون نفر)، پکن (19میلیون نفر)، بمبئی (19میلیون نفر)، سئول (18میلیون نفر) ، جاکارتا (17میلیون نفر)و کراچی (16 میلیون نفر) . 

 

صحرای بزرگ آفریقا: 

صحرایی بزرگ که بیش از که بیش از 8 میلیون کیلومتر مربع ، یعنی پنج برابر ایران  وسعت دارد . بزرگترین بیابان جهان است که از ساحل اقیانوس اطلس درغرب تادریای سرخ در شرق کشیده شده است و در شمال قاره آفریقا واقع شده است .حدود یک سوم آن را توده های ماسه ای می پوشاند. بادهای شدیدی به طور مداوم ماسه ها را در هوا پخش می کند وشکل توده های ماسه ای را تغییر می دهد . اما دربیشتر قسمت های صحرا ماسه کمتری وجود دارد واز زمین های برهنه وصخره ای یا سنگ های کوچک پوشیده شده است . درقسمت های بزرگی از صحرا ، هیچ گونه اثری از حیات یافت نمی شود .

باران درصحرا بسیار کمیاب است وبارش سالانه دربیشتر قسمت های آن ،کمتر از 25 میلیمتر است . ریزش باران نامنظم وبه صورت رگبارهای شدید وکوتاه است وحتی امکان دارد چند سال بین رگبارها فاصله بیفتد .

مردم صحرا شامل بربرهای کشاورز وعرب های چادرنشین وقبایل طوارق هستند که به دورسر وصورت وبینی ودهان خود برای مقابله با گرد وغبار صحرا ،پارچه ای می بندند وکوچ نشین اند وبه نگهداری شتر وبز وگوسفنداشتغال دارند.

درجغرافیای جهان ، واژه ی صحرا اختصاص به بیابان یاصحرای بزرگ آفریقا دارد ونباید اشتباهی درمورد بیابان های دیگر به کار رود . 

 

رود نیل :  

 

نیل طولانی ترین رودخانه ی جهان با طول 6670 کیلومتر است که از کشور بوروندی، بانام رودخانه ی کاگرا، سرچشمه می گیرد وپس از پیوستن شعبه های دیگری به آن به دریای مدیترانه می رسد.

نیل سفید باطول 800 کیلومتر ، بزرگترین قسمت این رود است . حد متوسط آبی که از نیل به دریا می ریزد ،3000 متر مکعب در ثانیه است . مساحت حوضه آن 2870000 کیلومتر مربع است . سد بزرگ آسوان  که با کمک های اقتصادی  ومهندسی شوروی سابق روی این رود درمصر احداث شده  ودرسال1971 به پایان رسیده ، بزرگترین  دریاچه ی مصنوعی جهان را به نام دریاچه (ناصر) درپشت سد به وجود آورده است . طول رود نیل درمصر 1200 کیلومتر است . این رود شرایط پیدایش پر جمعیت ترین شهر آفریقا (قاهره) را درکنار خود فراهم کرده است . 

جنگلهای بارانی (استوایی ) 

 

جنگلهای استوایی ، خاص مناطق آب وهوای استوایی درسواحل خلیج گینه در آفریقا وجنگلهای آمازون در برزیل ونیز کشور اندونزی است . این جنگلها اغلب انبوه ومتراکم اند  ودرختان آنها مطبق (طبقه طبقه ) بوده ویکباره دچار خزان نمی شوند ؛ بلکه برگ آنها به تدریج ویکی یکی می افتد . 

آب وهوای اس توایی : 

آب وهوایی که درحد فاصل عرض های جغرافیایی پنج 5 درجه شمالی تا 10 درجه جنوبی از خط استوا بر محیط حاکم است . از خصوصیات این آب وهوا دمای زیاد ویکنواخت در طول سال ، عدم وجود فصول مشخص ونیز باران روزانه وفراوان است . به طور کلی دراین منطقه شب وروز تقریبا برابر است ودرتمام اوقات سال خورشید به این منطقه عمود یا نزدیک به عمود می تابد . وجود رطوبت دائمی وجنگلهای انبوه (جهنم سبز ) از ویژگیهای این آب وهوا است. 

گرسنگی درآفریقا : 

براساس گزارش فائو (سازمان خواربار جهانی وابسته به سازمان ملل متحد) حدود یک میلیار نفر از مردم جهان از سوء تغذیه رنج می برند وآفریقاازاین نظر سهم عمده ای دارد .  بیشتر کشورهایی که مصرف سرانه کالری روزانه ی آنها  ازحد استاندارد طبیعی (2300کالری) کمتر است ، درقاره ی آفریقا واقع شده اند .

گرم شدن کره ی زمین که به خشکسالی های شدید درکشورهای جنوب صحرای آفریقا وهمچنین  نواحی عمده ی تولید غلات مانند آمریکا ، کانادا وروسیه منجر شده است ، موجب شد که در سالهای 1990-1980 هزاران نفر از مردم سودان ،اتیوپی وسومالی درجستجوی غذا ،خانه وکاشانه ی خود راترک وکیلومترها دربیابان های گرم  به سمت اردوگاه های پناهندگان حرکت کنند ، که بسیاری از آنان دربین راه جان سپردند .

قحطی وگرسنگی درتمامی حاشیه ی جنوب صحرای افریقا ،از موریتانی درغرب تا سودان درشرق ، وهمچنین برخی از کشورهای جنوب مانند موزامبیک وآنگولا ، از مسائل مهم قاره افریقا دریکی دودهه ی اخیر بوده است . علاوه برخشکسالی عوامل دیگری مانند گرانی مواد غذایی ، فقیر بودن مردم ، توزیع غیر عادلانه غذا ورشد جمعیت ، وهمچنین مشکل حمل ونقل ،ارتباطات ضعیف وافزایش ناآرامی های سیاسی وبروز جنگ از مواردی است که دسترسی به غذا وگرسنگی در قاره آفریقا را بیش از پیش مشکل می کند .

 

 

تهیه کننده : موسی اسدی شهید چمران بیروت

ادامه مطلب ...

تاریخ صفویه

دانستنیهای معلم (تاریخ سوم راهنمایی)

شاه اسماعیل اول صفوی: (نخستین اقدام ها )

نخستین اقدام مهم شاه اسماعیل اول ، اعلام مذهب شیعه دوازده امامی ، به عنوان دین رسمی ایران بود . این اقدام ، درحالی صورت گرفت که بیشتر جمعیت ایران سنی بودند  ودو حکومت قدرتمند سنی مذهب  ،هم درشرق وهم در غرب کشور حضور داشتند . ابتدا ،شاه اسماعیل به کمک قزلباش های جانسپار ،مدعیان حکومت را برکنار کرد وتمام ایران را زیر حکومت خود برد . آن گاه درگیر جدال سخت با ازبکان  وعثمانیان شد . علت اصلی این رویارویی ،رسمی شدن تشیع در ایران وحمایت صفویه  از شیعیان بود . وی توانست بر ازبکان پیروز شود ، ولی درنبرد معروف چالدران (در920 ه ق ) از عثمانی ها شکست خورد . بعد از شاه اسماعیل ، سلطنت به شاه طهماسب اول رسید . درزمان وی جنگ با ازبکان وعثمانیان ادامه یافت . بعد از مدتی (962 ه ق ) میان صفویان وعثمانیان قرار داد صلح بسته شد . پس از این طهماسب فرصت یافت که به تثبیت حکومت صفویان بپردازد .

اوج اقتدار صفویان درزمان شاه عباس اول صورت گرفت .وی با تدبیر وبکار گیری افراد کار آمد توانست حکومت مقتدر ومتمرکز ،تشکیلات اداری منسجم  وسپاه منظم ومجهز به سلاح های آتشین ایجاد کند. شاه عباس پایتخت را از قزوین به اصفهان منتقل کرد. او شهر جدید را با بناهای متعددی مانند مسجد شاه ،کاخ چهلستون ،سی وسه پل ومدرسه چهار باغ ، به شکوه شایانی رساند . دیگر نکته های  برجسته دوران 24 ساله حکومت شاه عباس اول عبارتند از : درپیش گرفتن سیاست تساهل ومدارا نسبت به مسیحیان وخارجیان (به منظور گسترش بازرگانی وافزایش روابط بین المللی ) جایگزین کردن نیروهای گرجی به جای قزلباشان خودسر ؛واگذاری امور کشوری ولشکری بر مبنای شایستگی ؛و برقراری امنیت درجاده ها  وتمام مناطق کشور . اما یک نکته منفی وبارز در دوران وی ، بدبینی وقساوت درحق شاهزادگان وفرزندان خود بود .درنتیجه این امر  اداره کشور بدست افراد بی کفایت افتاد .

رسمیت تشیع :

زمانی که صفویان به قدرت رسیدند ، مذهب بیشتر مردم ایران تسنن بود . شیعیان بیشتر در شهرهای مشهد ،سبزوار ، قم ،کاشان و مناطق شمالی ایران ساکن بودند . با به قدرت رسیدن شاه اسماعیل و   اعلام رسمیت تشیع ، بیشتر مردم ایران به این مذهب پیوستند وتسنن بیشتر به مناطق مرزی محدود شد . از دلایل رسمی کردن مذهب تشیع بوسیله صفویان ، ایجاد وحدت ویگانگی بین مردم ، مشخص کردن ایران از دیگر کشورهای اسلامی وتامین استقلال کشور بود . یکی از پیامدهای این اقدام ، دشمنی حکومت های سنی مذهب عثمانی (درغرب) وازبکان (درشرق) با صفویان وبروز جنگهای طولانی وسخت میان طرفین بود . از دیگر نتایج این کار افزایش قدرت علمای مذهبی بود . از نظر شاهان صفوی "مجتهد"   نایب امام زمان عج بود وبر جان ومال مردم تسلط داشت . دراین دوره ، افراد زیادی به تحصیل علوم دینی پرداختند . فقط درزمان شاه عباس اول تا حدی از قدرت ونفوذ آنان کاسته شد .

هنر در دوره صفوی :

موسیقی : به خاطر حرام بودن موسیقی  دراین دوره ، این هنر پیشرفت زیادی نکرد . سازندگان ساز  ونوازندگان ، افرادی تهیدست بودند  .به خاطر عدم استقبال از موسیقی ،عده ای از موسیقی دانان ونوازندگان به دربار شاه هند رفتند . دراین دوره ،مقام ومنزلت موسیقیدانان بسیار کاهش یافت . با وجود این موسیقی از ایران رخت برنبست ، دلیکن در مراسم رسمی و نقاره خانه ها پابرجا ماند . گذشته از این موسیقی بخشی از زندگی اجتماعی قبایل ومردم به حساب می آمد . درمراسم عروسی واعیاد ، سازها به صدا درمی آمدند ومردم با کف زدن ورقص وآواز در آن مراسم شرکت می کردند . درمهمانی های دربار ودر حضور سفیران نیز موسیقی ورقص مورد توجه بود . ساز ها وابزار های موسیقی این دوره عبارت بودند از : نی،عود ،کرنا ،چنگ ،طبل ،قاشقک ، دایره زنگی وسنتور.

نقاشی : صفویان دربسیاری از موارد  به ویژه هنر نقاشی وارث هنر تیموریان هستند . دردوران سلطنت شاه طهماسب  یکی از جنبه های هنر نقاشی یعنی کتاب سازی به حد کمال رسید . خود شاه اوقات زیادی را برای آموختن نقاشی صرف می کرد .بیش تر هنرمندان برجسته آن عصر ،از دوستان وندیمان شاه محسوب می شدند . شاه طهماسب درتذهیب سرلوحه مهارت زیادی داشت . شاه عباس اول ،چنین دلبستگی به نقاشی نداشت درعوض توجه زیادی به معماری وشهرسازی داشت . از نظر ویژگیهای فنی ،هنر نقاشی درطول حکومت صفویان تغییراتی کرد . به عنوان مثال ، به جای تصویر قهرمانان واسطوره ها ،به واقعیتها وشرح زندگی مردان وزنان عادی توجه زیادی شد . دراین دوره دو مکتب نقاشی ظهور کردند : مکتب اول به مکتب بهزاد نقاش معروف است ودر تبریز شکل گرفت . این نقاش بزرگ مدیریت کتابخانه سلطنتی (انجمن کتاب نویسی ) را به عهده داشت که درآن هنرمندان به تهیه نسخه های  بسیار زیبا مشغول بودتد . دراین کارگاه مهمترین فنون هنرهای کتاب سازی ،خوشنویسی ،تذهیب ،صحافی وتصویر نگاری  مورد توجه بود . تعداد قابل توجهی نقاش ،خطاط وتذهیب کار زیر نظر بهزاد بکار اشتغال داشتند .

نقاشی درکتابها ونسخه های خطی درزمان شاه عباس اول از رونق افتاد ونقاشان به کشیدن تصویر ثروتمندان وشاهزادگان روی آوردند . به این ترتیب مکتب دوم نقاشی دوره صفویه معروف به مکتب رضا عباسی بوجود آمد . درزمان این شاه روابط ایران با دیگر کشورهای اروپایی افزایش یافت وسفیران ،سیاحان وهنرمندان این کشورها به اصفهان رفت وآمد می کردند . این امر درهنر نقاشی ایران تاثیر بسزایی داشت . درزمان شاه عباس یک مدرسه نقاشی تاسیس شد که استادان ایرانی وخارجی درآن به آموزش نقاشی پرداختند . دراین دوره کشیدن تصویر با رنگهای ساده بر دیوارها وبناها  واستفاده از نقاشی برای تزیین بناها متداول شد . شاه عباس دوم به خاطر علاقه زیادی که به نقاشی غربی داشت یکی از نقاشان را برای تکمیل هنر نقاشی به رم فرستاد . بعدازاین برخی نقاشا ن ایرانی از روش غربی تقلید کردند .

تذهیب :

تذهیب درایران رواج زیادی داشت . تذهیب کاران پس از خوشنویسان ، از اعتبار بالایی برخوردار بودند . ابتدا خطاطان کتابهای مورد نظر را می نوشتند . سپس تذهیب کاران به تذهیب صفحات آن ها می پرداختند . این کار بیش تر درنسخه های قرآن  ودیوان اشعار انجام می شد .این هنر پر هزینه بود ،زیرا درتذهیب از طلا وسنگ لاجورد استفاده می شد .( تذهیب  آراستن وزیبا ساختن صفحه های کتاب های خطی وپبا نقاشی ورنگ "آب طلا" راگویند.)

خوشنویسی : 

دردوره صفویه هنر خطاطی به کمال رسید ، به خصوص خط نسخ ،به خاطر توسعه علوم دینی بسیار رایج شد. دردوره شاه عباس خوشنویسی پیشرفت زیادی کرد.علی رضا عباسی (تبریزی) ومیر عماد ،از خوشنویسان بزرگ آن زمان بودند .

باغ ها وکاخ ها :

به دستور شاه عباس اول درپایتخت خیابان پر درخت  وعریض وطویلی احداث شد. این خیابان گردشگاه خاندان سلطنت ،درباریان  ودیگر اهالی بود. چون چهارباغ بزرگ درمجاورت این خیابان قرار داشت، این خیابان به چهارباغ معروف شد . شاهان صفوی دراطراف این خیابان وکنارزاینده رود  30 باغ زیبا ووسیع داشتند.

از دیگر آثار مهم اصفهان ،عمارت چهلستون است که برای پذیرایی های رسمی استفاده می شد . معماری وتزیینات این کاخ ،تلفیقی از معماری ایران ،اروپا وچین است . این کاخ دارای 20 ستون است. ولی به دلیل بازتاب تصویر این ستون ها دراستخر مقابل آن ، ساختمان را چهلستون می خوانند. برخی دیگر از آثار اصفهان  دردوره صفویه ، عبارتند از :عمارت آینه خانه ، عمارت نمکدان ، کاخ هشت بهشت ،مدرسه چهارباغ ، مسجد حکیم ،مدرسه جلالیه و مدرسه مریم بیگم.

جشن ها :

جشن های مذهبی وملی هم درآن زمان برگزار می شد. به خصوص ، مراسم جشن ولادت امام دوازدهم (عج) وعید نوروز مفصل بود .  هنگام جشن بزرگان به دیدن شاه می رفتند وهدایای گرانبها تقدیم شاه می کردند. جشن چهارشنبه سوری وجشن سده نیز متداول بود .

دوره صفویه دوره عقب افتادن از اروپا:

دوره صفویه  با وجود اقدامات صورت گرفته مقطع عقب ماندن ایران وپیشی گرفتن اروپاییان محسوب می شود، زیرا شاهان صفوی به اندازه کافی زمینه را برای استفاده از تجربه کشورهای دیگر وبه روز کردن پیشرفت های علمی وصنعتی هموار نکردند . دراین دوره فقط دربرخی از صنایع غیر نظامی اروپا مانند ساعت سازی ، گام های کوچکی برداشته شد. از میان صنایع نظامی غرب هم به ساخت توپ وتفنگ توجه شد. دلیل روی آوردن به این ها هم ،ضرورت مقابله با امپراتوری عثمانی بود . از نظر مقایسه تطبیقی ، دوره صفویه را باید زمان عقب افتادن ایران وپیش افتادن اروپا دانست .

تصوف:

از کلمه صوفی به معنی پشمینه پوش است .منشا این نامگذاری آن بود که عده ای از مسلمانان برای ارتباط نزدیک تر با خدا از مردم دوری می گزیدند  وبیش تر ایام را به عبادت وذکر خدا  می گذرانیدند  این افراد برای نزدیک ساختن خود به مقصود ،دوری جستن از دنیا ووابستگی های آن سختی ورنج بسیاری متحمل می شدند . پوشیدن لباس ضخیم وخشن وپشمی هم به این منظور بود. به مرور سالکان ورهروان این شیوه ،از تقوا ،اندیشه وتفکر نقطه نظرات خاصی ارایه دادند وپس از مدتی صاحب مکتب خاص فکری واعتقادی شدند . از نظر تاریخی منشا پیدایش صوفیان را به اوایل ظهور اسلام می رسانند. درایران صوفیان با روی کار آمدن خاندان صفوی ،نه تنها ارتقا نیافتند، بلکه موقعیتشان متزلزل هم شد .

مکتب :

مکتب سبک هنری خاصی که یک هنرمند دریک شهر ودرموضوعی مانند نقاشی یا معماری متداول می کند همچنین به رویه های فکری ایجاد شده درعلوم گوناگون مکتب می گویند .

تهیه کننده موسی اسدی شهید چمران بیروت

آمادگی برای امتحانات

باتوکل به خدا واعتمادبه نفس بالا امتحانات را تا پایان ادامه دهید

تصاویری از محرم

محرم

به قلم سید ابن طاووس

***

شهادت سید الشهداء به روایت سید ابن طاووس از کتاب لهوف

برگزاری نماز ظهر عاشورا

راوی گوید: هنگام نماز ظهر که در رسید،اما، زُهیر بن قین و سعیدبن عبداللّه حنفی را فرمان جانبازی داد و خود با جمعی از یاران برجای مانده از نبرد، نماز خوف اقامه کرد. در این حال، تیری از جانب اهل وَبال به سوی حضرت آمد. سعیدبن عبداللّه قدم به جانبازی پیش نهاد و آن تیر بلا را بر تن خود پذیرفت. به همین منوال پای مردانگی استوار کرده و قدم از قدم بر نمیداشت تا خود را هدف آنچه قصد حضرت داشت، سازد. و سرانجام از بسیاری زخمها، بر روی زمین غلطید و در آن حال میگفت: خدایا! این جماعت را لعن و چون قوم عاد و ثمود عقوبت کن. خدایا! سلام مرا به پیغمبر وَدُودِ خود برسان و آنچه که از درد زخم ها بر من رسیده، ایشان را آگاه ساز که قصد و نیّت من، یاری ذُرّیه رسول خدا بود تا به ثوابهای تو نائل گردم . این کلمات بگفت و جان به جان آفرین سپرد.

راوی گوید: سپس سوید بن عمرو بن ابی مطاع، خریدار متاع جانبازی گردید و به مانند شیر خشمناک در میان آن روباه صفتان ناپاک، درافتاد و جنگ مردانه نمود و پیه صبوری بر تحمّل صدمات وارده از گروه بیدین، گوی سعادت ربود. تا آنکه از جهت ضعف و سستی که از زخمهای بی شمار بر بدن آن شجاع نامدار رسیده بود در میان کشته شدگان بر زمین افتاد و به همین منوال بود و قدرت بر هیچ حرکتی نداشت تا زمانی که شنید مردم همیگفتند: حسین مقتول اَشْقیا گشت . پس با همان حال سستی ازجراهات، با مشقت بسیار، دوباره بر آن گروه نابکار، حمله آورد و قتال نمود تا به درجه شهادت مفتخر گشت .

راوی گوید: یکایک یاران و جان نثاران آن امام مظلومان، در حضورش به سوی مرگ شتابان میدویدند، چون همه یاران و اصحاب امام شربت شهادت نوشیدند و مقتول اَشْقیا گشتند و کسی از اصحاب باقی نماند، مگر اهل بیت و خویشان آن حضرت. پس فرزند دلبند امام مستمند و نوجوان رشید آن مظلوم وحید که نام نامیاش علی بن الحسین بود، اذن جهاد از پدر بزرگوار خود خواست، حضرت اذنش بداد؛ با اندوه به جوان خود نگریست، سیلاب اشک از دیدگان فرو ریخت و گفت: پروردگارا! بر این گروه شاهد باش که جوانی به جنگ آنان می رد که شبیهترین مردم است در خلقت ظاهری و اخلاص باطنی و سخنسرایی به پیامبر تو و ما هرگاه مشتاق دیدار رسول تو میشدیم ، بدین جوان نظر میدوختیم. سپس صیحهای کشید و به آواز بلند فرمود: ای ابن سعد! خدا رحم تو را قطع کند، چنانکه رحم مرا قطع کردی.

هنگام نماز ظهر که در رسید، حضرت با یاران برجای مانده نماز خوف خواند

جهاد و شهادت حضرت علی اکبر (ع)

راوی گوید: آن شبیه رسول، قدم شجاعت در میدان سعادت نهاد و با آن گروه اشقیا چنان به جدال پرداخت که خاطرهها را اندوهناک گردانید. قتالی به غایت سختکه جمعی از آن جمع نگونبخت را به خاک هلاک انداخت. سپس به خدمت پدربزرگوار آمد و گفت: ای پدر! تشنگی مرا از پای انداخت و سنگینی اسلحه آهنین مرا به تَعَب افکند، آیا راهی به سوی حصول شربتی از آب هست؟ حضرت سیّدالشهداء (ع) به گریه افتاد و فرمود: ای فرزند دلبندم! اندکی دیگر به کار جنگ باش که انقریب به دیدار جدّت حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله نائل خواهی شد و ایشان از جام سرشار کوثر شربتی به تو خواهد داد که پس از آن هرگز روی تشنگی نبینی. حضرت علی اکبر به سوی میدان بازگشت و چنان پیکار کرد که در تصور نمیگنجید و داد شجاعت بداد. در آن حال مُنْقذ بن مُرّه عبدی تیری به جانب آن فرزند رشید سیّدالشهداء، افکند که از جراهت آن تیر بر روی خاک افتاد و فریاد برآورد: پدر جان، سلام من بر تو باد! اینک جدّم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله است که به تو سلام میرساند و می فرماید: زود به نزد ما بیا. علی اکبر این بگفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد. حضرت سیّدالشهداء علیه السّلام بر بالین ایشان آمد و صورت خود را برگونه صورت او گذارد و فرمود: خدا بکُشد آن کسانی را که تو را کشته و حرمت رسول خدا را شکستند؛ پس از تو، خاک بر سر این دنیا!

راوی گوید: در این هنگام زینب خاتون صلّی اللّه علیه و آله از خیمه بیرون دوید در حالتی که ندا میکرد: یا حَبیباهُ یَابْنَ اءَخاهُ! پس آن مخدّره آمد و خود را بر روی بدن پاره پاره علی اکبر افکند، امام حسین علیه السّلام تشریف آورد و خواهر را از روی جنازه علی اکبر بلند کرده و به نزد زنان برگردانید. پس از آن یکایک مردان اهل بیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یکی بعد از دیگری روانه میدان شدند تا آنکه جماعتی از ایشان به دست آن بدکیشان به درجه رفیع شهادت رسیدند. پس حضرت سیدالشهداء علیه السّلام آواز به صیحه و فریاد بلند نمود و فرمود: ای عموزادگان من! و ای اهل بیت من! صبوری پشه کنید و بار محنت بر دوش گیرید؛ به خدا سوگند که پس از این روز هرگز روی خواری به خود نخواهید دید.

راوی گوید: در این هنگام جوانی بیرون خرامید که در حُسن صورت و درخشندگی منظر به مثابه پارهای از ماه میمانست، با آن گروه بدخواه و بی دین ، به کار جنگ پرداخت. ابن فضیل اَزْدی مَیْشوم ضربتی بر فرق آن مظلوم ، زد که فرق او را شکافت و آن جوان از مرکب به صورت، روی زمین افتاد و فریاد یا عَمّاهُ برآورد. پس امام علیه السّلام مانند بازی شکاری، خود را به میدان رسانید و همچون شیر خشمناک بر آن لعین بیباک، حمله نمود و با شمشیر، ضربتی بر اَّن ناپاک، فرود آورد و آن نابکار بازوی خود را سپر شمشیر حضرت نموده و دست نحساش از مِرْفق جدا شد و آن لعین چنان فریاد برآورد که همه لشکر فریاد او را شنیدند. کوفیان بیدین اما بر امام مبین، حمله آوردند تا آن لعین را رها نمایند، ولی آن ملعون پایمال سُمّ اسبان شد و روح نحساش به جانب نیران دوید.

راوی گوید: چون غبار فرو نشست دیدم که حسین (ع) بر بالای سر آن جوان ایستاده و او پاهای خود را بر زمین میمالید و امام میفرمود: از رحمت خدا دور باشند آن گروهی که تو را کشتند و آنان که در روز قیامت جدّ و پدر تو با ایشان دشمنی خواهند نمود. سپس فرمود: به خدا قسم ! گران است بر عموی تو که او را بخوانی و او نتواند تو را جواب دهد و هرگاه بخواهد جواب دهد دیگر دیر شده و فایده ای نبخشد. به خدا قسم که امروز آن روزی است که خون ریزی در آن بسیار و فریاد رسی ، اندک است . سپس حضرت سیّدالشهداء علیه السّلام جنازه آن جوان را بر سینه خود گرفت و در میان شهدای بنی هاشم بر روی زمین قرار داد.

حضرت علی اکبر در قتالی سخت جمعی از اشغیا را به خاک افکند

شهادت علی اصغر(ع)

راوی گوید: چون امام مظلومان قتلگاه جوانان و دوستان خود را مشاهده فرمود که همه بر روی خاک افتادهاند و جان به جان آفرین سپردهاند تصمیم عزم فرمود که با نفس نفیس با گروه بد نهاد، جهاد نماید و ندای بی سی در داد که آیا کسی هست که از حرم رسول پروردگار عالمیان، دفع شرّ یاغیان و ظالمان نماید؟ آیا خداپرستی هست که در یاری ما اهل بیت از خدای متعال بترسد و ما را تنها نگذارد؟ آیا فریادرسی هست که به فریادرسی ما امید لقای پروردگار را داشته باشد؟ آیا اعانت کنندهای هست که به واسطه یاری ما، به ما امیدوار شود به ثوابها و اجری که در نزد خدای تعالی موجود است؟ شهادت حضرت علی اصغر پس زنان حرم و دختران محترم رسول اکرم صداها به ناله و گریه بلند نمودند. آن حضرت با دل پر از حسرت، به سوی خیمه رجعت نمود و زینب خاتون علیهاالسّلام را فرمود که فرزند دلبند صغیر مرا بیاور تا با او وداع نمایم و چون او را آورد، امام مظلوم طفل معصوم را گرفت و همین که خواست از راه رأفت و کمال مرحمت خم شده او را ببوسد، حرمله بن کاهل اسدی پلید – لَعَنَهُ اللّهُ – تیری به آن جانب انداخت که به گلوی نازک آن طفل معصوم اصابت نمود و بریدکه بریده باد دستان ناپاکش. پس آن حضرت با کمال غم و حسرت، به زینب خاتون فرمود: این طفل را بگیر؛ پس حضرت هر دو دست را در زیر گلوی طفل گرفت، چون پر از خون شد به سوی آسمان پاشید، آنگاه فرمود: آنچه که بر من این مصائب را آسان مینماید آن است که این مصیبت بزرگ در حضور پروردگار عادل نازل می گردد.

راوی گوید: تشنگی بر امام شهید به غایت شدید گردید، آنحضرت خود را به بلندی مُشْرف بر فرات رساند تا داخل فرات گردد، در آن حال برادر آن امام ناس جناب ابوالفضل العباس، در پیش روی آن حضرت حرکت می کرد. در این هنگام لشکر ابن سعد تبهکار سر راه بر فرزند احمد مختار، مردی از قبیله «بنی دارم» تیری به جانب جناب سیّدالشهداء علیه السّلام انداخت که آن تیر در زیر چانه شریف آن شهید راه دین حنیف محکم بنشست. پس تیر را بیرون کشید و هر دو دست مبارک را در زیر چانه مجروح نگاه داشت و چون پر از خون شد، به سوی آسمان انداخت و این مناجات را به درگاه قاضی الحاجات ، مَرْهَم دل مجروح ساخت که پروردگارا! به سوی تو شکایت میآورم از آنچه از ظلم و ستم نسبت به فرزند دختر پیغمبرت به جا میآورند.

خدا بکُشد آن کسانی را که تو را کشته و حرمت رسول خدا را شکستند

شهادت حضرت عباس (ع)

پس از آن، شجاع محکم اساس، برادرش عبّاس را از او جدا نمودند که آن روباهان در میان آن دو فرزند اسداللّه الغالب، حایل شدند و از هر جانب بر دور جناب ابوالفضل علیه السّلام گرد آمده و ایشان را احاطه نمودند تا آنکه آن کافران غدّار فرزند حیدر کرّار، عباس نامدار را مقتول و قرة العین بتول را در مصیبت برادر، ملول ساختند. امام حسین علیه السّلام کرهای شدید در عزای شهادت آن مظلوم وحید، نمود.

راوی گوید: امام علیه السّلام پس از شهادت برادر گرامی، آن منافقان را به میدان جدال و قتال طلبید و هرکس از آن روباه صفتان اَشرار در مقابل فرزند اسداللّه حیدر کَرّار، میآمد، امام اَبرار به ضربت شمشیر آتشبار، او را به جهنم، میفرستاد اما اجساد ناپاک آن کُفّارپلید که بسیار شد. در این حال بود که مردان کارزار بر آن جناب حمله آوردند، پس آن حضرت نیز با شمشیر تیز به آنها حمله نمود، چنان حملهای که صفها را می شکافت. سپس آن امام بییار در مرکز خونین قرار گرفت و فرمود: لا حول و لا قوة الا بالله. حضرت همچنان با آنها جنگید تا آنکه لشکر شیطان حایل گردید در میان آن حضرت و حرم مطهر رسول پروردگار عالمیان و نزدیک به خیمه ها و سراپرده ها رسیدند، پس آن معدن غیرت الله ، فریاد بر گروه دین تباه، زد که: ای پیروان آل ابوسفیان ! اگر دین ندارید و از عذاب روز قیامت نمی هراسید، لااقل آزاده باشید!

راوی گوید: شمر پلید فریاد زد که ای فرزند فاطمه زهرا علیه السّلام چه می گویی؟ امام علیه السّلام فرمود: میگویم من با شما جنگ دارم و شما با من جنگ دارید و زنان را گناهی نیست ، پس این سر کشان و جاهلان و یاغیان خود را نگذارید متعرض حرم من شوند، مادامی که من در حال حیاتم. شمر گفت: این حاجت تو رواست ای پسر فاطمه ! پس آن جماعت بی دین همگی قصد امام مبین نمودند و آن فرزند اسدالله حمله برگروه اشقیا، نمود و آنان حمله به سوی آن مظلوم آوردند و در این حال تقاضای شربتی از آب از آن بیدینان نمود ولی ایدهای نبخشید تا آنکه هفتاد و دو زخم بر بدن شریفش وارد گردید. امام علیه السّلام ساعتی بایستاد که استراحت نماید و از صدمه قتال ، ضعف بر جنابش مستولی شده بود پس در همان حال که آن حضرت ایستاده بود، سنگی از جانب دشمنان بر پیشانی مبارکش اصابت نمود و خون جاری گشت، امام جامه خود را گرفت که خون را از پیشانی شریف پاک نماید، تیری سه شعبه به جانب حضرت آمد و آن تیر بر قلبش که مخزن علم الهی بود نشست! حضرت فرمود: بسم الله … سپس مبارک به سوی آسمان بلند نمود و گفت: خداوندا! تو میدانی که این گروه می کشند آن کسی را که نیست بر روی زمین فرزند دختر پیغمبری به غیر او. پس آن تیر را گرفت و از پشت سر بیرون کشید و خوناز جای آن جاری شد و آن جناب را توانایی بر قتال نمانده بود و از کثرت زخمها و جراحات ، ضعیف و ناتوان گشته بود لذا قدرت جنگیدن را نداشت و هر کس نزدیک ایشان می آمد برای اینکه مبادا در قیامت با خدا ملاقات نماید در حالی که خون آن مظلوم برگردنش باشد، باز می گشت و از آنجا دور می شد تا آنکه مردی از طایفه کنده آمد که نام نحسش مالک بن یسر بود آن زنازاده چند ناسزا به زبان بریده جاری کرد و ضربت شمشیر بر سر مبارکش فرود آورد که عمامه امام شکافته شد و عمامهاش از خون لبریز گشت . شهادت عبدالله بن حسن علیه السّلام راوی گوید: امام علیه السّلام از اهل حرم دستمالی را طلب فرمود و سر مبارک را با آن محکم بست و کلاهی طلبید و آن را هم بر فرق همایون نهاد و عمامه را بر روی آن پیچید و ملبس به آن گردید و بار دیگر عزم میدان نمود پس لشکر اندکی درنگ نمود، باز آن بی دینان بی شرم رجوع کردند و حضرت امام را احاطه نمودند و عبدالله فرزند امام حسن علیه السّلام که طفلی نا بالغ بود از نزد زنان و از حرم امام انس و جان ، بیرون آمد و می دوید تا در کنار عموی بزرگوار خود حسین مظلوم بایستاد زینب خود را به او رسانید و خواست که او را به سوی حرم باز گرداند ولی آن طفل امتناع شدید نمود و گفت : به خدا قسم ! هرگز از عموی خویش جدایی اختیار نمی کنم و از او تنها نمی گذارم ! در این هنگام ، بحربن کعب ( یا بنابر قول دیگر حرملة بن کاهل) همین که خواست شمشیر بر امام علیه السّلام فرود آورد، عبدالله خطاب به او گفت : وای بر تو! ای زنازاده بی حیا! تو می خواهی عمویم رابه قتل رسانی ولی آن ولدالزنا بی حیا، از خدا و رسول پروا ننمود و شمشیر را فرود آورد و آن کودک دستش را در پیش شمشیر سپر ساخت و دستش به پوست آویخت و فریاد وا امام بر آورد. حضرت امام او را گرفت و بر سینه خود چسانید و فرمود: ای فرزند برادر! بر این مصیبت شکیبایی نما و آن را در نزد خدای عزوجل به خیر و ثواب احتساب دار که خدا تو را به پدر گرامی ات ملحق خواهد فرمود: راوی گوید: در این اثناء حرمله کاهل حرام زاده تیری به جانب آن امام زاده معصوم انداخت که آن تیر گلوی آن یتیم را که در آغوش عموی بزرگوارش بود، برید و او جان بر جان آفرین تسلیم نمود پس از آن شمر پلید به خیمه های حرم مطهر حمله نمود نیزه خود را به خیمه ها فرو برد و گفت : آتش بیاورید تا خیمه ها را با هر کس که در آن است به شعله آتش سوزانم آن معدن غیرت الله ، حضرت امام فرمود: ای پسر ذی الجوشن ! ایا تو می گویی آتش آورند که خیمه ها را بر سر اهل بیت من بسوزانی ، خدا تو را به آتش دوزخ بسوزاند. در این هنگام شبث پلید آمد و آن شمر عنید را از این کار سرزنش نمود که آن سگ بیحیا اظهار شرم نموده بر گشت. راوی گوید: امام به اهل بیت خود فرمود: جامه کهنه ای برای من بیاورید که کسی در آن رغبت نکند، می خواهم آن جامه را در زیر لباسهایم بپوشم تا اینکه دشمنان بدنم را برهنه نسازند. پس چنین جامه ای آوردند که عرب آن را (تبان) می گویند امام حسین علیه السّلام آن لباس را نپذیرفت و فرمود: نمی خواهم، این لباس کسی است که داغ ذلت و خواری به او زده شده باشد سپس جامه کهنهای آوردند امام علیه السّلام آن را پاره نمود و در زیر جامه های خود پوشید و علت پاره کردن آن لباس این بود تا آن را از بدن شریف آن جناب بیرون .

در ظهر عاشورا از هر سو پیکر حضرت در معرض تیر دشمن قرا گرفت

راوی گوید: چون حضرت امام در اثر زخمها و جراحات بسیار که در بدن مبارکش وارد گردیده بود ضعف و سستی بر حضرتش مستولی شد و از اثر اصابت تیرهای بسیار بر بدنش ، مانند خارپشت به نظر می آمد در این موقع، صالح بن و هب مزنی بیدین با نیزه بر تهیگاه امام مبین زد که آن مظلوم از بالای اسب بر زمین افتاد و بر گونه راست صورت بر روی خاک کربلا قرار گرفت . درباره آن غیرت الله از روی خاک برخاست و جون کوه استوار بایستاد.

روای گوید: علیای مکرمه زینب خاتون علیه السّلام در آن حال از خیمه های حرم بیرون دوید در حالتی که ندا میداد: ای وای برادرم، وای سید و سرورم، وای اهل بیتم! ای کاش آسمان بر زمین میافتاد و کوهها بر روی سطح زمین ریزریز میشدند.

روای گوید: شمر پلید به آن گمراهان عنید صیحه کشید که در حق این مرد چه انتظار دارید، چرا کارش را تمام نمیکنید؟ در این هنگام یک مرتبه گروه بیدین از هر طرف بر امام تشنه جگر، حمله ور گردیدند و او را محاصره نمودند زرعت بن شریک، ضربتی بر شانه مبارک امام علیه السّلام زد و حضرت سیدالشهدا نیز ضربتی بر او زد و او را بر روی زمین انداخت و به جهنم و اصل گرداند. والدلزنای دیگر، ضربت شمشیری بر دوش مقدس آن حضرت آشنا نمود که از صدمه شمشیر آن زبده سر، حضرت اباعبدالله علیه السّلام آن آسمان وقار، به روی خود که بر آینه انوار جمال پروردگار بود، بر زمین افتاد و در چنین احوال آن مطهر جلال ایزد متعال ، از حال رفته و خسته و ضعیف گردیده بود و گاهی بر می خاست و زمانی مینشست ؛ در این هنگام سنا، بن انس بیدین ، نیزه بر چنبره گردن آن سر فراز ملک یقین ، شهسوار میدان شهادت و نور چشم حضرت رسالت ، آشنا نمود، به همین مقدار اکتفا ننمود، بار دیگر نیزه را بیرون کشید و بر استخوان های سینه اش که صندوق علوم لدنی بود فرو برد، سپس اشقی الاولین و الاخرین ، سنان مشرک لعین، آن نقطه دایره بلا را نشان تیر جفا نمود و آن تیر بلا بر گلوی آن زیب سینه و آغوش سید دو سرا، وارد آمد و از صدمه آن ، گوشواره عرش رب الارباب بر فرش تراب قرار گفت . باز از غایت غیرت و مردانگی برخاست و بر روی زمین نشست و آن تیر را از گلو بیرون کشید و هر دو دستش را در زیر گلوی مبارک می گرفت و چون پر از خون می گردید بر سر و محاسن شریف می مالید و می فرمود: که به همین حال خدا را ملاقات می نمایم که به خون خود آغشته و حق مرا غصب نموده باشند پس عمربن سعد نحس لعین به خبیثی که در طرف یمین او بود، گفت : وای بر تو! از مرکب فرود آی و حسین را راحت کن .

راوی گوید: خولی بن یزید اصبحی سرعت نمود که سر مطهر امام علیه السّلام را از بدن جدا نماید ولی لرزه بر بدن نحس نجسش افتاد و از آن فعل قبیح اجتناب نمود آنگاه سنان بن انس نخعی از اسب پیاده شد و قصد قتل فرزند رسول و نور دیده زهرای بتول سلام الله علیها – را نمود، شمشیر ظلم و جفا بر حلق خامس ال عبا، فرود آورد و به زبان بریده همی گفت : به خدا سوگند که سر از بدنت جدا میکنم و حال آنکه میدانم تویی فرزند رسول الله و صاحب پاکترن خاندان! پس آن شقی نا امید از رحمت عام یزدانی سر مقدس آن بنده خاص حضرت سبحانی را از بدن شریف جدا نمود.

اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید!

راوی گوید: در آن ساعت که حضرت سیدالشهداء علیه السّلام به درجه رفیع شهادت نائل آمد، گرد و غبار شدیدی که سیاه و تاریک بود به آسمان برخاست و در آن میان ، باد سرخی وزیدن گرفت که چشم هیچ کس نمی توانست جایی را ببیند. لشکر دشمن گمان کرد که عذاب خدا بر آنان نازل گردیده و ساعتی بر این حال بودند تا آنکه غبار فرو نشست و اوضاع به حال اول برگشت . هلال بن نافع روایت کرده که میگفت : من با لشکر عمر سعد نحس ایستاده بودم که شنیدم کسی را که فریاد میزند: ایها الامیر! تو را بشارت باد که اینکه شمر بن ذی الجوشن، حسین را به قتل رسانید. هلال گفت : من در میان دو صف لشکر آمدم و بر بالای سر آن جناب ایستادم در حالتی که آن مظلوم مشغول جان دادن بود؛ به خدا سوگند که هرگز ندیده بودم هیچ کشته به خون خویش آغشته را که در خوشرویی و نورانیت وجه، بهتر از حسین علیه السّلام باشد و به تحقیق که نور صورت و جمال هیئت او مرا از تفکر در کیفیت قتل آن جناب باز داشت و در آن حال خواهش جرعه آبی می نمود، شنیدم که کافری بی دین به آن سبط سیدالمرسلین علیه السّلام به زبان بریده این گونه جسارت نمود که به خدا آب نخواهی چشید تا آنکه خود وارد دوزخ گردی و از آب گرم و سوزان جهنم بیاشامی! سپس من به گوش خود شنیدم که حضرت امام علیه السّلام در جواب او فرمود: وای بر تو باد! من وارد بر دوزخ نمیشوم و از حمیم دوزخ نمیآشامم بلکه به خدمت جد بزرگوارم و رسول عالی مقام خواهم رسید و در خانه بهشتی که از احمد مختار است با آن بزرگوار در منزلگاه صدق در نزد ملیک مقتدر ساکن خواهم بود و از آبهای بهشت که خدای عزوجل در کتاب مجید خود وصف فرمود که گندیده و ناگوار نمیشود، خواهم آشامید و به خدمتش شکایت می کنم از آنکه دست خود را به خون من آلودید و از کردار زشت که به جا آوردید هلال گفت: آن بدکیشان همگی آن چنان به خشم و طغیان آمدند که گویا خدای عزوجل در قلب یکی از آن بی دینان رحم فرار نداده است ؛ پس سر مطهر نور دیده حیدر و پاره جگر پیغمبر را از بدن جدا نمودند در حالتی که با ایشان به تکلم مشغول بود – لعنهم الله و خذلهم الله – پس من از بی رحمی آن گروه به شگفت آمدم و گفتم : به خدا سوگند که من هرگز در هیچ امری با شما اتفاق نخواهم نمود راوی گوید: پس از آنکه آن گروه لعین، سبط سیدالمرسلین علیه السّلام را به تیغ ظلم مقتول کردند و سر از بدن مطهر آن جناب جدا نمودند، لشکر شقاوت آثار و آن جماعت قساوت کردار روی آوردند برای غارت لباسها و السلحه امام مظلومان و سرور شهیدان ، پیراهن آن یوسف زندان محنت و ابتلاء را اسحاق بن حویه حضرمی پرجفا، ربود و آن را به قامت نارسای نحس خود پوشانید و از اعجاز آن شهید راه بی نیاز، بدن نحس آن روسیاه به مرض برص سفید مبتلا شد، به قسمی که جمیع موهای بدن آن بدبخت پلید فرو ریخت و در روایت است که دو پیراهن آن عزیز مصر شهادت ، جای زیاده از یک صد و ده جراحت از زخم تیر و نیزه و شمشیر، یافتند امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود: در جسد مطهر آن سرور جای سی و سه طعنه نیزه و سی چهار ضربت شمشیر یافتند.

***

صحنه ای از یک تعزیه

یک نوسنده و یک کتاب

نامش علی بن موسی بن جعفر مکنّی به« ابوالقاسم »،« ابوالحسن » و «ابوموسی»ملقب به«رضی الدین»و معروف به«ابن طاووس» و گاهی به«طاووس»موصوف است.

رضی الدین، علی بن موسی بن جعفر ملقب به «ابن طاووس» از بزرگان علمای امامیه و جامع علوم مختلف بود. این عالم زاهد و پارسا صاحب کراماتی بوده که علامه حلی به برخی از آن ها اشاره کرده است. وی را مستجاب الدعوه و واقف بر اسم اعظم دانسته است، وی دارای نفس عجیب و بسیار تأثیر گذاری بوده است.

او را از کثرت ورع و تقوی اورا «قدوة العارفین و مصباح المجتهدین» لقب دادهاند. از دادن فتوی در احکام شرعی به شدت امتناع داشته و جز کتاب «غیاث الوری» که حاشیهای بر یک کتاب فقهی است کتاب فقهی دیگری تألیف نکرده است.

سید بن طاووس قبل از ظهر روز پنج شنبه نیمه ماه محرم الحرام سال ۵۸۰ در حله سیفیه دیده به جهان گشود علت این که او را ابن طاووس گفتهاند، این است که جّد اعلی او «محمد بن اسحاق» دارای اندام زیبا و صورت نیکوئی بوده ولی پاهای او متناسب با قیافهاش نبوده بدین جهت او را به طاووس ملقب کردهاند.

سید بن طاووس دوران کودکی را در حله گذراند و بعد به همراه خانواده به بغداد نقل مکان نمود و در اواخر دولت عباسیان مدت ۱۵ سال در آنجا اقامت گزید. سپس به زادگاه خود حله مراجعت کرد و از آنجا مجائر عتبات عالیات گردید. بدین ترتیب که در نجف، کربلا و کاظمین در هر یک ۳ سال توقف نمود و بعد از آن در سامرا نیز ۳ سال مجاورت اختیارکرد در حالیکه آن موقع سامرا مثل صومعه ای در وسط بیابان بود.

ابن طاووس در زهد و عبادت تقوا و ریاضت مقام بلندی داشت و سرانجام صبح روز دوشنبه ۵ذی القعده سال۶۶۴ هجری ظاهراً در بغداد در گذشت و گویا جنازه او پیش از دفن به نجف اشرف انتقال داده اند.

سید در زمان مستنصر، خلیفهی عباسی میزیسته و با این که خلیفه تلاش کرد او را وارد مسائل سیاسی کند و منسب “نقابت طالبیین” را به او واگذار کند، ولی موفق نشده. در زمان سقوط بغداد توسط هلاکوخان، نقابت طالبین را بر او تحمیل کردند. گرچه سید در ابتدا نپذیرفت اما خواجه نصیرالدین طوسی او را آگاه کرد که در صورت عدم قبول، او را خواهند کشت.گذشته از علم و دانش بسیار دقیق، عمیق ومراقب بود به همین جهت میرزا جواد ملکی تبریزی که خود از عرفای بزرگ است لقب «سیدالمراقبین» را به ایشان داده است.

با این که عمر طولانی نداشت ۵۰ تا ۶۰ جلد کتاب را به او نسبت دادهاند. بیشتر این کتب در زمینهی دعا و زیارات است از جمله؛ اسرارالصلوة، الاقبال الصالح الاعمال، مصباح الزائر، جناح المسافر، الطرائف فی مذهب الطوائف، کشف المحجه لثمرة المهجه، یکی از آثار او کتاب مشهور «اللهوف یا الملهوف علی قتل الطفوف» است که بارها در هند و ایران به چاپ رسیده است

معرفی کتاب لهوف

لهوف از واژهی “لهف” به معنی سوگ و ناله و “طف” به معنی اندک و کم گرفته شده. شیخ جعفر شوشتری(ره) مقتل ایشان را مشهورترین مقتل می دانسته است. سید، شاعر، ادیب و نقاد هم بوده است لذا ردپای ذوق ادبی او در لهوف قابل مشاهده است. بیان کتاب لهوف بسیار نرم بوده به گونه ای که میتوان آن را به صورت مرثیه خواند. این کتاب با یک شیوهی داستانی نوشته شده است. سید، چاشنیهای شعری خود را درجای جای کتاب آورده به گونهای که کمتر صفحهای از کتاب است که یک شعر در آن نباشد. اصل کتاب لهوف عربی است و چندین بار به فارسی ترجمه شده است.

کتاب لهوف در چند فصل یا به تعبیر خود سید به چند «مسلک» تنظیم شده است که برخی مترجمان همه ی مسالک و برخی یک یا چند مسلک را ترجمه نمودهاند.

مسلک اول با ولادت امام حسین علیه السلام آغاز می شود. البته این رسم در بسیاری از کتب که در مورد حضرت نوشته شده جاریست. بعد از تولد امام حسین علیه السلام بخش عمده ای از زندگانی حضرت را در زمان پدر و برادر رها کرده به سخنرانی اباعبدالله علیه السلام در مکه می پردازد. لذا با همهی ارزش این کتاب جهت دریافت گزارش لحظه به لحظهی حرکت اباعبدالله علیه السلام از خواندن کتب دیگر بی نیاز نیستیم.

بعد از سخنرانی آن حضرت در مکه به شهادت قیس بن مصهر پرداخته است. قیس فرستاده ی اباعبدالله علیه السلام به کوفه است که در آنجا دستگیر شد و پس از بلعیدن نامه، عبیدالله بن زیاد به او گفت تو را مخیر می کنم که از پشت بام به زمین پرتاب شده، یا گردنت را بزنم یا این که حضرت را سب کنی و نامه را افشا نمایی. قیس به منبر رفت و پس از توصیف حضرت از او دفاع نمود.

بعد از شهادت قیس دیدار اباعبدالله علیه السلام با حربن یزید ریاحی مطرح می شود که در این میان حدود ۱۰ منزل و حوادث آن ها از قلم افتاده است. بنابراین با وجود مستند بودن، فاقد بخش های مهم است.بعد از دیدار حرب با اباعبدالله علیه السلام به سخنرانی زهیربن قین و حر در محضر اباعبدالله علیه السلام پرداخته که در این فاصله هم بخش هایی مفقود از تاریخ کربلا گردیده است.

مسلک دوم از سخنرانی اباعبدالله علیه السلام در کربلا آغاز شده، سپس به برخورد محکم ابا الفضل العباس علیه السلام و برادران حضرت با شمربن ذی الجوشن و بعد از آن به شب عاشورا، شوخی و بذله گویی اصحاب، سخنرانی امام علیه السلام و توبهی حر اشاره نموده است.

بعد از آن به نماز ظهر اباعبدالله علیه السلام پرداخته، سپس به شهادت علی اکبر علیه السلام، حضرت علی اصغر علیه السلام، اباالفضل العباس علیه السلام و عبدالله بن الحسن علیه السلام پرداخته که در این بین به شهادت سایر اصحاب و بنی هاشم اشاره ای نگردیده است.

بعد از شهادت قیس دیدار اباعبدالله علیه السلام با حربن یزید ریاحی مطرح میشود که در این میان حدود ۱۰ منزل و حوادث آن ها از قلم افتاده استT بنابراین با وجود مستند بودن، فاقد بخش های مهم است.

مسلک سوم با خاک سپاری شهدا در شب سوم شروع شده و در این جا نیز خلا و فاصله ها زیاد است و وقایع مهم نظیر شهادت اباعبدالله علیه السلام، غارت خیمه ها، برخورد با کودکان و اسرا، منزل کوفه و… بیان نگردیدهاند.

بعد از آن به کوفه، شام و خطبه ی حضرت زینب علیها السلام، امام سجاد علیه السلام وام کلثوم و شهادت عبدالله بن عفیف ازدی پرداخته شده است.سپس به بازگشت کاروان اسرا به مدینه و دستگیری و سرنوشت قاتلان اباعبدالله علیه السلام میپردازد. این اثر به جهت مقتل خوانی، مناسب ترین مقتل است.


برچسبها:
بازخوانی داستان, داستان آدینه, روایت مستند, سید ابن طاووس, لهوف, مقتل,

محرم

داستان مردی که به زیارت امام حسین علیه السلام نمی‌رفت

شخصی از بزرگان هند به قصد مجاورت کربلای معلّی به این شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن شد و در این مدت داخل حرم مطهر نشده بود و هر وقت زیارت حضرت امام حسین علیه السلام را اراده می‌کرد، بر بام منزل خود رفته، به آن حضرت سلام می کرد و او را زیارت می‌نمود؛ تا این که سرگذشت او را به «سید مرتضی»که از بزرگان آن عصر و مرسوم به «نقیب الاشراف» بود رساندند.

سید مرتضی به منزل او رفت و در این خصوص او را سرزنش نمود و گفت: «از آداب زیارت در مذهب اهل‌بیت علیه السلام این است که داخل حرم شوی و عقبه و ضریح را ببوسی. این روشی را که تو داری، برای کسانی است که در شهرهای دور می‌باشند و دستشان به حرم مطهر نمی‌رسد.»

آن مرد چون این سخن را شنید گفت: «ای نقیب الاشرف» از مال دنیا هر چه بخواهی از من بگیر و مرا از رفتن معذور دار.

هنگامی که سید مرتضی سخن او را شنید بسیار ناراحت شد و گفت: «من که برای مال دنیا این سخن را نگفتم؛ بلکه این روش را بدعت و زشت می‌دانم و نهی از منکر واجب است.»

وقتی آن مرد این سخن را شنید، آه سردی از جگر پر دردش کشید. سپس از جا برخاست و غسل زیارت کرد و بهترین لباسش را پوشید و پا برهنه و با وقار از خانه خارج شد و با خشوع و خضوع تمام، نالان و گریان متوجه حرم حسینی گردید تا این که به در صحن مطهر رسید .

نخست سجده شکر کرد و عتبه صحن شریف را بوسید. سپس برخاست و لرزان، مانند جوجه گنجشکی که آن را در هوای سرد در آب انداخته باشند، بر خود می‌لرزید و با رنگ و روی زرد، همانند کسی که یک سوم روحش خارج گشته باشد، حرکت می‌کرد تا این که وارد کفش کن شد. دوباره سجده شکر به جا آورد و زمین را بوسید و برخاست و مانند کسی که در حال احتضار باشد داخل ایوان مقدس گردید و با سختی تمام خود را به در رواق رسانید.

چون چشمش به قبر مطهر افتاد، نفسی اندوهناک بر آورد و مانند زن بچه مرده، ناله جانسوزی کشید. سپس به آوازی دلگداز گفت: «اَهَذا مَصرَعُِِِ سیدُالشهداء؟ اَهَذا مَقتَلُ سیدُالشهداء؟ ؛ آیا اینجا جای افتادن امام حسین علیه السلام است؟ آیا اینجا جای کشته شدن حضرت سیدالشهداء است؟»

پس فریاد کشید و نقش زمین شد و جان به جان آفرین تسلیم نمود و به شهیدان راه حق پیوست.»

محرم

سلام برحسین واصحاب باوفایش  فرارسیدن ایام سوگواری سرور وسالار شهیدان به تمام عاشقان آن حضرت تسلیت می گوییم .

سلام باعرض پوزش به خاطروقفه ای که دربه روزرسانی وبلاگ شد ازاین به بعد با ارایه مطالب جدید درخدمت شما خواهم بود

سلام بر روزه داران انشاء الله طاعات وعبادات همه مورد قبول حق باشد.به عید سعید فطر نزدیک می شویم خداکند که مورد عفو وبخشش آن خدای لایزال قرار گرفته باشیم