تجربه های لبنان

مطالب تاریخی -سیاسی-اجتماعی وجغرافیایی

تجربه های لبنان

مطالب تاریخی -سیاسی-اجتماعی وجغرافیایی

نکاتی راجع به تاریخ باستان

نکاتی درمورد ایران با ستان

جشن مهرگان: از هزاره ی سوم پیش از میلاد ،درآسیای باختری جشن آفرینش دراوایل پاییز برگزار می شد. جشن پاییزی ،پس از درو به هنگام کشت نو برپا می شد. بنا براساطیر بابلی ،ایزد مردوک دیو پیرو تیامت را کشت ؛ آنگاه از تن دیو جهان را ساخت وآفرینش به انجام رسید ..به همین دلیل ،این جشن پاییزی جشن آفرینش به شمار می رفت.

درسرزمین ایران ، مردمان از وحشت ظلم ضحاک ماردوش روز وشب نداشتند .هرروز دو جوان را می کشتند تا از مغز آنان برای مارهای دوش ضحاک خورش سازند. این شاه بیگانه ی بی فره،برای سرزمین ایران خشکسالی وبی برکتی آورد. او پادشاهی اهریمنی بود. آن گاه کاوه ی آهنگر که از ظلم ضحاک اهریمنی به ستوه آمده بود، درفش کاویانی را برافراشت .کاوه به همراهی مردم ایران زمین ، فریدون اهورایی را پیش راندند . فریدون با یاری مردمان ،ضحاک را در کوه دماوند به بند کشید. آن هنگام ، روز مهر از ماه مهر بود. زندگی دوباره آغاز شد، زمین زنده شد ، گیاهان رشد کردند ودوباره برکت به سرزمین ایران روی آورد.

بنابراین مراسم مهرگان از آفرینش سخن می گوید وبه نوعی با برکت بخشی پیوند دارد.

جشن مهرگان درشانزدهم مهر روز مهر ازماه مهر به مدت ده تا پانزده روز برگزار می شد .ایرانیان باستان براین باور بودند که خورشید در روز مهرگان درجهان آشکار شد. به همین دلیل شاه در روز جشن مهرگان تاجی به شکل آفتاب برسر می نهاد . هنگام برآمدن آفتاب یکی از سپاهیان درحیاط قصر شاهی می ایستاد وفریاد می زد (ای ایزدان به جهان فرود آیید واهریمنان را بزنید واز دنیا برانید.)

پس از یورش اعراب به ایران ،باز هم کم وبیش مراسم جشن مهرگان برگزار می شد ،لیکن با یورش اقوام ترک ومغول ،ازاهمیت این جشن ملی کاسته شد.

آتشکده های ساسانی:

از آتشکده های شناخته شده ی در دوره ساسانیان ، سه آتشکده ی بزرگ آذرفرنبغ ،آذر گشنسب وآذربرزین مهر را می توان نام برد . برترین آتشکده ی دوره ساسانی  آذرفرنبغ بود. فرنبغ به معنای دارنده فرًه ی ایزدی است. این آتشکده که از آن موبدان وبزرگان بود، ابتدا درخوارزم وسپس درفارس جای گرفت . آذرگشنسپ دومین آتشکده ی مهم دردوره ساسانی واز آنِ ارتشتاران (سپاهیان) بود. این آتشکده درآذربایجان (درشیز) جای گرفت .گشنسپ به معنای دارنده اسب نر است. آذربرزین مهر سومین آتشکده ی مهم دوره ساسانیان واز آنِ کشاورزان بود.

برزین مهر  به معنای مهر بلند پایه است . به این ترتیب ، اهمیت ایزد مهر به عنوان ایزد طبقه ی تولیدکنندگان وکشاورزان روشن می شود .این آتشکده دردوره ی ساسانیان درخراسان جای داشت.

ادیان گوناگون دردوره ساسانیان:

به طور کلی سیاست دینی پادشاهان ساسانی یکسان نبود. برخی از آنان از سویی متاثر از تحریکات وتنگ اندیشی موبدان زردشتی واز سویی دیگر تحت تاثیر مسائل گوناگون سیاست خارجی ،با ادیان دیگر به خشونت برخورد می کردند. اما برخی از آنان بنا برمصلحت زمان وطبع سازگارشان با پیروان ادیان دیگر به مسالمت ومدارا رفتار می کردند.

دردوره ساسانیان ،براثر فشار روز افزون به توده های مردم ،زندگی بسیار سخت شده بود .درچنین وضعیتی ،جنبه های عرفانی به دین زردشت راه یافت . از سویی زمینه برای رشد دین مانی که رنگ عرفانی داشت ،فراهم شد.

مغان دین زردشتی برای مقاومت وپایداری دربرابر ادیان یکتا پرست ،اهورا مزدا را چون خدای یکتا شناساندند. بدین سان ،دو ایزد آناهیتا ومهر را دردرجه دوم اهمیت قرار دادند. آن گاه برای نگهداری دین زردشتی ،به گردآوری اوستا مشغول شدند.

کشورهای فرمانبر حکومت سا سا نی ، بیش تر پیرو آیین زردشت بودند. اما برخی نیز از ادیان عیسوی ،یهودی ومانوی  پیروی می کردند.

عیسویان دردوره ساسانی :

تا زمانی که امپراتوری روم دین رسمی نداشت ،عیسویان ایران درآرامش می زیستند. اما چون قسطنطین یکم (337-228م) امپراتور روم شرقی یا بیزانس ،به دین مسیحی گروید،وضع دگرگون شد. عیسویان ایران شیفته وفریفته ی دولت بیزانس شدند.از آن پس ،دولت ایران به پیروان مذهب مسیح به دیده ی گروهی طرفدار بیگانه می نگریست وهمواره مراقب رفتار آنان بود.. از روزگار شاپور دوم ،کشتار وتبعید عیسویان به علل سیاسی آغاز شد . هر گاه نیز حکومت ساسانی با امپراتوری روم مناسبات خوبی داشت ،روش ملایمی را با عیسویان پی گرفت.

ارژنگ کتاب معروف مانی:

مانی نگارگر ماهری بود. او درمقام نگارگری زبردست ،آموزه های عرفانی را  برپرده های شگفت انگیز نقش می زد.از قلم موی سحر آمیز ش برای توصیف جهان روشنی وقلمرو تاریکی سود می برد. او کتابی به نام آردهنگ داشت که درفارسی ارتنگ  وارژنگ خوانده می شود. ارژنگ مانی ،شرح نگارین اسطوره نور وتاریکی است. مانی برای آفریدن ارژنگ،یک سال در غاری مسکن  گزید.سرانجام در پایان سال از شکاف کوه بیرون آمد . دردستش طومارهای تصویری بود که همه را شگفت زده کرد.

نگارگری مانی برای چه بود؟ نگارگری ابزاری بود که مانی با آن به توجیه وتشریح اسطوره افرینش می پرداخت . زیرا اسطوره آفرینش ، پیچیده ونمادین بود . هدف مانی از نگارگری کتابهایش این بود که درک پیامها را برای دیگران ساده تر کند .بدین سان مانی برای گسترش آموزه های خود ، راه قابل فهم وآسان کاربرد تصویر را برگزید تا نشانه برتری دینش بردیگر دین ها باشد . درکتابهای مانی ،پیوند بسیار نزدیکی بین نوشته وتصویر وجود دارد . کتابهای مانوی نه تنها با دقت نوشته وبه زیبایی مصور می شدند ،بلکه در دیگر موارد نیز به شکلی ممتاز فراهم می آمدند .

مکتب هنری ای که مانی وابسته به آن بود همان شیوه ی پارتی ، یعنی نقاشی دیواری دوره اشکانی است . آثار باقی مانده مانوی ،مربوط به دوران تبارنشین قبیله ترک اویغور است .

زیرا آیین مانی ،دین رسمی تبار اویغوری ها بود. بنابراین ،کتابهای مانوی و نقاشی های آن ،هنر ویژه دربار اویغوری ها بود که درآن دربار از اهمیت ویژه برخوردار بوده است .هوای خشک آسیای مرکزی سبب سالم ماندن این آثار شد. هیچ اثر دست نوشته ای از مانی باقی نمانده است . کتابهای باقی مانده ی مانوی را می توان از آن سده ی ششم یا هفتم میلادی یا پس از آن دانست.

دریکی از تصا ویر برجای مانده از هنرمندان مانوی ،تصویری از بر گزیدگان است که درغاری آن را یافته اند. دراین تصویر،گرداگرد سرکاهن بزرگ ،هاله ای از قرص خورشید ودور آن هلال ماه قرار دارد. بدون شک این تصویر مانی است . زیرا مانی درنزد ایغوری ها به عنوان خورشید- ماه خدا پرستش می شد. چهره ی مانی دراین تصویر ،شبیه مردمان آسیای خاوری نشان داده شده است . بقیه ی شکل های این نقاشی ، بسیار کوچک اند که نشان دهنده ی مقام پایین تر دیگران نسبت به تصویر مانی است . تصویر دیگری از برگزیدگان  درغاری دیگر بدست آمده که درآن چهره ی مانی شبیه مردمان آسیای باختری است . بدین سان ،درهر منطقه ی جغرافیا یی ،پیروان آیین مانوی ،مانی را به شکل خود تصویر می کردند .

ناشنیده هایی از زبان فارسی

ناشنیده‌هایی از زبان فارسی


آیا می‌دانستید برخی‌ها واژه‌های زیر را که همگی فرانسوی هستند فارسی می‌دانند؟

آسانسور، آلیاژ، آمپول، املت، باسن، بتون، بلیت، بیسکویت، پاکت، پالتو، پریز، پلاک، پماد، پوتین، پودر، پوره، پونز، پیک نیک، تابلو، تراس، تراخم، نمبر، تیراژ، تور، تیپ، خاویار، دکتر، دلیجان، دوجین، دوش، دبپلم، دیکته، رژ، رژیم، رفوزه، رگل، رله، روبان، زیگزاگ، ژن، ساردین، سالاد، سانسور، سرامیک، سرنگ، سرویس، سری، سزارین، سوس، سلول، سمینار، سودا، سوسیس، سیلو، سن، سنا، سندیکا، سیفون، سیمان، شانس، شوسه، شوفاژ، شیک، شیمی، صابون، فامیل، فر، فلاسک، فلش، فیله، فیبر، فیش، فیلسوف، فیوز، کائوچو، کابل، کادر، کادو، کارت، کارتن، کافه، کامیون، کاموا، کپسول، کت، کتلت، کراوات، کرست، کلاس، کلوب، کلیشه، کمپ، کمپرس، کمپوت، کمد، کمیته، کنتور، کنسرو، کنسول، کنکور، کنگره، کودتا، کوپن، کوپه، کوسن، گاراژ، گارد، گاز، گارسون، گریس، گیشه، گیومه، لاستیک، لامپ، لیسانس، لیست، لیموناد، مات، مارش، ماساژ، ماسک، مبل، مغازه، موکت، مامان، ماتیک، ماشین، مانتو، مایو، مبل، متر، مدال، مرسی، موزائیک، موزه، مین، مینیاتور، نفت، نمره، واریس، وازلین، وافور، واگن، ویترین، ویرگول، هاشور، هال، هالتر، هورا و بسیاری از واژه‌های دیگر.

▪ آیا می‌دانستید که بسیاری از واژه‌های عربی در زبان فارسی در واقع عربی نیستند و اعراب آن‌ها را به معنایی که خود می‌دانند در نمی‌یابند؟ این واژه‌ها را ساختگی (جعلی) می‌نامند و بیشترشان ساختهٔ ترکان عثمانی است. از آن زمره‌اند:
ابتدایی (عرب می‌گوید: بدائی)، انقلاب (عرب می‌گوید: ثوره)، تجاوز (اعتداء)، تولید (انتاج)، تمدن (مدنیه)، جامعه (مجتمع)، جمعیت (سکان)، خجالت (حیا)، دخالت (مداخله)، مثبت (وضعی)، مسری (ساری)، مصرف (استهلاک)، مذاکره (مفاوضه)، ملت (شَعَب)، ملی (قومی)، ملیت (الجنسیه) و بسیاری از واژه‌های دیگر.

بسیاری از واژه‌های عربی در زبان فارسی را نیز اعراب در زبان خود به معنی دیگری می‌فهمند، از آن زمره‌اند:
رقیب (عرب می‌فهمد: نگهبان)، شمایل (عرب می‌فهمد: طبع‌ها)، غرور (فریفتن)، لحیم (پرگوشت)، نفر (مردم)، وجه (چهره) و بسیاری از واژه‌های دیگر.

آیا می‌دانستید که ما بسیاری از واژه‌های فارسی‌مان را به عربی و یا به فرنگی واگویی (تلفظ) می‌کنیم؟ این واژه‌های فارسی را یا اعراب از ما گرفته و عربی (معرب) کرده‌اند و دوباره به ما پس داده‌اند و یا از زبان‌های فرنگی، که این واژها را به طریقی از خود ما گرفته‌اند، دوباره به ما داده‌اند و از آن زمره‌اند:

ـ از عربی:
فارسی (که پارسی بوده است)، خندق (که کندک بوده است)، دهقان (دهگان)، سُماق (سماک)، صندل (چندل)، فیل (پیل)، شطرنج (شتررنگ)، غربال (گربال)، یاقوت (یاکند)، طاس (تاس)، طراز (تراز)، نارنجی (نارنگی)، سفید (سپید)، قلعه (کلات)، خنجر (خون گر)، صلیب (چلیپا) و بسیاری از واژه‌های دیگر.

ـ از روسی:
استکان:
این واژه در اصل همان «دوستگانی» فارسی است که در فارسی قدیم به معنای جام شراب بزرگ و یا نوشیدن شراب از یک جام به افتخار دوست بوده است که از سدهٔ ١۶ میلادی از راه زبان‌ ترکی وارد زبان روسی شده و به شکل استکان درآمده است و اکنون در واژه‌نامه‌های فارسی آن را وام‌واژه‌ای روسی می‌دانند.
سارافون:
این واژه در اصل «سراپا» ی فارسی بوده است که از راه زبان ترکی وارد زبان روسی شده و واگویی آن عوض شده است. اکنون سارافون به نوعی جامهٔ ملی زنانهٔ روسی گفته می‌شود که بلند و بدون آستین است.
پیژامه: همان « پای‌جامه» فارسی است که اکنون در زبان‌های انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و روسی
pyjama نوشته شده و به کار می‌رود و آن‌ها مدعی وام دادن آن به ما هستند.

واژه‌های فراوانی در زبان‌های عربی، ترکی، روسی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی نیز فارسی است و بسیاری از فارسی زبانان آن را نمی‌دانند. از آن جمله‌اند:

ـ کیوسک که از کوشک فارسی به معنی ساختمان بلند گرفته شده است و در تقریباً همهٔ زبان‌های اروپایی هست.

ـ شغال که در روسی shakal، در فرانسوی chakal، در انگلیسی jackal و در آلمانیSchakal نوشته می‌شود.

ـ کاروان که در روسی karavan، در فرانسوی caravane، در انگلیسی caravan و در آلمانی Karawane نوشته می‌شود.

ـ کاروانسرا که در روسی karvansarai، در فرانسوی caravanserail، در انگلیسی caravanserai و در آلمانیkarawanserei نوشته می‌شود.

ـ پردیس به معنی بهشت که در فرانسوی paradis، در انگلیسی paradise و در آلمانی Paradies نوشته می‌شود.

ـ مشک که در فرانسوی musc، در انگلیسی musk و در آلمانی Moschus نوشته می‌شود.

ـ شربت که در فرانسوی sorbet، در انگلیسی sherbet و در آلمانی Sorbet نوشته می‌شود.

ـ بخشش که در انگلیسی baksheesh و در آلمانی Bakschisch نوشته می‌شود و در این زبان‌ها معنی رشوه هم می‌دهد.

ـ لشکر که در فرانسوی و انگلیسی lascar نوشته می‌شود و در این زبان‌ها به معنی ملوان هندی نیز هست.

ـ خاکی به معنی رنگ خاکی که در زبان‌های انگلیسی و آلمانی khaki نوشته می‌شود.

ـ کیمیا به معنی علم شیمی که در فرانسوی، در انگلیسی و در آلمانی نوشته می‌شود.

ـ ستاره که در فرانسوی astre در انگلیسی star و در آلمانی Stern نوشته می‌شود. Esther نیز که نام زن در این کشورهاست به همان معنی ستاره است.

برخی دیگر از نام‌های زنان در این کشور‌ها نیز فارسی است، مانند:

ـ Roxane که از واژهٔ فارسی رخشان به معنی درخشنده است و در فارسی نیز به همین معنی برای نام زنان روشنک وجود دارد.

ـ Jasmine که از واژهٔ فارسی یاسمن و نام گلی است.

ـ Lila که از واژهٔ فارسی لِیلاک به معنی یاس بنفش رنگ است.

ـ Ava که از واژهٔ فارسی آوا به معنی صدا یا آب است. مانند آوا گاردنر.

ـ واژه‌های فارسی موجود در زبان‌های عربی، ترکی و روسی را به دلیل فراوانی جداگانه خواهیم آورد.

▪ آیا می‌دانستید که این عادت امروز ایرانیان که در جملات نهی‌کنندهٔ خود «ن» نفی را به جای «م» نهی به کار می‌برند از دیدگاه دستور زبان فارسی نادرست است؟

امروز ایرانیان هنگامی که می‌خواهند کسی را از کاری نهی کنند، به جای آن که مثلا بگویند: مکن! یا مگو! (یعنی به جای کاربرد م نهی) به نادرستی می‌گویند: نکن! یا نگو! (یعنی ن نفی را به جای م نهی به کار می‌برند).

در فارسی، درست آن است که برای نهی کردن از چیزی، از م نهی استفاده شود، یعنی مثلاً باید گفت: مترس!، میازار!، مده!، مبادا! (نه نترس!، نیازار!، نده!، نبادا!) و تنها برای نفی کردن (یعنی منفی کردن فعلی) ن نفی به کار رود، مانند: من گفتهٔ او را باور نمی‌کنم، چند روزی است که رامین را ندیده‌ام. او در این باره چیزی نگفت.

▪ آیا می‌دانستید که اصل و نسب برخی از واژه‌ها و عبارات مصطلح در زبان فارسی در واژ‌ه‌ها عبارتی از یک زبان بیگانه قرار دارد و شکل دگرگون شدهٔ آن وارد زبان عامهٔ ما شده است؟ به نمونه‌های زیر توجه کنید:

ـ هشلهف: مردم برای بیان این نظر که واگفت (تلفظ) برخی از واژه‌ها یا عبارات از یک زبان بیگانه تا چه اندازه می‌تواند نازیبا و نچسب باشد، جملهٔ انگلیسی I shall have (به معنی من خواهم داشت) را به مسخره هشلهف خوانده‌اند تا بگویند ببینید واگویی این عبارت چقدر نامطبوع است! و اکنون دیگر این واژهٔ مسخره آمیز را برای هر واژهٔ عبارت نچسب و نامفهوم دیگر نیز (چه فارسی و چه بیگانه) به کار می‌برند.

ـ چُسان فُسان: از واژهٔ روسی Cossani Fossani به معنی آرایش شده و شیک پوشیده گرفته شده است.

ـ زِ پرتی: واژهٔ روسی Zeperti به معنی زتدانی است و استفاده از آن یادگار زمان قزاق‌های روسی در ایران است در آن دوران هرگاه سربازی به زندان می‌افتاد دیگران می‌گفتند یارو زپرتی شد و این واژه کم کم این معنی را به خود گرفت که کار و بار کسی خراب شده و اوضاعش دیگر به هم ریخته است.

ـ شِر و وِر: از واژهٔ فرانسوی Charivari به معنی همهمه، هیاهو و سرو صدا گرفته شده است.

ـ فاستونی: پارچه ای است که نخستین بار در شهر باستون Boston در امریکا بافته شده است و بوستونی می‌گفته‌اند.

ـ اسکناس: از واژهٔ روسی Assignatsia که خود از واژهٔ فرانسوی Assignat به معنی برگهٔ دارای ضمانت گرفته شده است.

ـ فکسنی: از واژهٔ روسی Fkussni به معنی بامزه گرفته شده است و به کنایه و واژگونه به معنی بیخود و مزخرف به کار برده شده است.

ـ لگوری (دگوری هم می‌گویند): یادگار سربازخانه‌های ایران در دوران تصدی سوئدی‌ها است که به زبان آلمانی به فاحشهٔ کم‌بها یا فاحشهٔ نظامی می‌گفتند: Lagerhure.

ـ نخاله: یادگار سربازخانه‌های قزاق‌های روسی در ایران است که به زبان روسی به آدم بی ادب و گستاخ می‌گفتند Nakhal و مردم از آن برای اشاره به چیز اسقاط و به درد نخور هم استفاده کرده‌اند

دریاچه های استان فارس

در استان فارس دریاچه های متعددی وجود دارد، 
به طوری‌که بیشترین تعداد دریاچه‌های دائمی کشور در استان فارس واقع شده‌اند.  دریاچه های استان فارس را می توان به دریاچه‌های آب شور و دریاچه‌های آب شیرین تقسیم‌بندی نمود.
از میان دریاچه‌های آب شور استان می‌توان به دریاچه مهارلو، بختگان طشک و هیرم اشاره کرد.
از میان دریاچه‌های آب شیرین استان نیز می‌توان به دریاچه پریشان، تالاب ارژن ، دریاچه برم شور،دریاچه کافتر، دریاچه هفت برم و دریاچه سد درودرزن اشاره نمود.
وسعت دریاچه‌های شور استان تقریبأ ۱۴۵۰۰۰هکتار و وسعت دریاچه‌های آب شیرین تقریبأ ۳۰۰۰۰ هکتار می‌باشد.

دریاچه برم شور
دریاچه برم شور در ۲۵ کیلومتری منطقه بابامنیر قرار دارد و حداکثر طول آن پنج کیلومتر است .

دریاچه پریشان (فامور)
این دریاچه در پانزده کیلومتری مرکز شهرستان گلدشت و سه کیلومتری روستای ایازآباد قرار دارد.
آب دریاچه پریشان(فامور) شیرین است ولی برای آشامیدن چندان مناسب نیست .

دریاچه مهارلو
این دریاچه در ۲۷ کیلومتری جنوب‌ شرقی شیراز واقع شده است . این دریاچه از نظر کیفی شور و غیرقابل استفاده است .
از آب این دریاچه، برای تهیه استخراج نمک طعام استفاده می‌شود و مکانی مناسب برای زیست پرندگان و حیوانات وحشی محسوب می‌شود. وسعت دریاچه ۶۰۰ کیلومتر مربع است .

دریاچه و تالاب ارژن 
وسعت تقریبی این دریاچه در حدود ۲۰۰۰ هکتار و از جمله دریاچه‌های آب شیرین کشور است . این دریاچه بخشی از منطقه حفاظت شده ارژن و پریشان است که در فاصله ۶۰ کیلومتری شیراز و در مجاورت جاده اصلی شیرازبوشهر قرار دارد.

دریاچه برم فیروز سپیدان 

دریاچه برم فیروزسپیدان در ارتفاعات حاشیه شمالی شهراردکان در کنار جاده اردکانمارگون - کمهر واقع شده است . آب این دریاچه از برف های ارتفاعات تأمین می شود.

راه های کسب آرامش

راه های کسب آرامش در موفقیت تحصیلی

1- یاد خدا آرامش بخش دلهاست: قبل از هرچیز به اطمینان دهنده ی قلب ها ایمان داشته باشید و توانمندی هایی را که خالق هستی به شما ارزانی داشته باور کنید.

2- تعیین اهداف واقع بینانه: اگر اهداف تعیین شده در حد توان شما باشد زمینه های موفقیت را برای شما فراهم خواهد آورد و استمرار آن منجر به حس توانایی و برخورداری از آرامش بیشتر خواهد شد.

3- با برنامه ریزی درس بخوانید: بابرنامه ریزی صحیح و به موقع به تدریج خودرا برای امتحانات اماده خواهید کردو ناچار به مطالعه ی فشرده شب امتحانی نخواهید شد.

4- ترس هایتان را بنویسید واصلی ترین ریشه را معین کنید:مهمترین عامل ایجاد آرامش کشف ریشه ترس است که اکثر مواقع مشخص نیست .بهترین روش ریشه یابی علل ترس ها این است که چند دقیقه به ذهن خودفرصت دهید که با استفاده از روش بارش مغزی بتوانید علت های ترس را بر روی کاغذ بنویسید که این خودبه سه طریق به کسب آرامش شما کمک می کند:

الف-شفاف سازی وازبین رفتن ابهام در علت ترس

ب-حذف بسیاری از ترس های غیر واقع

ج-ارائه راهکارهای عملی برای رفع ترس های موجود

5-انتظارات معقولانه:به یاد داشته باشیم تمامی انسانها متفاوت از یکدیگرند.با دیدی واقع بینانه توانایی های خود رامعین کنیدوحتی باوالدین واطرافیان خود در میان بگذارید تاانتظارات دیگران نیز از شما افزایش نیابد آنگاه با آرامش واطمینان جهت رسیدن به آن تلاش کنید .

6-پرهیز از فشارهای رقابتی:رسیدن به آرامش بزرگترین رمز پیروزی وخوشبختی است پس به آرامش درونی فکر کنید وباپرهیزازفشارهای رقابتی که تمام شدنی است خود رادر حالت آرام وراحت وبدون تنش تصور کنید.

7-ورزش:فعالیت بدنی مهمترین راه جلوگیری از تنش وآرام کننده روح وجسم است. تمرینات موزون،معتدل ویکنواخت بهترین انتخاب است؛ مانند قدم زدن،شناکردن،دوچرخه سواری وآهسته دویدن.

8-استفاده از تکنیک های تن آرامی :در مواقع بروز علائم اضطراب ازفنون آرامش بخش استفاده کنیداز جمله:

الف- تنفس عمیق

ب- عضلات خود راسخت ومنقبض کنید وسپس شل کنید

9- معاشرت با دیگران:هنگام فشارهای روحی تنها نمانید،بادیگران صحبت کنید .البته با افراد شوخ طبع

10- تغذیه واستراحت مناسب :

11- انتظار ناکامی وشکست رادر زندگی داشته باشید:به یاد داشته باشیدخوشبختی،داشتن هدف در زندگی است نه صرفا رسیدن به آن.


تخت جمشید

 

 

ساختمان تخت جمشید در زمان داریوش اول در حدود 518 قبل از میلاد ، آغاز شد. نخست صفه یاتختگاه بلندی را آماده کردند و روی آن تالار آپادانا و پله‌های اصلی و کاخ تچرا را ساختند.

پس از داریوش، پسرش خشایارشا تالار دیگری را به نام تالار هدیش را بنا نمود و طرح بنای تالار صد ستون را ریخت. اردشیر اول تالار صد ستون را تمام کرد. اردشیر سوم ساختمان دیگری را آغاز کرد که ناتمام ماند. این ساختمان‌ها روی پایه‌هایی ساخته شــده که قسمتـی از آنها صخره‌های عظیم و یکپارچه بوده و یا آنها را در کوه تراشیده اند.

معماری هخامنشی، هنری است از نوع تلفیق و ابداع که از سبک معماری‌های بابل و آشور و مصر و شهرهای یونانی آسیای صغیر و قوم اورارتو اقتباس شده و با هنر نمایی و ابتکار روح ایرانی نوع مستقلی را از معماری پدید آورده است . هخامنشیان با ساختن این ابنیة عظیم می‌خواستند عظمت شاهنشاهی بزرگ خود را به جهانیان نشان دهند.

در اواخر سال 1312 شمسی براثر خاکبرداری در گوشة شمال غربی صفه تخت جمشید قریب چهل هزار لوحه گلی به شکل و قطع مهرهای نماز بدست آمد. روی این الواح کلماتی به خط عیلامی نوشته شده بود. پس از خواندن معلوم شد که این الواح عیلامی اسناد خرج ساختمان قصرهای تخت جمشید می باشد. از میان الواح بعضی به زبان پارسی و خط عیلامی است. از کشف این الواح، نظریاتی که اظهار می‌داشتند قصرهای تخت جمشید مانند اهرام مصر با ظلم و جور و بیگار گرفتن رعایا ساخته شده باطل شد.

زیرا این اسناد عیلامی حکایت از آن دارد که به تمام کارگران این قصرهای زیبا، اعم از عمله و بنا و نجار و سنگتراش و معمار و مهندس مزد می‌دادند و هر کدام از این الواح سند هزینه یک یا چند نفر است.

کارگرانی که در بنای تخت جمشید دست اندرکار بودند، از ملت‌های مختلف چون ایرانی و بابلی و مصری و یونانی و عیلامی و آشوری تشکیل می شدند که همة آنان رعیت دولت شاهنشاهی ایران بشمار می‌رفتند.

بر اساس خشت نوشته‌های کشف شده در تخت جمشید در ساخت این بنای با شکوه معماران، هنرمندان، استادکاران، کارگران، زنان و مردان بی‌شماری شرکت داشتند که علاوه بر دریافت حقوق از مزایای بیمه کارگری نیز استفاده می‌کردند. ساخت این مجموعه بزرگ و زیبا بنا به روایتی ۱۲۰ سال به طول انجامید.

اسکندر مقدونی در یورش خود به ایران در سال 331 قبل از میلاد، تخت جمشید را به آتش کشید. تاریخنگاران در مورد علت این آتش سوزی اتفاق رای ندارند. عده ای آنرا ناشی از یک حادثه غیر عمدی می‌دانند ولی برخی کینه توزی و انتقام گیری اسکندر را تلافی ویرانی شهر آتن بدست خشایار شاه علت واقعی این آتش سوزی مهیب می‌دانند.

وسعت‌ کامل کاخ‌های‌ تخت‌ جمشید ۱۲۵ هزار متر مربع‌ است که روی سکوئی که ارتفاع آن بین ۸ تا ۱۸ متر بالاتر از سطح جلگهٔ مردوشت است، بنا شده‌اند و از بخش‌های‌ مهم‌ زیر تشکیل‌ یافته‌ است‌:

کاخ‌های‌ رسمی‌ و تشریفاتی‌ تخت جمشید (کاخ دروازه ملل)

سرای‌ نشیمن‌ و کاخ‌های‌ کوچک‌ اختصاصی‌

خزانه‌ٔ شاهی‌

دژ و باروی‌ حفاظتی‌

پلکان‌های ورودی سکو و دروازهٔ خشایارشا

ورود سکو، دو پلکان‌ است‌ که روبروی یکدیگر و در بخش شمال غربی مجموعه قرار دارندکه همچون دستانی است که آرنج خویش را خم کرده و بر آن است تا مشتاقان خود را از زمین بلند کرده و در سینه خود جای دهد.

این پلکان‌ها از هر طرف‌ ۱۱۱ پله‌ٔ پهن‌ و کوتاه(به ارتفاع۱۰ سانتیمتر)‌ دارند. بر خلاف عقیده بسیاری از مورخین که مدعی بودند ارتفاع کم پله‌ها به خاطر این بوده که اسب‌ها نیز بتوانند از پله‌ها بالا بروند، پله‌ها را کوتاهتر از معمول ساخته‌اند تا راحتی و ابهت میهمانان هنگام بالا رفتن حفظ شود.

بالای‌ پلکان‌ها، بنای‌ ورودی‌ تخت‌ جمشید، «[دروازه‌ بزرگ‌]» یا «[دروازه خشایارشا|دروازهٔ خشایارشا]» یا دروازه ملل، قرار گرفته‌است. ارتفاع این بنا ۱۰ متر است. این بنا یک ورودی اصلی و دو خروجی داشته‌است که امروزه بقایای دروازه‌های آن برجاست.

بر دروازهٔ غربی و شرقی طرح مردان بالدار و بر و طرح دو گاو سنگی‌ با سر انسانی‌ حجاری‌ شده‌ است‌. این دروازه‌ها در قسمت فوقانی با شش کتیبهٔ میخی تزیین یافته‌اند. این کتیبه‌ها پس از ذکر نام اهورامزدا به اختصار بیان می‌کند که: «هر چه بدیده زیباست، به خواست اورمزد انجام پذیرفته‌است.»

دو دروازه‌ خروجی‌ یکی‌ رو به‌ جنوب‌ و دیگری‌ رو به‌ شرق‌ قرار دارند و دروازه جنوبی‌ رو به‌ کاخ‌ آپادانا، یا کاخ‌ بزرگ‌ بار، دارد.

کاخ آپادانا

کاخ آپادانا در شمال و شرق دارای دو مجموعه پلکان است. پلکان‌های شرقی این کاخ که از دو پلکان - یکی رو به شمال و یکی رو به جنوب - تشکیل شده‌اند، نقوش حجاری‌شده‌ای را در دیوار کنارهٔ خود دارند. پلکان رو به شمال نقش‌هایی از فرماندهان عالی‌رتبهٔ نظامی مادی و پارسی دارد در حالی که گل‌های نیلوفر آبی را در دست دارند، حجاری شده‌است.

در جلوی فرماندهان نظامی افراد گارد جاویدان در حال ادای احترام دیده می‌شوند. در ردیف فوقانی همین دیواره، نقش افرادی در حالی که هدایایی به همراه دارند و به کاخ نزدیک می‌شوند، دیده می‌شود.

بر دیوارهٔ پلکان رو به جنوب تصاویری از نمایندگان کشورهای مختلف به همراه هدایایی که در دست دارند دیده می‌شود. هر بخش از این حجاری اختصاص به یکی از ملل دارد.

کاخ آپادانا از قدیمی‌ترین کاخ‌های تخت جمشید است. این کاخ که به فرمان داریوش بزرگ بنا شده‌است، برای برگزاری جشن‌های نوروزی و پذیرش نمایندگان کشورهای وابسته به حضور پادشاه استفاده می‌شده‌است.

این کاخ توسط پلکانی در قسمت جنوب غربی آن به «کاخ تچرا» یا «کاخ آینه» ارتباط می‌یابد. کاخ آپادانا از ۷۲ ستون تشکیل شده‌است که در حال حاضر ۱۴ ستون آن پابرجاست ته ستون‌های ایوان کاخ گرد ولی ته ستونهای داخل کاخ مربع شکل می‌باشد.

کاخ تچر

کاخ تچر یا تچرا به معنای خانه زمستانی می‌باشد.این کاخ نیز به فرمان داریوش کبیر بنا شده و کاخ اختصاصی وی بوده‌است. روی کتیبه‌ای آمده: «من داریوش این تچر را ساختم.»

این کاخ یک موزه خط به شمار می‌رود از پارسی باستان گرفته در این کاخ کتیبه وجود دارد تا خطوط پهلوی بالای ستون‌ها از نمای جلویی‌های مصری استفاده شده‌است. قسمت اصلی کاخ توسط داریوش بزرگ و ایوان و پلکان سنگی جنوبی توسط خشایار شاه و پلکان سنگی غربی توسط اردشیر دوم بنا شده‌است.

کاخ هدیش

کاخ هدیش که کاخ خصوصی خشایارشا بوده‌است در مرتفع‌ترین قسمت صفهٔ تخت جمشید قرار دارد. این کاخ از طریق دو مجموعه پلکان به کاخ ملکه ارتباط دارد.

احتمال می‌رود آتش سوزی از این مکان شروع شده باشد به خاطر نفرتی که آتنی‌ها از خشایارشا داشتند به خاطر به آتش کشیده شدن آتن به دست وی. رنگ زرد سنگ‌ها نشان دهنده تمام شدن آب درون سنگ‌ها به خاطر حرارت است.

اینجا مکان کوچکی بوده ۶*۶ ستون قرار داشته‌است. به خاطر ویرانی شدیدی که شده اطلاعات زیادی در مورد این کاخ در دسترس نیست خیلی‌ها از اینجا به عنوان کاخ مرموز نام برده‌اند.

هدیش به معنای جای بلند می‌باشد و چون خشایار شاه نام زن دوم او هدیش بوده‌است نام کاخ خود را هدیش میگذارد این کاخ در جنوبی ترین قسمت صفه قرار دارد و قسمت‌های زیادی از کف از خود کوه می‌باشد.

کاخ ملکه

کاخ ملکه توسط خشایارشا ساخته شده‌است و به نسبت سایر بناها در ارتفاع پایین‌تری قرار گرفته‌است.

بخشی از این کاخ در سال ۱۹۳۱ توسط شرق‌شناس مشهور، پرفسور ارنست امیل هرتزفلد، خاکبرداری و از نو تجدیدبنا شد و امروزه به عنوان موزه و ادارهٔ مرکزی تأسیسات تخت جمشید مورد استفاده قرار گرفته‌است.

ساختمان خزانهٔ شاهنشاهی

این ساختمان که شامل چندین تالار، اطاق و حیاط تشکیل شده‌است با دیوار عظیمی از بقیهٔ تخت جمشید جدا می‌شود.

کاخ صدستون

وسعت این کاخ در حدود ۴۶۰۰۰ مترمربع است و سقف آن به‌وسیلهٔ صد ستون که هر کدام ۱۴ متر ارتفاع داشته‌اند، بالا نگه داشته می‌شده‌است.

کاخ‌ شورا

به این مکان کاخ شورا یا تالار مرکزی می‌گویند. احتمالاً شاه در اینجا با بزرگان به بحث و مشورت می‌پرداخته‌است. با توجه به نقوش حجاری شده از یکی از دروازه‌ها شاه وارد میشده و از دو دروازه دیگر خارج می‌شده‌است.

به این دلیل به این جا کاخ شورا می‌گویند که در اینجا دوسر ستون انسان وجود داشته که جاهای دیگری نیست و سر انسان سمبل تفکر است.

سرانجام تخت جمشید

مجموعه‌ کاخ‌های‌ تخت‌ جمشید، در سال‌ (۳۳۰ پیش‌ از میلاد) به‌ دست‌ اسکندر مقدونی به‌ آتش‌ کشیده‌ شد و تمام‌ بناهای‌ آن‌ به‌ صورت‌ ویرانه‌ درآمد.

از بناهای‌ بر جای‌ مانده‌ و نیمه‌ ویرانه‌، بنای‌ مدخل‌ اصلی‌ تخت‌ جمشید است که‌ به‌ کاخ‌ آپادانا معروف‌ است‌ و مشتمل‌ بر یک‌ تالار مرکزی‌ با ۳۶ ستون‌ و سه‌ ایوان‌ ۱۲ ستونی‌ درقسمت‌های‌ شمالی‌، جنوبی‌ و شرقی‌ است‌ که‌ ایوان‌های‌ شمالی‌ و شرقی‌ آن‌ به‌وسیله‌ پلکان‌هایی‌ به‌ حیاط‌های‌ مقابل‌ متصل‌ و مربوط‌ می‌شوند.

بلندی‌ صفه‌ در محل‌ کاخ‌ آپادانا ۱۶ متر و بلندی‌ ستون‌های‌ آن‌ ۱۸ متر است‌. این‌مجموعه‌ در فهرست‌ آثار تاریخی‌ ایران و نیز در فهرست میراث جهانی یونسکو به‌ ثبت‌ رسیده‌ است‌.

هنرهای معماری تخت جمشید

یکی از هنرهای معماری در تخت جمشید این است که نسبت ارتفاع سر درها به عرض آنها و همین طور نسبت ارتفاع ستون ها به فاصله بین دو ستون نسبت طلایی است.

نسبت طلایی نسبت مهمی در هندسه است که در طبیعت وجود دارد. این نشانگر هنر ابرانیان باستان در معماری است.

تصویری از عظمت کاخ‌ها

ازآنچه امروز از تخت جمشید بر جای مانده تنها می توان تصویر بسیار مبهمی از شکوه و عظمت کاخ‌ها در ذهن مجسم کرد. با این همه می توان به مدد یک نقشه تاریخی که جزئیات معماری ساختمان کاخ‌ها در آن آمده باشد و اندکی بهره از قوه تخیل، به اهمیت و بزرگی این کاخها پی برد.

تخت جمشید دارای سیستم حرارتی و تهویه بوده ، که فضاهای داخل آن را در زمستان گرم ودر تابستان خنک و معتدل می کرده است . دشت سرسبز مرودشت ، سقفهای بسیار بلند و فضاهای وسیع ، درهای گشاده و پنجرههای متعد د هوای تخت جمشید را در تابستان معتدل وخنک می ساخته و در زمستان دیوارهای خشتی و لایه های گچ که یک عایق حرارتی تشکیل می داده ، پردههای ارغوانی بلند و ضخیم که مانع نفوذ سرما به درون فضاها وتالارها می شده ، پوشش سقف نیز چوبی بوده که این امر در گرم شدن محیط تاثیر به سزایی داشته است .

تخت جمشید نیز دارای سیستم آب و فاضلاب بوده ، در تخت جمشید مجاری زیرزمینی آبرسانی و فاضلاب پیچ در پیچی کشف شده که به طول بیش از 2 کیلو متر می رسد.

تخت جمشید نه یک شهر بوده و نه یک دژ و نه یک پرستشگاه ، تخت جمشید دو نقش جداگانه اما تا اندازه ای به هم پیوسته ایفا می کرده ، نخست اینکه چون در قلب امپراطوری قرار داشته گنج خانه ی مناسبی برای اندوختن ثروت روز افزون کشور بوده ، دوم اینکه جایگاه مناسب و با شکوهی برای برگذاری مراسم و جشن‌هایی بوده که در آن زمان برگزار می شده (جشن‌های مهرگان و اعیاد نوروز) به نقل از مورخان در تخت جمشید بیش از 120000سکه ی طلا و نقره ، ظروف و مجسمه‌های بسیار ناب، اثاث گران‌قیمت، نیمکت‌های زرین، لباس‌ها وفرش‌های ارغوانی گرانبها و....نگهداری می‌شده که در نهایت با حمله اسکندر مقدونی همه این اشیاء یا به غارت رفت یا طعمه حریق شد.

اسکندر وقتی که وارد تخت جمشید شد و این همه شکوه و ثروت دید دستور داد که هر چیز را که می توانند با خود ببرند و هر چیز را که نمی توانند نابود سازند.

تخت جمشید نه شهر بود و نه دژ، جایگاه با شکوهی برای برگزاری مراسم بزرگی بود که شاه ایران سران کشور و نمایندگان 28 کشور متبوع را در بارعام به حضور می پذیرفت.

طرح اصلی ساختمان تخت جمشید دردوران فرمانروایی داریوش بزرگ ریخته شد. از همان نخست تعداد و محل کاخ ها، عمارت ها و کاربردهای جداگانه هر یک معین ومشخص شد.

برای برپایی این بنا از سه نوع مصالح ساختمانی عمده ( چوب، خشت های خام و پخته و سنگ های آهکی محلی ) استفاده شده است. چوب هایی که در محل تهیه می شد با ذوق و سلیقه طراحان و معماران سازگار نبود وناگزیر بودند چوب های در خور کاخ های تخت جمشید را از دور دست ها حمل کنند. برای مثال،تیرهای زیر از چوب درخت سدر بوده که در آن زمان فقط در لبنان می روییده است.

خشت های گلی در ساختن دیوارها و روپوش سقف ها به کار می رفت که دوام چندانی نداشت. این خشت را باران می شست و با بر اثر زمین لرزه فرو می ریخت. سنگ های کوه رحمت برای سنگتراشان و معماران جمشید از هر جهت مناسب بود.

این سنگ های آهکی بسیار سخت و محکم اند و رنگ های طبیعی گوناگون سفید، کهربایی، دودی و سیاه دارند که خوب تراشیده می شوند. به ویژه نوع سیاه آن که بر اثر صیقل به شکل مرمر در می آید. بسیاری از قطعه سنگ ها را گیرهای آهنی به نام  دم چلچله به هم متصل کرده اند.

در حد فاصل سنگ ها از ملات استفاده نشده است. دیوارها را با آجر لعابدار و کف اتاق ها را با گچکاری می پوشاندند. روی درها با قطعات زر وسیم آراسته شده بود. پرده های بزرگ رنگی بر زیبایی درون و برون کاخ ها می افزود. فرش های نفیس کف اتاق ها چشمان را خیره می کرد.

عملا امکان نداشت که ساختمان تخت جمشید در دوران شاهی داریوش بزرگ به پایان برسد. کار ساخت این بنای عظیم در طول حکومت پسر او خشایار شا اول و نوه اش اردشیر اول ادامه یافت. بدین تربیت ساخت بنا نزدیک به 200 سال طول کشید.

هخامنشیان در ساخت تخت جمشید از منابع گوناگونی الهام گرفتند. پارس ها دست کم با دو فرهنگ غنی، اوراتو در شمال و ایلام در جنوب ،آشنا بودند و از آنها برای ریختن شالوده محکم فکری در هنر معماری بهره گرفتند.

هخامنشیان در لشکر کشی به مصر، بابل،لیدی و اروپا، با اندیشه های دیگری در زمینه معماری آشنا شدند و با به دست آوردن ثروت سرشار ، هنرمندان و سنگتراشان و معماران برجسته را در گسترش و زیبا سازی تخت جمشید به خدمت گرفتند.

نکته ای که سخت غیر قابل باور می نماید این واقعیت است که این مجموعه عظیم و ارزشمند هزاران سال زیر خاک مدفون بوده تا اینکه در اواخر دهه1310خورشیدی کشف شد.

چیزی که در نگاه اول در تخت جمشید نظر بیننده را به خود جلب می کند، کتیبه ها و سنگ نبشته های گذر خشایارشاه است که به زبان عیلامی و دیگر زبانهای باستانی تحریر شده است. از این گذر به مجموعه کاخهای آپادانا می رسیم، جائی که در آن پادشاهان بار میدادند و مراسم و جشنهای دولتی در آن برگذار می شد.

مقادیر عمده ای طلا و جواهرات در این کاخها وجود داشته که بدیهی است در جریان تهاجم اسکندر به غارت رفته باشد.

تعداد محدودی از این جواهرات در موزه ملی ایران نگهداری می شود. بزرگترین کاخ در مجموعه تخت جمشید کاخ مشهور به "صد ستون" است که احتمالا یکی از بزرگترین آثار معماری دوره هخامنشیان بوده و داریوش اول از آن به عنوان سالن بارعام خود استفاده می کرده است.

گاهشماری

گاهشماری برخی اقوام وملتها

آشور وبابل :

   در این تمدنها  گاهشماری خورشیدی قمری درهزاره سوم قبل از میلاد اختراع شده بود . یعنی نزدیک به اختراع خط در بین النهرین جنوبی سال به دو فصل زمستان وتابستان ودربین النهرین شمالی به سه فصل و درآناتولی به چهار فصل تقسیم می شد. مبدا تقویم نیز مسائلی طبیعی مانند برداشت محصول ویا غیر طبیعی مانند جلوس پادشاهان بوده است . هر از دو یا سه سال نیز سال را سیزده ماه محا سبه می کردند.

گاهشماری مصری :

مصریان در چهار هزار سال پیش گاهشماری منظمی داشتند . تقویمشان خورشیدی 65 SemiHidden=; mso-table-condition:first-column; mso-style-priority:62; mso-style-unhide:no; font-family: قمری بود یعنی ماه قمری و سال خورشیدی 365  روزی و سال را از روی حرکت ستاره «شعرای» یمانی (از کلب اکبر )محاسبه می کردند . در آغاز اقتران شعرا با خورشید را که مقارن طغیان رود نیل بود آغاز سال قرار دادند . بعدا با انجام اصلاحاتی سال خود را از 360 روز به 365 روز تغییر دادند و پنج روز اضافی به آن افزودند (اپاگومن ) . پس از چندی نیز به دلیل اینکه یک چهارم روز در تقویم خود در نظر بگیرند اصلاحاتی انجام داده و هر از چند سال یک ماه به سال اضافه می کردند .

مبدا تقویم جلوس پادشاه بود . سال سه فصل داشت با نام هایی نزدیک به فصل طغیان فصل کار فصل خرمن و فرو نشستن آب. ماهها نام معین نداشتند و از روی شماره مربوط به فصل معین         می شدند روز ها هم در ماه شماره داشتند پس تاریخ بدین صورت ثبت می شد : روز چندم ماه چندم فصل فلان از سال چندم پادشاهی فلان فرعون . هر روز به دوازده قسمت و هر شب به دوازده قسمت نامساوی تقسیم می شد . گاهشماری مصری بر گاهشماری ایرانی و دیگر اقوام از جمله تقویم قیصری تاثیر گذاشته است .

گاهشماری یهودی :

تقویم یهود تاسده چهارم قبل از میلاد قمری کامل بود و سپس تقویم خورشیدی قمری پذیرفته شد و دوره 19 ساله متونی در نظر گرفته شد که سالهای سوم ، ششم ، هشتم ، یازدهم ، چهاردهم ، هفدهم ، نوزدهم 13 ماهه اند در این سالها ماه اضافی پیش از ماه «آدارالف»خوانده می شد و ماه آدار همیشگی را «آدار ب»می خوانند ماههای یهود در سال سیزده ماهی از این قرار است :

تیشری 30 روز _ هشوان29یا30روز-کیسلو 29یا30روز-تبت29روز-شبات30روز-آدارالف30روز(فقط در سالهای کبیسه)-آدار ب 29روز-نیسان30روز-ایار29روز-سیوان30روز-آب 30روز-الول29روز، آغاز روز بعد از غروب خورشیدی است ولی آغاز روز عرفی بعد از 6صبح می باشد . مبدا تاریخ یهود خلقت عالم است که به عقیده انان در اکتبر 3761ق م بوده است .

گاهشماری میلادی :

مبدا میلادی در حدود  525سال بعد از تولد حضرت عیسی (ع)راهبی به نام دیونوسیوس اگسی اگوئوس این مبدا اختیار شد . آغاز این مبدا 754مین سال از بنای شهر رم است . اما در درستی این محاسبه تردید شده است زیرا که بنابر انجیلهای چهار گانه مسیح در زمان پادشاهی هرودوس بزرگ متولد شده است و این پادشاه در سال 750 از بنای شهر رم مرده است. پس حضرت عیسی حد اقل چهار سال پیش از تاریخی که برای ولادت او پذیرفته اند متولد شده است .

گاهشماری میلادی دنباله تقویم قیصری یا یولیانی (ژولینی)است . در سال 43 قبل از میلاد به دستور ژول سزار مقرر شد که هر چهار سال یکبار سال را کبیسه کنند ، اما در این تقویم سال25 ،365 روز در نظر گرفته شد و با سال طبیعی اندکی تفاوت داشت . یعنی حدود 11 دقیقه و 16ثانیه که در نتیجه ی انباشته شدن این مقدار تا سال 1582 سال یولیانی 10 روز از سال طبیعی جلو افتاده بود یعنی در حالی که تقویم اعتدال بهاری را در 21 مارس نشان می داد. ولی اعتدال بهاری واقعی در 11 مارس رخ داده بود .لذا پاپ گریگوار سیزدهم دستور داد تا تقویم 10 روز جلو برده شود یعنی روز بعد از چهار اکتبر بجای 5 اکتبر 15 اکتبر خوانده شد . و از آن پس قرار شد که در هر چهار صد سال سه کبیسه را حذف کنند بدین صورت که سالهایی که عددشان به دو صفر ختم می شود ؛مگر آنکه به 400 قابل تقسیم باشند کبیسه نشوند . مثلا سالهای 1700 و 1800 و 1900 کبیسه نیستند و سالهای 1600 و 2000 کبیسه می باشند .

گاهشماری عرب پیش از اسلام :

عرب ها تقویم قمری محض داشتند و در ماه آخر آن برای زیارت بتها و خانه کعبه در مکه جمع    می شدند ، که همراه با بازرگانی نیز بود و لازم بود در فصلی انجام شود که هوا نیز مساعد باشد . اما ماهها در فصلها جابجا می شد و این امر مشکلاتی را به دنبال داشت. لذا اعراب نیز به تقلید از یهودیان هر از چند سالی یکماه را به سال می افزودند که به این کار «نسئ »یعنی جابجا کردن     می گفتند که در اختیار سران قبیله بنی کنانه بود و در زمان حج رییس قبیله بنی کنانه اعلام می کرد که کدام ماه را نسئ کرده است .

نسئ تا سال دهم هجرت ادامه داشت.در این سال بر اساس آیه 36 و 37 سوره توبه این عمل از سوی پیامبر (ص)نهی شد. در این آیات تصریح شده است، شماره ماهها دوازده ماه است که چهار ماه آن حرام (رجب ذیقعده ذیحجه محرم )می باشد و نسئ نیز در حکم کفر شناخته شد .

نام ماههای دوازده گانه جاهلی چنین ثبت شده است : موتمر ناجر خوان بصان حنین ربی اصم عادل نانق وعل رنه برک . برخی را عقیده بر آن است که اسامی ماههای عرب دوره اسلامی در دوره جاهلیت هم مرسوم بوده است. نزد اعران جاهلی مبدا مشخصی برای تقویم نبوده است و هراز چند گاه واقعه مهمی را مبدا قرار داده که با وقوع واقعه دیگری منسوخ می شد .

 

گاهشماری هجری قمری :

در دهه اول هجرت مبدائ برای تاریخ تعیین نشده بود و هر سال اسم خاصی داشت .سال اول :عام سال دوم : الامر بالقتال سال سوم : المتحصن سال چهارم : الترفته سال پنجم : الزلزال سال ششم : الاستئناس سال هفتم :الاستغلاب سال هشتم : الاستوا سال نهم : البرائه سال دهم : الوداع .

برای انتخاب مبدا هجری دو قول وجود دارد .یکی اینکه این کار در سال هفدهم هجرت در زمان عمر صورت گرفت و دیگری اینکه در سال دهم بعد از هجرت یعنی سال الوداع پیامبر در ضمن خطبه ای مبدا هجری را مقرر فرمود . قول اول مدافعان بیشتری دارد اما همینکه از سال دهم به بعد گذاشتن اسم خاصی برای سالها متروک گردید قول دوم راقوت می بخشد . در این مبدا سال هجرت پیامبر در نظر گرفته شده است نه اینکه دقیقا روز یا ماه هجرت پیامبر (ص) . زمان آغار هجرت از مکه به مدینه 13 سپتامبر 622 م و ورود به مدینه جمعه 12 ربیع الاول (20 سپتامبر) بوده است . (اول محرم سال اول ه . ق مقارن با 16 ژوئیه 622 م و 27 تیر ماه  ه . ش بوده است .)

-گاهشماری هجری قمری بر دو گونه است : الف : نجومی یا متوسط  ب : حقیقی

در گاهشماری متوسط ماهها 29 ویا 30 روزه در نظر گرفته می شود و سال نیز 354 یا 355روز دارد؛ که سال 355روزه سال کبیسه است و در یک دوره 30 ساله سالهای سوم پنجم هفتم دهم- سیزدهم پانزدهم شانزدهم هیجدهم بیست و یکم بیست و چهارم بیست و ششم و بیست و نهم کبیسه و دیگر سالها عادی است . در این گاهشماری ماههای فرد 30 روزه و ماههای زوج 29 روزه هستند . در سال کبیسه ذیحجه 30 روزه است . در این نوع محاسبه کار دارای نظم معینی است . بر همین اساس در مورد گذشته و آینده نیز می توان محاسبه نمود .

در گاهشماری قمری حقیقی روز اول سال با دیدن ماه نو شروع می شود . ماهها حتما یک در میان 29 و 30 روز نیستند ممکن است گاهی چهار ماه پشت سر هم 30 روزی و سه ماه پشت سر هم 29 روزی باشند. این وضع سبب می شود در نقاط مختلف اختلاف پیدا شود و قاعده ای نیز برای یافتن ماههای کبیسه در گذشته و آینده وجود ندارد . در نتیجه در کارهای علمی و محاسبات تاریخی از گاهشماری متوسط و درکارهای جاری از گاهشماری حقیقی استفاده می شود . در ایران گاهشماری قمری حقیقی است .

 

گاهشماری های ایرانی :

بر اساس مطالعات انجام شده توسط محققان داخلی و خارجی ، ایرانیان قرنها پیش از هخامنشیان با صورت های فلکی آشنا بودند و رابطه ی طلوع و غروب خورشید با کشاورزی و زندگی خود را     می شناختند . گواه بر این مدعا نقش های مختلف از جنگ شیر و گاو همچنین صورت های فلکی شیر گاو گاو کژدم ماهی بز کوهی شیر خورشید ماه و غیره بر سفالینه هایی است که از حفاری های باستان شناسان در هفتوان (در نزدیکی دریاچه ارومیه ) تپه سیلک تپه یحیی در کرمان و جاهای دیگر بدست آمده است .

 

گاهشماری هخامنشی :

در این دوره گاهشماری خورشیدی قمری متاثر از گاهشماری بابلی با جشن های ایرانی است. نام این ماهها بر اساس کتیبه ی بیستون و لوحه های تخت جمشید مشخص شده است   (به دلیل نا مانوس بودن این اسامی نوشته نشد . )برای رفع مشکل سال قمری بابلی ابتدا بر اساس دوره هشت ساله بعدا در زمان داریوش اول دوره نوزده ساله متونی برای وارد کردن یک ماه اضافی در زمان مناسب متداول گردید مبدا گاهشماری هخامنشی جلوس پادشاهان بود که اشکال بزرگی در تقویم آنها به حساب می آید .

گاهشماری اوستایی کهن : به نظر می رسد این گاهشماری قبل از هخامنشیان نیزدر بین زردشتیان رایج بوده است در این گاهشماری که شباهت های زیادی با گاهشماری اوستایی نو دارد دوازده ماه 30 روزی بود و پنج روز با نام خمسه یا اندر گاه به سال اضافه می شده است سال 365 روزی است و به شش بخش نامساوی تقسیم می شده است :

گاهنبار اول 60 روز ،جشنواره بهاری گاهنبار دوم 75 روز ، نیمه تابستان گاهنبار سوم 30 روز ،موسم درو و خرمن گاهنبار چهارم 80 روز باز گشت گاوان و گوسفندان از علفزار ها گاهنبار پنجم 75 روز وسط زمستان گاهنبار ششم 45 روز فعال شدن طبیعت .

هر یک از گاهنبار ها به عیدی ختم می شد که عید بزرگ نوروز نیز به این اعیاد اضافه می شده است .

 

گاهشماری اوستایی نو :

با تسلط هخامنشیان بر مصر تقویم پیشرفته  مصریان بر تقویم ایرانیان تاثیر گذاشت . دو شباهت بین تقویم مصری و اوستایی نو به چشم می خورد     1- هر روز از ماه نامی خاص دارد 2- روز نوزدهم در هر دو تقویم نیز به نام ماه اول سال خوانده می شود . آغاز سال نقطه اعتدال بهاری است. سال 365 روز دارد .لذا از یک چهارم غفلت می شد در نتیجه پس از از 120 سال یکماه به 120 مین سال اضافه می کردند .که این سال سیزده ماهی و هیجک (بهیجک و یا وهیچک ) می نامیدند .

در این گاهشماری جشنواره ای پنج روزی در پایان هر شش گاهنبار مقرر شده بود که فقط در روز آخر آن جشن گرفته می شد .

در این تقویم هر یک از روز ها نامی خاص داشت .هر ماه به چهار بخش تقسیم شده بود . بخش های یکم و دوم هفت روزی و بخش های سوم و چهارم هشت روزی بودند . روز اول بخش یکم به نام اهورا مزدا و روزهای اول سه بخش دیگر "دی"خوانده می شدند . که برای جلوگیری از اشتباه کلمه دی به نام روز بعد علاوه می شد "دی به آذر "دی به مهر "دی به دین ". روزهای اندرگاه یا خمسه نیز نام های خاصی داشتند . نام ماه ها نیز شبیه نام های کنونی بود:

-----

نام کنونی

ریشه اوستایی

معنی

فروردین

faravasi

نیروی پیش برنده

اردیبهشت

Asa-vahista

راستی وپاکی

خرداد

Ha-orvatata

کمال وخرمی

تیر

tastarya

تشتر(ستاره باران)

امرداد

ameratata

بیمرگی-جاودانگی

شهریور

Xsatra-vairya

کشور مطلوب

مهر

misra

محبت-فروغ مهر

آبان

apam

آب

آذر

adar

آتش

دی

datosu

دادار-آفریدگار

بهمن

vohumana

نیک اندیشی

اسفند

Spenta-armaiti

فروغ مقدس-مهرپاک

 

گاهشماری سلوکی :

پادشاهان سلوکی گاهشماری هخامنشی(بابلی) را پذیرفتند، اما نام ماهها را به مقدونی تبدیل کردند . مبدایی نیز بنیان نهاده شد که جلوس سلوکوس اول (بنیانگذار آن ) بود ؛و سایر پادشاهان سلوکی آن را تغییر ندادند .

گاهشماری پارتی :

اشکانیان به تقلید از سلوکیان آغاز فرمانروایی خود یعنی سال 65سلوکی (247 م ) را به عنوان سال اشکانی و مبدا تقویم اختیار کردند و آن را در سراسر دوره فرمانروایی خود رعایت کردند . از کشفیات اخیر بر می آید که اشکانیان روز و ماه اوستایی نو را عینا به کار می بردند اما سال را بر اساس مبدا خود می شمردند .

 

 

گاهشماری سا سانی :

همان گاهشماری اوستایی نو است .اما در طول دوره سا سانی سال بهیجک از نظم خارج شد و سر انجام هم در نظر گرفته نشد . بر خلاف دوره اشکانیان و سلوکیان مبدا تقویم جلوس هر یک از پادشاهان گردید . فقط آخرین پادشاه یعنی یزد گرد سوم مبدایی مقرر داشت که هم اکنون در جوامع زردشتی ایران و هند و پاکستان آن را رعایت می کنند و ده سال از مبدا تاریخ هجری عقب تر است .

گاهشماری دوازده حیوانی :

اصل این گاهشماری به آسیای مرکزی بر می گردد. از دوره مغول در ایران رواج یافت . در دوره صفوی واردتقویم رسمی شد . در این گاهشماری ماهها قمری  29 یا 30 روزی و سالها خورشیدی است . ماهها نام ندارد اما به زبان ترکی شماره دارند (ماه اول ماه دوم ................) در یک دوره 19 ساله دوارده سال دوازده ماهی و هفت سال سیزده ماهی شمرده می شود .

گاهشماری جلالی :

در زمان ملکشاه سلجوقی توسط گروهی مرکب از هشت ریاضیدان از جمله خیام اسفزاری خازنی و واسطی مامور اصلاح گاهشماری شدند . این گاهشماری از جمعه یکم فروردین 458 هجری شمسی (نهم رمضان 471 هجری قمری ) آغاز شد . اصول این تقویم مطابق با تقویم کنونی ماست در این تقویم برای رعایت دقت بیشتر کبیسه های چهار سالی و پنج سالی در نظر گرفته شد .  

به نوشته ی استاد احمد بیرشک عدد 2820 پایه محاسبات خیام برای تعیین کبیسه بوده است .این دوره 2820 ساله به 21 دوره 128 سالی ویک دوره 132 سالی تقسیم می شود وهردوره 128 سالی دو دوره33 سالی ویک دوره 29 سالی ویک دوره 37 ساله را شامل می شود .(لحظه تحویل سال یا گذر مرکز زمین برنقطه اعتدال بهاری درطول شبانه روز بعداز 2820 سال عینا تکرار می شود) سال های کبیسه درتقویم جلالی ثابت نیستند. معمولا کبیسه بعد از چهارسال اجرا می شود لیکن دریک دوره128 سالی  چهار مرتبه کبیسه بعد از پنج سال اجرا می شود.

-------------------------------------------------------------------

-------------------------------------------------------------------

جدول کبیسه دریک دوره 128 سالی درتقویم جلالی:

کبیسه چهارسالی

کبیسه پنج سالی

 

29

25

21

17

13

9

5

62

58

54

50

46

42

38

34

95

91

87

83

79

75

71

67

صفر

124

120

116

112

108

104

100

 

این جدول را استاد احمد بیرشک به خیام نسبت داده است . از جدول فوق برای تعیین سال های کبیسه درسالهای قبل بدین صورت استفاده می شود :سال موردنظر را به رقم 2346 جمع می کنند وحاصل را بر2820 تقسیم می کنند وباقی مانده را برعدد 128 تقسیم می کنند .حال اگر باقی مانده دوم درجدول فوق باشد ،آن سال کبیسه است وگرنه کبیسه نیست .مثال:3677=1321+2346

857باقی مانده اول----3677:2820

89باقی مانده دوم----857:128                      دراین مثال باقیمانده دوم (89) درجدول نیست. پس این سال کبیسه نمی باشد .

 

 

class=/span ادامه مطلب ...

تاریخ ادیان

تاریخ ادیان: نکاتی به اختصار درمورد ادیان ومذاهب

مورد استفاده ی همکاران درس تاریخ وجغرافیا

گردآورنده: موسی اسدی

مدیریت مدارس جمهوری اسلامی ایران درسوریه،لبنان واردن

آموزشگاه شهید چمران بیروت91-90

 

 

 

 

 

1)کاتولیک:

پاپ درراس کلیسای کاتولیک است. آنها عقیده دارندعیسی (ع)انجمن مرئی را که عبارت از همین کلیساست،تاسیس کرده است.وپاپ جانشین پطرس مقدس است. آنها خود را نماینده ی حقیقی کلیسای مسیح می دانند وبرای خود تقدس وولایت قائلند .به تظاهر ورعایت آداب مذهبی اهمیت می دهند.

مراسم مذهبی آنان: تعمید،قربانی،توبه،اعتراف ،تناول ،ازدواج و مسح بیماران درحال مرگ.

2)ارتدوکس:

براثر اختلافات عقیدتی روم غربی وشرقی جدا شدند. معتقد به بارداری مریم وخطا پذیری مقامات کلیسا می باشند. سنت گرا هستند و عقاید برزخ ،مفهوم بی آلایش ،برائت از گمراهی وعدم امکان اشتباه پاپ را قبول ندارند.

کشیشان این فرقه ازدواج می کنند ومراسم عبادی را به زبان منطقه ای انجام می دهند. آنها می کوشند عقاید سنتی وقدیمی خود را بدون هر گونه تغییری حفظ کنند.               

  مراسم مذهبی: تعمید،ادای شهادت ،مسح روغن مقدس،تناول ،توبه ،مسح بیماران وازدواج

3)پروتستان:

اعتراض لوتر- با قدرت الهی پاپ مخالفند .دارای تشکیلات دموکراسی هستند.برای ارتباط با خدا احتیاجی به روحانی ندارند.اعتراف به گناه اجباری نیست. به دوشیزه بودن حضرت مریم ومقدسین وبرزخ عقیده ندارند .

مراسم مذهبی: تعمید،اعتراف غیر اجباری ،تناول وافطار ،تلاوت کتاب مقدس،قرائت ادعیه لوتر وازدواج.

درزمان لوتر عقیده ی پاپ وکلیسا براین بود که انسان جانور معصیت کاری است که باید توبه کند و کفاره بدهد . کلیسا از همان آغاز نه فقط صداقت ظاهری گنهکاران اصلاح شده ، بلکه  همچنین دلایل عینی توبه آنان  از قبیل زیارت ، اهدای پول به جای زیارت  وسایر نذورات پولی را درنظر می گرفت .

در قرن پانزدهم نیاز رشد یابنده ی کلیسا به وجوهات ، به موضعی زننده درمورد فروش (عضو ) انجامید . فروش برعهده ی نمایندگان پاپ بود . علت حمایت شاهزاده ها  از لوتر هم به خاطر این بود که سازمانی را که طالب وفاداری بود و پول را به خارج می فرستاد ،منحل می کرد  وبه جای آن  سازمانی دیگر می نشاند  که کوچکتر و مطیع تر بود و وجوه اضافی را به خزانه ی شاهزاده  رد می کرد .

4)عقاید یهود:

ü     ازدواج با غیر یهودی را حرام می دانند.

ü     ختنه واجب است وهشت روز پس از تولد طفل انجام می گیرد.

ü     تکالیف از سیزده سالگی آغاز می شود.

ü     محل عبادت کنیسه گویند؛که به زبان یونانی سیناگوگ گویند.

ü     جمعه عصر برای عبادت می روند.

ü     خوردن گوشت خوک وذبیحه ی غیر یهودی را نمی خورند.

بر یهودی واجب است که سالی دوبار بیت المقدس را زیارت کند؛ویک هفته درآنجا بماند. یهودیان روحانی خود را (ربن)یا (ربی) گویند؛که به عنوان خاخام مشهورند. کارعمده ی ربن ها رسیدگی به امور حقوقی وقضایی یهود است؛واحکام تورات را با مقتضیات عصر خویش تطبیق می دهند. کلمه ی تورات در زبان عبری به معنی شریعت یا ناموس است . تورات اصلی درجریان جنگ های فلسطین ازبین رفت . البته بعدها توسط عزیر پیامبر وبه کمک ذکریا که از پیامبران بودند ،دوباره تدوین شد . ولی آن تورات نیز ازبین رفت .

مجموعه ای که اکنون دردست یهود است ، عبارتند از پنج سفر که به اسفار خمسه معروفند.

  اسفار خمسه ا- سفر پیدایش 2- سفر خروج 3- سفرلاویان 4- سفراعداد 5- سفر تثنیه

دراین سفرها درباره ی آفرینش جهان وآدم وحوا درشش روز بحث می کند.سپس درباره ی بیرون آمدن عبرانیان به قیادت موسی از مصر است . ودر سفر لاویان در باره ی اعقاب لاوی از اسباط بنی اسرائیل است ؛ و از احکام و شرایع یهود و وظایف لاویان و قضات سخن رفته است . و سفر اعداد که از سفر های بنی اسرائیل دربیابان تیه وفتح سرزمین کنعان گفتگو می کند .در سفر تثنیه که به معنای دوباره شدن چیزی است که همه ی مقررات و شرایع از نوتکرار می شود و به مرگ موسی (ع) و دفن او در کوهای موآب پایان می پذیرد.

 

5)مذهب حنفی:

ابو حنیفه 150ﻫ-80 ﻫ از اهل حدیث دوری می کرد و اصل قیاس و استحسان را در آراء خود پذیرفت و لذا پس از قران ، سنت و اجماع اصل چهارم گردید.

پایه و اساس فقه ابو حنیفه بر هفت اصل است . 1- قران 2-سنت 3-اقوال صحابه 4- قیاس      5- استحسان 6- اجماع  7- عرف

6)مالکیه: 

مالک بن انس احکام و عبادات را بر پایه ی موازین قران و حدیث تواما قرار داد و در مواردی که این دو منبع ساکت بودند ، (قاعده ی اجماع )را پیروی کرد.

 

7)شافعی: عبداله بن ادریس شافعی

ایمان درعقیده ی شافعی سه شرط دارد .1- اقرار به لسان 2- تصدیق جنان 3- عمل به ارکان

برای حدیث اهمیت زیاد قائل بود ؛واگر تعارض بین حدیث وقرآن بود ،اصل حدیث را ارجح می دانست. شافعی ها می گویند :مامومن هستیم ،اگر خدا خواهد. ولی حنفی ها گویند ما حقیقتا مومن هستیم .

بسیاری از مسلمانان فلسطین ،اردن ،سوریه ،لبنان ،عراق ،حجاز ،پاکستان،مصر ،هند،چین،اندونزی ،کردهای ایران وسنیان فارس ویمن شافعی هستند. شافعی از نظر فقهی به شیعه نزدیک تر است .

 

8)حنبلی:

از مکاتب دیگر ظاهری تر وخشک تر است ؛وبه نص ظاهر الفاظ وآیات قرآن واحادیث معتقدند وهیچ گونه تفسیری را جایز نمی دانند.

احمدبن حنبل با اینکه کلام خدا را مرکب از اصوات وحروف می دانست باز هم براین باور بود که ترکیب حروف واصوات به همین شکل درعالم ازل ثابت وبه ذات پروردگار قائم بوده وصوتی که از قاریان شنیده می شود ومشاهده ای که از خطوط قرآن به چشم می آید،همان کلام ازلی وقدیمی یزدانی است. احمد بن حنبل درمقابل معتزله که قائل به مخلوق بودن وحادث بودن قرآن بودند ،به شدت اصرار می ورزید که قرآن قدیم وازلی است . حنبلی ها به معاویه احترام می کردند.

 

9)صوفی:

صوف(پشم)جامه ای که برتن می کردند.

تصوف : نام مکتبی است یا روشی خاص درتربیت روحانی نفس که بوسیله ی آن می توان به مطلوب اصلی که آن حقیقت باشد رسید .به پیروان این مکتب صوفی گویند . به هر حال مبادی توحید محض وایمان به الوهیت مطلقه هستی رکن اساسی تعلیم صوفیه است . تمام فرق متصوفه درهر کسوت که باشند ، علی (ع) را مولای خود می دانند.

آغاز تصوف را باید قرن اول ودوم هجری دانست . از صوفیان بنام ایران حسین بن منصور حلاج که از بیضاء فارس بود می توان نام برد .

 

10) مزدک:

برعکس مانی می خواست عقاید دینی را برای اصلاح جامعه به کار برد . از نظر او توده مردم درمقابل طبقات حاکمه تنها با داشتن عقیده دینی نمی توانستند از فقر وبردگی وبیچارگی نجات پیدا کنند ؛مگر اینکه براساس برنامه ی اقتصادی صحیحی با مشکلات زندگی وکشمکش های طبقاتی مبارزه کنند وجامعه ای بی طبقه ایجاد کنند .

جوهر انقلاب مزدک دراشتراک مالکیت بوده است . مزدک می گفت : نابرابری درزن ومال ،تعصب ومالکیت احتیاج را به وجود می آورد ودر نتیجه خشم وانتقام بین مردم پدید می آید . او می گفت کسی حق ندارد که برپایه ی ثروت ونیرو ، زنان را مثل حیوان درقفس حرمسرا بیفکند و دیگران را از داشتن یک زن محروم سازد .بلکه زن وتمتع او حق همه ی مردان است .

 

وجه اشتراک بین مزدک وافلاطون : افلاطون معتقد بود سبب نابرابری دراجتماع حرص وآز مردم  وتجمل پرستی ایشان است . مردم به زندگی ساده قناعت نمی کنند وسود پرست وجاه طلب وحسود هستند . ازآنچه خود دارند زود سیر می شوند  ودرآتش حسرت آنچه ندارند،   می سوزند . آنان به ندرت چیزی را طلب می کنند که متعلق به دیگران نباشد ؛ درنتیجه     طایفه ای به زمین ومال دیگران حمله می کنند وجنگ در می گیرد.

بودا:

در دین بودا خدایان هم مثل بشر دارای زوال اند . خدایان جاویدان نیستند . پس چون دراین دین خدایی وجود ندارد ، مراسمی هم برای آن نیست وآداب دینی چیزی جز یادبود        نمی باشد.

بودا شخصیتی است که به نیروانا رسیده است؛ ودرقلب نجات یافتگان حاضر است. بیشتر بودائیان به جای عبادت درمقابل مجسمه ی استاد گل پرتاب می کنند.

بودا معتقد است همه چیز دراین جهان دو مرز افراطی وتفریطی دارد .مرد سالک یا (تاتاگاتا)باید از دو طرف بپرهیزد وراه میانه را برگزیند.  قاعده ی اساسی این است که برای تربیت نفس شخص باید درحال توجه قلبی چهار زانو ومربع بنشیند وچشم ها را بسته ودر اعماق قلب خود پرتو محبت عام دوستی مطلق جهان را که شامل سراسر موجودات باشد بطلبد وبکوشد که دل او از محبت شدیدی نسبت به عالم وجود آکنده گردد.

 

زردشت:

بنا به اعتقاد زردشت روان آدمی پس از مرگ سه روز در اطراف جسد به سر می برد وسپس براثر وزش باد به جایگاهی که باید حساب اعمال خاکی خود را درآنجا بدهد ومورد قضاوت واقع گردد برده می شود . جسد اورا باید دور از مردم به بالای کوه دره هایی که آنها را برج خاموشان گویند ،بیفکنند تا طعمه ی مرغان وجانوران لاشخوار گردد .

پس از مدتی آن استخوانهای پراکنده را درون چاهی به نام استوران می ریزند . زیرا آب وخاک وآتش مقدسند وآسودن آنها جایز نیست .

 

دخمه :

زردشتیان به زبان خودشان آن را دادگاه می نامند؛ وپارسیان هندوستان آن را (دخو) ودر کتاب های انگلیسی آن را برج سکوت می نامند .  محوطه ای است مدور که دربالای کوه بلندی واقع شده است وغالبا از آبادی های اطراف چندین فرسخ فاصله دارد . محیط دخمه حدود صد متر است . سطح داخلی آن از دیوار به طرف مرکز سراشیب است ودر وسط دخمه چاه عمیق و وسیعی حفر شده  ودر اطراف چهار گوشه ی خارجی آن چهار چاه عمیق تر حفر شده و به چاه وسط دخمه راه دارد . عمق چاه ها یک متر با شن وماسه پر شده است . چاه وسط دخمه را زرتشتیان  ایران (سراده )یا (استه دان ) می نامند .

دخمه گورستان زرتشتیان است ؛که قسمت داخلی آن سه قسمت است که قسمت اول جسد مردان  ووسط برای زنان  و قسمت سوم برای بچه هاست .

اگر مرده شخصی نیکوکار بوده وجدان یا نتیجه ی اعمال او به صورت دختری نورانی که نماینده ی تقوا وپارسایی شخص است ،ظاهر می گردد ؛ واگر گناهکار باشد ،این وجدان به صورت پیرزنی جادوگر ودیوی وحشت بار که مظهر تبهکاری فرد است ، به سراغ وی خواهد آمد .

دردوزخ زردشتیان از شعله های آتش فروزان خبری نیست . زیرا آتش مقدس است ، وهرگز نباید به لوث وجود گنهکاران آلوده گردد. آنچه دوزخیان را شکنجه می دهد ، نبودن آتش و وجود سرمای سخت وظلمات محض است . زردشتیان جسد مردگان رادرون خاک              نمی گذارند ؛ زیرا خاک مقدس است ،وآنرا درون دخمه ی سرباز می گذارند ،تا جسد      طعمه ی مرغان هوا وحشرات زمین شود . البته امروز از دخمه ها استفاده نمی شود وبه جهت حفظ بهداشت آنرا دفن می کنند.

 

 

اوستا کتاب زردشت 5 قسمت است 1- یسنا که به معنی نیایش است ؛وسروده ی گاتها دراین قسمت است . 2- یشتها به معنی ستایش وقربانی دادن است .3- ویسپرد به معنی بزرگان دین است . 4- وندیداد قانون ضد دیو است . 5- خرده اوستا  یا اوستای کوچک  مشتمل بر دعاهای روزانه است .

عقاید دیگر:

سدره وکشتی بستن که نشانه ی خداپرستی زرتشتیان است، پوشیدن آن برای هر زرتشتی که به سن پانزده سالگی بلوغ رسیده باشد ، واجب است . سدره پارچه یا جامه دینی است که از 9 پارچه ی سفید ونازک دوخته شده است ؛ ودرزیر پیراهن چسبیده به بدن پوشیده می شود .

کشتی ، کمربند باریکی از پشم گوسفند که نشانه پاکی وبی آزاری است.

هر زردشتی به مانند مسلمانان شبانه روز 5 بار به پرستش اهورا مزدا می ایستد . نماز ایشان رکوع وسجود ندارد.  ... روزه وجود ندارد  وبه جای آوردن آن امری حرام است .