تجربه های لبنان

مطالب تاریخی -سیاسی-اجتماعی وجغرافیایی

تجربه های لبنان

مطالب تاریخی -سیاسی-اجتماعی وجغرافیایی

سلامی به دوستان

سلام بردوستان قدیمی اقای عبیاوی-اقای هاتفی عزیز-اقای قربانی- اقای یوسفی-اقای صفرخانی-اقای پورداداش-اقای محمدی-اقای کریمی-وتمام خانواده های این عزیزان که چندصباحی درخدمتشان بودم درشهرزیبای بیروت به امید دیدار مجدد درخاک عزیزمان ایران


به تمامی عزیزانی که به خارج ازکشوراعزام می شوند توصیه میکنم قدرلحظات زیبای خارج ازکشور را بدانند وبه نحواحسن خوش باشند که این لحظات درایران اتفاق نمی افتد . 

غزل خداحافظی

سلام برلبنان ،بالاخره دوسال ماموریت درلبنان به پایان رسید امروز جلسه تودیع همکاران بود . دوسال ازعمرما نیز دربیروت گذشت .تجربه ی خوبی بود ؛با همکارانی از شهرهای مختلف ایران آشنا شدیم ، با دوستانی از سفارت ایران دربیروت وعدهای از اهالی لبنان که با آنها سروکار داشتیم از همسایه تا مغازه ی شیعه ای که ازش جنس می خریدیم. خلاصه هرچه بود گذشت .انشاء الله که این تجارب برای آینده مورد استفاده قرار گیرد.

رمضان الکریم

ماه رمضان در کلام پیامبر اکرم(ص)

دکتر حامد نائیجی | تاریخ ۳۰تیر ۱۳۹۱

سید قدس سره در «اقبال» از کتاب «بشارة المصطفی لشیعة المرتضی» با استناد آن به «حسن بن علی بن فضال» از امام رضا از پدرانش، از امیرالمؤمنین – درود و سلام بر آنان – روایت نموده که که حضرت فرمودند: رسول خدا (ص) روزی برای ما سخنرانی نمود و فرمود:
«مردم! ماه خدا با برکت و رحمت و بخشش گناهان نزدیک است؛ ماهی که نزد خدا برترین شبها و ساعتهای آن بهترین ساعتهاست؛ ماهی است که در آن به میهمانی خدا دعوت شده و شما را در این ماه از کسانی قرار داده اند که شایسته کرامت خدا هستند. نفس کشیدن شما در آن تسبیح و خوابیدنتان در ان عبادت و عمل شما در آن مقبول و دعای شما در آن مستحبات است. پس با نیتهایی راست،‌ و دلهایی پاک از خدا بخواهید شما را موفق ره روزه آن، و خواندن کتابش نماید. بدبخت کسی است که از آمرزش خدا در این ماه بزرگ محروم شود.

با تشنگی و گرسنگی خود در آن، گرسنگی و تشنگی روز قیامت را بیاد آورید. به فقیران خود صدقه بدهید؛ بزرگان خود را در آن احترام کنید؛‌ کوچکترها را مورد رحمت خود قرار دهید و صله رحم بجا آورید. زبانهای خود را حفظ کرده، دیدگان خود را از آنچه نگاه به آن حلال نیست، نگهدارید. با یتیمان مردم مهربانی کنید تا با یتیمان شما مهربانی شود. به درگاه خداوند از گناهان خود توبه کنید. هنگام نماز دستهایتان را با دعا بطرف او بلند کنید؛ زیرا این وقت بهترین اوقات است و خداوند در آن هنگام با نظر رحمت به بندگانش نگاه کرده و هنگامی که از او بخواهند و با او مناجات نمایند،‌ جواب آنان را می دهد. و اگر او را صدا بزنند،‌ به آنان لبیک می گوید. و اگر دعا کنند، دعایشان را مستجاب می کند.

مردم! شما زندانی اعمال خود می باشید، با استغفار خود را آزاد کنید. پشتهایتان را از گناه سنگین است با طولانی نمودن سجده های خود آن را سبک نمایید. بدانید خداوند به عزت خود سوگند خورده است که سجده کنندگان و نمازگزاران را عذاب نکند و در روزی که مردم برای پروردگار جهانیان بر می خیزند، آنان را با آتش نترساند.
مردم! کسی که به مؤمن روزه داری افطار بدهد،‌ ثواب آزاد کردن یک بنده و آمرزش گناهان گذشته خود را دارد. عرض کردند: رسول خدا! همه ما نمی توانیم این کار را انجام دهیم. حضرت فرمودند:‌ از آتش بپرهیزید، گرچه با نیمدانه خرمایی. از آتش بپرهیزید، گرچه با جرعه آبی.

مردم! هر کدام از شما که اخلاق خود را در این ماه اصلاح کند، روزی که در صراط پاها می لغزد، جوازی بر صراط خواهد داشت. و هر کدام از شما که بر بنده و کنیز خود آسان بگیرد،‌ خداوند در حساب بر او آسان خواهد گرفت؛ و کسی که شر خود را در آن باز دارد،‌ خداوند در روزی که او را ببیند غضب خود را از او باز می دارد. کسی که یتیمی را بزرگ بدارد،‌خداوند در روزی که او را ببیند او را بزرگ خواهد داشت؛ و کسی که در این ماه صله رحم کند، خداوند روزی که او را ببیند او را به رحمت خود وصل می کند. کسی که در آن قطع رحم کند، خداوند روزی که او را می بیند رحمت خود را از او قطع خواهد نمود. و کسی که یک نماز مستحبی بخواند خداوند برای او خلاصیی از آتش می نویسد و کسی که عمل واجبی انجام دهد ثواب کسی که هفتاد واحب را در ماهی غیر از این ماه انجام دهد،‌ خواهد داشت. و کسی که در این ماه زیاد بر من صلوات بفرستد، روزی که ترازوها سبک است، خدواند ترازوی او را سنگین می نماید. و کسی که یک آیه از قرآن بخواند، مانند پاداش کسی که قرآن را در ماهی غیر از این ماه ختم کند، خواهد داشت.
مردم! درهای بهشت در این ماه باز است،‌ از پروردگار خود بخواهید آن را به روی شما نبندد؛‌ درهای جهنم نیز بسته است از پروردگار خود بخواهید آنان را بر شما مسلط نکند.

امیر المؤمنین علیهم السلام فرمود: برخاستم و عرض کردم رسول خدا! برترین اعمال در این ماه چیست؟ فرمودند: اباالحسن! برترین اعمال در این ماه دوری گزیدن از حرامهای خدای عزیز و بزرگ است. سپس گریه کرد. عرض کردم چرا گریه می کنی، رسول خدا! فرمود: علی! بخاطر حلال شمردن تو در این ماه است؛ گویا با تو هستم و تو برای پروردگارت نماز می خوانی و بدبخت ترین اولین و آخرین، همانند «پی کنند شتر ثمود» ضربه ای به جلو سرت می زند که موی صورتت با آنان رنگین می شود.

امیر المؤمین علیهم السلام فرمود: عرض کردم: رسول خدا! آیا در آن حال دینم سالم است؟ فرمود: آری، دینت سالم است. سپس فرمود: علی! کسی که تو را بکشد مرا کشته و کسی که با تو دشمنی کند با من دشمنی نموده و کسی که به تو ناسزا بگوید، ‌به من ناسزا گفته، زیرا تو مانند نفس من هستی روح تو از روح من و سرشت تو از سرشت من است؛ خدای عزیز و بزرگ مرا آفرید؛‌ تو را نیز آفرید و مرا برگزید! و تو را؛ خدای عزیز و بزرگ مرا آفرید؛ تو را نیز آفرید و مرا برگزید! و تو را؛ من را برای پیامبری انتخاب نمود و تو را برای امامت اختیار کرد.

بنابراین کسی که امامت تو را انکار کند پیامبری من را انکار کرده. علی! تو وصی من، پدر فرزندانم، همسر دخترم و جانشین من در میان امتم در زندگی من و بعد از مرگ من هستی. امر تو امر من و نهی تو نهی من است. به کسی که مرا به پیامبری برانگیخته و مرا بهترین مردم قرار داد، قسم می خورد که تو حجت خدا بر خلق او و امین او بر رازش،‌ و جانشین او در میان بندگانش می باشی.»

از کتاب المراقبات اثر مرحوم آیت الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی(ره)
بخش مراقبات ماه مبارک رمضان (صفحه ۲۱۱

سخنان بزرگان درباره ی معلم

معلم در کلام استاد مطهری:

 معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون شود. باید قوه ابتکار او   را زنده کند؛ یعنی در واقع، کار معلم آتش گیره دادن است. فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از  بیرون بیاورید و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گیره از خارج می آورید و آن قدر زیر این چوب ها و هیزم ها قرار می دهید که اینها کم کم   مشتعل  شود.

معلمی در کلام امام خمینی (ره):

 نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست؛ انبیا هم معلم بشر هستند. تمام ملت باید معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم.

  معلم در سخنان مقام معظم رهبری:

 دست توانای معلم است که چشم انداز آینده ما را ترسیم می کند. اگر می بینید که امیرمؤمنان، مولای متقیان علی (ع) می فرماید: من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً؛   هرکس چیزی به من بیاموزد، مرا غلام خویش کرده است. این بیان برای ما درس است تا معلمان، قدر  خود را بدانند و تشخیص دهند که چقدر، وجود آنها در سرنوشت یک ملت مؤثر است.

داستانی زیبا از رابطه شاگرد و معلم:

 

 بهترین نوع این رابطه که سرشار از ادب و فروتنی است، در داستان حضرت موسی (ع) به عنوان شاگرد و حضرت خضر (ع) در مقام معلم ـ نمود دارد. موسی (ع) مأمور شد تا از بنده ای صالح به نام خضر (ع) کسب علم کند. قرآن آغاز گفت و گوی این معلم و شاگرد را این چنین بیان می کند:

 

 قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشداً  * قال انک لن تستطیع معی صبراً  * و کیف تصبرعلی ما لم تحط به خبراً  * قال ستجدنی ان شاء الله صابراً و لا اعصی لک امراً  * قال فان اتبعتنی فلا  تسئلنی عن    شی ءٍ حتی احدث لک منه ذکراً. (کهف: 66 ـ 70) موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده که مایه رشد است به من بیاموزی؟ گفت : تو هرگز هم پای من نمی توانی صبر کنی و چگونه در مورد چیزهایی که از آن شناخت نداری، شکیبایی می کنی؟ گفت: اگر خدا بخواهد، مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری

 نافرمانی تو نمی کنم. گفت: اگر به دنبال من آمدی، چیزی از من مپرس تا خودم از آن با تو سخن بگویم.

روزمعلم برتمامی معلمان عزیز مبارک باد

یک پدر بخشنده آب و گل است / یک پدر روشنگر جان و دل است

لیک اگر پرسی کدامین برترین / آنکه دین آموزد و علم یقین

روز و هفته معلم بر همه ی معلمان مبارک باد .

.

.

.

از پدر گر قالب تن یافتیم / از معلم جان روشن یافتیم

ای معلم چون کنم توصیف تو / چون خدا مشکل توان تعریف تو

.

.

.

اگر داری تو عقل و دانش وهوش / معلم هر چه می گوید بکن گوش !

معلم چون پدر والا مقام است معلم مستحق احترام است

معلم را مرنجان هرگز از خویش / مزن با حرف بی جا بر دلش نیش !

.

.

.

چه کسی هر دو لبم را به الف باز نمود

چه کسی جامه تقوا به تنم ساز نمود

ای معـلم کـه تـو را دانـش بسیـار بـوَد

جان شاگرد بـه فدایت که سزاوار بوَد . . .

.

.

.

اندیشه ام از تو سبز و آباد شده / از جهل وغم این فکرتم آزاد شده

در مکتب پاک و شاد استاد ببین / غم رفته زجانم ودلم شاد شده . . .

هفته معلم گرامی باد

.

.

.

در مکتب تو همیشه شاگردم من / دور از رخ تو همیشه پر دردم من

در فصل بهار و روز استاد ببین / بی نور معلم این چنین زردم من . . .

.

.

.

آموزش عشقم از همین مکتب توست

اندوخته ی سوادم از این لب توست

گفتم که مریضم و بیا بستر من

چون عامل دردم این غم و این تب توست

.

.

.

با این گچ عشق تخته ی جانم زن

خطّی ز کلام خود به ایمانم زن

صد درس در این کلاست آموخته ام

یک درس ز عشق جان ویرانم زن

دفن شبانه حضرت زهرا

دفن شبانه حضرت زهرا(س) چرا؟؟؟؟؟



چرایی تشییع شبانه حضرت زهرا(س)


 حضرت زهرا(س)زمانی که اجلشان نزدیک شد و در بسترشان به حالت احتضار بسر می‌بردند، علی(ع) بر بالای بسترشان آمدند و بعد از صحبتهایی که با همدیگر کردند،
 فاطمه (س)اجازه خواستند تا چند تا وصیّت به همسرشان علی (ع)کنند.(1)

 از جمله وصایای حضرت زهرا(س) به علی (ع) این بود که گفتند:

 ای پسرعمو! وقتی که از دنیا رفتم جنازه‌ام را شبانه تشییع کن و مراسم تشییع من را اعم از غسل و کفن و نماز خواندن و دفن کردن

 باید در محیطی مخفی و پنهان انجام دهید و فقط به کسانی اجازه در تشییع دهید که ظلم و جفا نسبت به من روا نداشته‌اند

 و حتّی به یک نقل حضرت زهرا(ع) تصریح کردند که نگذارید ابی‌بکر و عمر بر من نماز بخوانند و در تشییع جنازه من شرکت کنند.

 بعد بحث در این‌است که علّت اجازه ندادن حضرت زهرا(س) در مراسم تشییع حضرت بیانگر چیست؟
 یقیناً حضرت زهرا(س) با این کارشان می‌خواستند باری دیگر همانند جریان فدک مبارزه‌ای را تازه با وصیّت‌نامه سیاسی خویش شروع کنند که ضربه سهمگینی به حکومت وقت وارد سازند.(2)

 فاطمه اطهر(س) با وصیّت خویش افکار خفته مردم مدینه را بیدار می‌ساختند و توجه افکار عمومی را نسبت به پایمال کردن حقّ خویش جلب می‌کردند.(3)

 امیرالمؤمنین با عمل به وصیّت زهرا(س)اذهان جامعه را دچار شک و تردید کردند و مشروعیت خلیفه را زیر سؤال بردند

 و مظلومیت زهرا(س) را بیشتر آشکار ساختند و این سؤال را همیشه برای همگان مطرح کردند که چرا قبر زهرا(س) مخفی مانده است.

 بدین طریق زمانیکه حضرت زهرا(س)از دنیا رفتند مردم سراسیمه به خانه زهرا(س)می‌آمدند و منتظر بیرون آمدن جنازه بودند

 که علی (ع) به ابوذر گفتند: برو و با صدای بلند اعلام کن که برگردند چرا که تشییع جنازه دختر رسول‌خدا امشب صورت نمی‌گیرد و به تأخیر افتاده‌است.

 مردم که متفرق شدند حضرت علی (ع) با کمک اسماء بدن حضرت را غسل و کفن کردند و در نیمه شب با عده‌ای از نزدیکان و یاران خویش که البتّه اختلافی است در این‌که چه کسانی در تشییع جنازه حضرت حضور داشتند ولی آنهایی که به اتّفاق نامهای آنها آمده است

 عبارتند از: سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، عباس و زبیر و چند تن دیگرند که این‌ها به همراه امام علی(ع) جنازه دختر رسول‌خدا را شبانه تشییع کردند

 و شبانه به خاک سپردند و حضرت علی (ع) قبر فاطمه (س)را هم‌سطح زمین کردند و حتی روایت شده در چند نقطه در بقیع حضرت، قبر درست کردند تا متوجه نشوند که قبر فاطمه(س) کدام‌یک است

 و این راز مخفی ‌ماندن قبر فاطمه(س) برای همیشه مانده است و کسانی هم که حضور داشتند دیگر بعدها محل اختفاء قبر فاطمه(س) را بیان نکردند.(4)

 بنابر بعضی روایت‌ها عمر و ابو‌بکر از جمله کسانی بودند که چون صبح شد به درب خانه علی (ع) آمدند

 برای تشییع جنازه، که مقداد ندا داد که دیشب حضرت زهرا(س) به خاک سپرده شده‌است، این دو تن به شدّت خشمگین شدند و بر علی (ع) اعتراض کردند.

 به احتمال زیاد حضرت زهرا(س) که این وصیّت را کردند شاید به خاطر این بود که نخواستند این دو تن در تشییع جنازه ایشان حضور پیدا کنند(5)

افسس شهری باستانی دریونان

افسس، شهری باستانی و یونانی است که به عنوان شهر بزرگ روم در سواحل غربی آسیای صغیر، در استان ازمیر ترکیه واقع شده است. افسس‌ طی قرون مختلف و با وجود چرخش‌های حکومتی فراوان از سلسله‌ پادشاهی‌های یونان، ایران، روم شرقی و عثمانی، باز هم به عنوان یکی از پر جنب و جوش‌ترین کلانشهرهای جهان باستان به حساب می‌آمد. در زمان سلطنت رومی‌ها، افسس دومین شهر بزرگ امپراتوری روم ‌بود و جمعیتی حدود 300 هزار نفر در قرن اول پس از میلاد داشت.

شهرت اصلی این شهر به دلیل داشتن معبد آرتمیس بود (که در سال 550 بعد از میلاد مسیح ساخته شد) و در واقع یکی از عجایب هفتگانه دنیای باستان به شمار می‌رود. متاسفانه این معبد در سال 401 پس از میلاد از سوی جان کریسزتوم تخریب شد و امروزه تنها چند ستون از معبد آن باقی مانده است، اما هنوز هم دیدنی‌های بسیاری وجود دارد که یادآور شکوه و جلال سابق این شهر است.

گفتنی است پس از آن حادثه، امپراتور کنستانتین اول اکثر شهر را نوسازی و مکان‌های عمومی جدیدی را نیز بنا کرد. پس از آن، قسمتی از شهر دوباره با زلزله سال 614 پس از میلاد تخریب شد. این مکان یکی از شلوغ‌ترین بنادر برای عبور کالا از آسیا به یونان، ایتالیا و فراتر از آن بوده است، ولی اهمیت آن به عنوان مرکز تجاری و بازرگانی کاهش یافته و امروزه مانند بندری آرام در کنار رودخانه کایستر قرار گرفته است. خرابه‌های افسس یکی از مکان‌های مورد علاقه جهانی و از مراکز معروف جذب گردشگر است.

گردشگران مذهبی در افسس

نکته قابل توجه برای مسلمانان آن است که این شهر را شهر اصحاب کهف نیز می‌دانند، چون آنها در غاری نزدیکی شهر افسس برای قرن‌ها به خواب رفتند.

خانه مریم یا همان کلیسای مری تقریبا در 7 کیلومتری آن قرار دارد و مورد علاقه بسیاری از گردشگران است. ‌مقبره پولس نیز که از قدیسان مسیحی بوده، در این‌شهر قرار دارد، از این رو، مسیحیان بسیاری به دیدن آن می‌شتابند. درست خارج شهر نیز کلیسای سنت جان قرار دارد که در قرن 4 قمری ساخته شده است.

مکان‌های مهم افسس

افسس دارای بزرگ‌ترین کلکسیون معماری رومی در شرق مدیترانه است، اما تنها 15درصد از خرابه‌ها کاوش شده است. ولی همین مکان‌های کاوش شده اندک، یادآور شکوه و جلال اصلی شهر و نام‌های مرتبط با آن، خاطره زندگی سابق را بخوبی تداعی می‌کند.

سالن تئاتر بسیار معروفی با ظرفیتی حدود 25‌هزار‌نفر و طراحی به صورت 3 ردیف روی شیبی تند ساخته شده است و در محدوده پایین خیابان هاربر قرار دارد.

کتابخانه سلسیوس که نمای خارجی آن با دقت بسیار از تکه‌های اصلی بازسازی شده در سال 125 پس از میلاد ساخته شد و شامل 12هزار کتیبه است. سلسیوس مخارج ساخت این کتابخانه را از ثروت و دارایی‌های خود پرداخت کرد و جسد او نیز در تابوت سنگ‌آهکی در پای کتابخانه دفن شده است. بسیاری از مورخان ‌علت قرار گرفتن ساختمان در جهت شرقی را استفاده از نور صبحگاهی و نور طبیعی برای اتاق‌های مطالعه می‌دانند.

ادئون هم یک سالن تئاتر مسقف و دارای 22 پله است که توسط ودیوس آنتونیوس و همسرش در حدود سال 150 بعد از میلاد ساخته شده است. اینجا مکانی کوچک برای اجرای تئاتر و کنسرت بوده و ظرفیتی حدود 1500 صندلی دارد. قسمت فوقانی سالن تئاتر با ستون‌های سنگ گرانیت قرمز تزئین شده و درهای ورودی نیز از 2 طرف‌ سالن وجود دارد.

معبد آرتمیس (‌یکی از 7 عجایب دنیا) در دهه 1870 میلادی در طول حفاری‌های باستان‌شناسی توسط موزه بریتانیا کاوش شد و بعضی قطعات زینتی و سایر یافته‌های کوچک به لندن و برخی دیگر به موزه باستان‌شناسی استانبول انتقال یافت‌.

معبد هادریان متعلق به دهه دوم میلادی است، ولی تعمیرات آن در قرن 4 صورت گرفت و از قطعات بازمانده بازسازی شد و نقش برجسته تعدادی از چهره‌های مهم از جمله امپراتور تئودوسیوس اول، همسر و پسر ارشدش در گچبری بالای معبد قرار دارند که امروزه در موزه باستان‌شناسی افسس به نمایش گذاشته شده است، تصویر این معبد در پشت اسکناس 20 لیره‌ای ترکیه وجود دارد.

معبد دومیتیان، یکی از بزرگ‌ترین معابد این شهر دارای ستون‌هایی با ابعاد 13‌× 8 متر ‌بوده است. این معبد و مجسمه‌های آن تنها بقایای نسل دومیتیان‌هاست.

در افسس 2 بازار برای تجارت و دیگری برای کسب و کار ساخته شده بودندکه بقایای آنها هنوز وجود دارد.

دریاچه ای نزدیک شهر Osoyoos در بریتیش کلمبیا، در مرز واشنگتن قرار دارد. با دیدن این تصاویر فکر نکنید که اینجا مربوط به فیلم های تخیلی یا دست ساز انسان است بلکه در اثر رسوبات معدنی مختلف به این شکل درآمده است.

انواع صاعقه ها

تصاویر زیباترین و خطرناکترین صاعقه ها

مجله نشنال جغرافی در گزارشی تصویری به معرفی زیباترین و همزمان یکی از خطرناک ترین پدیده های طبیعی یعنی رعد و برق و صاعقه پرداخته است در این گزارش چند تصویر از صاعقه های سراسر دنیا منتشر شده است.

 به گزارش خبرگزاری مهر، صاعقه و رعد و برق یکی از دیده شده ترین پدیده های طبیعی است که متاسفانه کمتر شناخته شده است.

 حدود 100 رعد و برق در هر ثانیه بر روی زمین فرود می آیند که هر یک می توانند یک میلیارد ولت برق تولید کنند. این طبیعت شگفت انگیز، بسیار دیدنی اما همزمان بسیار خطرناک و حتی مرگبار است به طوریکه در هر سال حدود 2 هزار نفر در اثر برخورد با صاعقه جان خود را از دست می دهند.

 در این راستا مجله نشنال جغرافی در گزارشی دیدنی، شگفت انگیزترین صاعقه ها و رعد و برقهای دنیا را به تصویر کشیده است.

تاج محل

این بنا تماما با دیوارهای احاطه شده که از سنگ قرمز ساخته شده اند. در ورودی سه صف وجود دارد: برای آقایان، خانم ها و جایگاه ویژه. تاج محل واقعی همیشه بهتر از عکس ها و فیلم ها است. ساختمان عظیمی که از سنگ مرمر سفید ساخته شده و با چهار مناره احاطه شده است. روی یکی از ستون‌ها آیات قرآن به زیبایی با سنگ مرمر سیاه نوشته شده است. مناره ها کمی به سمت بیرون خم شده اند. این کار برای این انجام شده که در صورت وقوع زلزله روی بنا نیفتند.

وصف کردن زیبایی تاج محل کار سختی است، هرچه آن را بنامیم مقبره، ارامگاه یا هرچیز دیگری باید بدانیم آنها به یادبود یک فرد متوفی ساخته شده اند. تاج محل یکی از این مکان هاست. اینجا به یاد همسر شاه جهان امپراطور مغول که موقع به دنیا آوردن چهاردهمین فرزندش از دنیا رفت ساخته شد. شاه جهان طی این واقعه بسیار اندوهناک بود و تصمیم گرفت آرامگاهی بسازد که بهترین در جهان باشد که خورشید و ماه برایش بگیرند.

20 هزار کارگر هندی 22 سال برای ساخت آرامگاه کار کردند. این تعداد شامل مجسمه سازان بخارا، خوش نویسان سوریه و ایران، موزائیک کاران جنوب هند و استادان دیگر ترکیه، ایران و افغانستان نمی‌شود...

دریاچه های استان فارس

در استان فارس دریاچه های متعددی وجود دارد، 
به طوری‌که بیشترین تعداد دریاچه‌های دائمی کشور در استان فارس واقع شده‌اند.  دریاچه های استان فارس را می توان به دریاچه‌های آب شور و دریاچه‌های آب شیرین تقسیم‌بندی نمود.
از میان دریاچه‌های آب شور استان می‌توان به دریاچه مهارلو، بختگان طشک و هیرم اشاره کرد.
از میان دریاچه‌های آب شیرین استان نیز می‌توان به دریاچه پریشان، تالاب ارژن ، دریاچه برم شور،دریاچه کافتر، دریاچه هفت برم و دریاچه سد درودرزن اشاره نمود.
وسعت دریاچه‌های شور استان تقریبأ ۱۴۵۰۰۰هکتار و وسعت دریاچه‌های آب شیرین تقریبأ ۳۰۰۰۰ هکتار می‌باشد.

دریاچه برم شور
دریاچه برم شور در ۲۵ کیلومتری منطقه بابامنیر قرار دارد و حداکثر طول آن پنج کیلومتر است .

دریاچه پریشان (فامور)
این دریاچه در پانزده کیلومتری مرکز شهرستان گلدشت و سه کیلومتری روستای ایازآباد قرار دارد.
آب دریاچه پریشان(فامور) شیرین است ولی برای آشامیدن چندان مناسب نیست .

دریاچه مهارلو
این دریاچه در ۲۷ کیلومتری جنوب‌ شرقی شیراز واقع شده است . این دریاچه از نظر کیفی شور و غیرقابل استفاده است .
از آب این دریاچه، برای تهیه استخراج نمک طعام استفاده می‌شود و مکانی مناسب برای زیست پرندگان و حیوانات وحشی محسوب می‌شود. وسعت دریاچه ۶۰۰ کیلومتر مربع است .

دریاچه و تالاب ارژن 
وسعت تقریبی این دریاچه در حدود ۲۰۰۰ هکتار و از جمله دریاچه‌های آب شیرین کشور است . این دریاچه بخشی از منطقه حفاظت شده ارژن و پریشان است که در فاصله ۶۰ کیلومتری شیراز و در مجاورت جاده اصلی شیرازبوشهر قرار دارد.

دریاچه برم فیروز سپیدان 

دریاچه برم فیروزسپیدان در ارتفاعات حاشیه شمالی شهراردکان در کنار جاده اردکانمارگون - کمهر واقع شده است . آب این دریاچه از برف های ارتفاعات تأمین می شود.

راه های کسب آرامش

راه های کسب آرامش در موفقیت تحصیلی

1- یاد خدا آرامش بخش دلهاست: قبل از هرچیز به اطمینان دهنده ی قلب ها ایمان داشته باشید و توانمندی هایی را که خالق هستی به شما ارزانی داشته باور کنید.

2- تعیین اهداف واقع بینانه: اگر اهداف تعیین شده در حد توان شما باشد زمینه های موفقیت را برای شما فراهم خواهد آورد و استمرار آن منجر به حس توانایی و برخورداری از آرامش بیشتر خواهد شد.

3- با برنامه ریزی درس بخوانید: بابرنامه ریزی صحیح و به موقع به تدریج خودرا برای امتحانات اماده خواهید کردو ناچار به مطالعه ی فشرده شب امتحانی نخواهید شد.

4- ترس هایتان را بنویسید واصلی ترین ریشه را معین کنید:مهمترین عامل ایجاد آرامش کشف ریشه ترس است که اکثر مواقع مشخص نیست .بهترین روش ریشه یابی علل ترس ها این است که چند دقیقه به ذهن خودفرصت دهید که با استفاده از روش بارش مغزی بتوانید علت های ترس را بر روی کاغذ بنویسید که این خودبه سه طریق به کسب آرامش شما کمک می کند:

الف-شفاف سازی وازبین رفتن ابهام در علت ترس

ب-حذف بسیاری از ترس های غیر واقع

ج-ارائه راهکارهای عملی برای رفع ترس های موجود

5-انتظارات معقولانه:به یاد داشته باشیم تمامی انسانها متفاوت از یکدیگرند.با دیدی واقع بینانه توانایی های خود رامعین کنیدوحتی باوالدین واطرافیان خود در میان بگذارید تاانتظارات دیگران نیز از شما افزایش نیابد آنگاه با آرامش واطمینان جهت رسیدن به آن تلاش کنید .

6-پرهیز از فشارهای رقابتی:رسیدن به آرامش بزرگترین رمز پیروزی وخوشبختی است پس به آرامش درونی فکر کنید وباپرهیزازفشارهای رقابتی که تمام شدنی است خود رادر حالت آرام وراحت وبدون تنش تصور کنید.

7-ورزش:فعالیت بدنی مهمترین راه جلوگیری از تنش وآرام کننده روح وجسم است. تمرینات موزون،معتدل ویکنواخت بهترین انتخاب است؛ مانند قدم زدن،شناکردن،دوچرخه سواری وآهسته دویدن.

8-استفاده از تکنیک های تن آرامی :در مواقع بروز علائم اضطراب ازفنون آرامش بخش استفاده کنیداز جمله:

الف- تنفس عمیق

ب- عضلات خود راسخت ومنقبض کنید وسپس شل کنید

9- معاشرت با دیگران:هنگام فشارهای روحی تنها نمانید،بادیگران صحبت کنید .البته با افراد شوخ طبع

10- تغذیه واستراحت مناسب :

11- انتظار ناکامی وشکست رادر زندگی داشته باشید:به یاد داشته باشیدخوشبختی،داشتن هدف در زندگی است نه صرفا رسیدن به آن.


گاهشماری

گاهشماری برخی اقوام وملتها

آشور وبابل :

   در این تمدنها  گاهشماری خورشیدی قمری درهزاره سوم قبل از میلاد اختراع شده بود . یعنی نزدیک به اختراع خط در بین النهرین جنوبی سال به دو فصل زمستان وتابستان ودربین النهرین شمالی به سه فصل و درآناتولی به چهار فصل تقسیم می شد. مبدا تقویم نیز مسائلی طبیعی مانند برداشت محصول ویا غیر طبیعی مانند جلوس پادشاهان بوده است . هر از دو یا سه سال نیز سال را سیزده ماه محا سبه می کردند.

گاهشماری مصری :

مصریان در چهار هزار سال پیش گاهشماری منظمی داشتند . تقویمشان خورشیدی 65 SemiHidden=; mso-table-condition:first-column; mso-style-priority:62; mso-style-unhide:no; font-family: قمری بود یعنی ماه قمری و سال خورشیدی 365  روزی و سال را از روی حرکت ستاره «شعرای» یمانی (از کلب اکبر )محاسبه می کردند . در آغاز اقتران شعرا با خورشید را که مقارن طغیان رود نیل بود آغاز سال قرار دادند . بعدا با انجام اصلاحاتی سال خود را از 360 روز به 365 روز تغییر دادند و پنج روز اضافی به آن افزودند (اپاگومن ) . پس از چندی نیز به دلیل اینکه یک چهارم روز در تقویم خود در نظر بگیرند اصلاحاتی انجام داده و هر از چند سال یک ماه به سال اضافه می کردند .

مبدا تقویم جلوس پادشاه بود . سال سه فصل داشت با نام هایی نزدیک به فصل طغیان فصل کار فصل خرمن و فرو نشستن آب. ماهها نام معین نداشتند و از روی شماره مربوط به فصل معین         می شدند روز ها هم در ماه شماره داشتند پس تاریخ بدین صورت ثبت می شد : روز چندم ماه چندم فصل فلان از سال چندم پادشاهی فلان فرعون . هر روز به دوازده قسمت و هر شب به دوازده قسمت نامساوی تقسیم می شد . گاهشماری مصری بر گاهشماری ایرانی و دیگر اقوام از جمله تقویم قیصری تاثیر گذاشته است .

گاهشماری یهودی :

تقویم یهود تاسده چهارم قبل از میلاد قمری کامل بود و سپس تقویم خورشیدی قمری پذیرفته شد و دوره 19 ساله متونی در نظر گرفته شد که سالهای سوم ، ششم ، هشتم ، یازدهم ، چهاردهم ، هفدهم ، نوزدهم 13 ماهه اند در این سالها ماه اضافی پیش از ماه «آدارالف»خوانده می شد و ماه آدار همیشگی را «آدار ب»می خوانند ماههای یهود در سال سیزده ماهی از این قرار است :

تیشری 30 روز _ هشوان29یا30روز-کیسلو 29یا30روز-تبت29روز-شبات30روز-آدارالف30روز(فقط در سالهای کبیسه)-آدار ب 29روز-نیسان30روز-ایار29روز-سیوان30روز-آب 30روز-الول29روز، آغاز روز بعد از غروب خورشیدی است ولی آغاز روز عرفی بعد از 6صبح می باشد . مبدا تاریخ یهود خلقت عالم است که به عقیده انان در اکتبر 3761ق م بوده است .

گاهشماری میلادی :

مبدا میلادی در حدود  525سال بعد از تولد حضرت عیسی (ع)راهبی به نام دیونوسیوس اگسی اگوئوس این مبدا اختیار شد . آغاز این مبدا 754مین سال از بنای شهر رم است . اما در درستی این محاسبه تردید شده است زیرا که بنابر انجیلهای چهار گانه مسیح در زمان پادشاهی هرودوس بزرگ متولد شده است و این پادشاه در سال 750 از بنای شهر رم مرده است. پس حضرت عیسی حد اقل چهار سال پیش از تاریخی که برای ولادت او پذیرفته اند متولد شده است .

گاهشماری میلادی دنباله تقویم قیصری یا یولیانی (ژولینی)است . در سال 43 قبل از میلاد به دستور ژول سزار مقرر شد که هر چهار سال یکبار سال را کبیسه کنند ، اما در این تقویم سال25 ،365 روز در نظر گرفته شد و با سال طبیعی اندکی تفاوت داشت . یعنی حدود 11 دقیقه و 16ثانیه که در نتیجه ی انباشته شدن این مقدار تا سال 1582 سال یولیانی 10 روز از سال طبیعی جلو افتاده بود یعنی در حالی که تقویم اعتدال بهاری را در 21 مارس نشان می داد. ولی اعتدال بهاری واقعی در 11 مارس رخ داده بود .لذا پاپ گریگوار سیزدهم دستور داد تا تقویم 10 روز جلو برده شود یعنی روز بعد از چهار اکتبر بجای 5 اکتبر 15 اکتبر خوانده شد . و از آن پس قرار شد که در هر چهار صد سال سه کبیسه را حذف کنند بدین صورت که سالهایی که عددشان به دو صفر ختم می شود ؛مگر آنکه به 400 قابل تقسیم باشند کبیسه نشوند . مثلا سالهای 1700 و 1800 و 1900 کبیسه نیستند و سالهای 1600 و 2000 کبیسه می باشند .

گاهشماری عرب پیش از اسلام :

عرب ها تقویم قمری محض داشتند و در ماه آخر آن برای زیارت بتها و خانه کعبه در مکه جمع    می شدند ، که همراه با بازرگانی نیز بود و لازم بود در فصلی انجام شود که هوا نیز مساعد باشد . اما ماهها در فصلها جابجا می شد و این امر مشکلاتی را به دنبال داشت. لذا اعراب نیز به تقلید از یهودیان هر از چند سالی یکماه را به سال می افزودند که به این کار «نسئ »یعنی جابجا کردن     می گفتند که در اختیار سران قبیله بنی کنانه بود و در زمان حج رییس قبیله بنی کنانه اعلام می کرد که کدام ماه را نسئ کرده است .

نسئ تا سال دهم هجرت ادامه داشت.در این سال بر اساس آیه 36 و 37 سوره توبه این عمل از سوی پیامبر (ص)نهی شد. در این آیات تصریح شده است، شماره ماهها دوازده ماه است که چهار ماه آن حرام (رجب ذیقعده ذیحجه محرم )می باشد و نسئ نیز در حکم کفر شناخته شد .

نام ماههای دوازده گانه جاهلی چنین ثبت شده است : موتمر ناجر خوان بصان حنین ربی اصم عادل نانق وعل رنه برک . برخی را عقیده بر آن است که اسامی ماههای عرب دوره اسلامی در دوره جاهلیت هم مرسوم بوده است. نزد اعران جاهلی مبدا مشخصی برای تقویم نبوده است و هراز چند گاه واقعه مهمی را مبدا قرار داده که با وقوع واقعه دیگری منسوخ می شد .

 

گاهشماری هجری قمری :

در دهه اول هجرت مبدائ برای تاریخ تعیین نشده بود و هر سال اسم خاصی داشت .سال اول :عام سال دوم : الامر بالقتال سال سوم : المتحصن سال چهارم : الترفته سال پنجم : الزلزال سال ششم : الاستئناس سال هفتم :الاستغلاب سال هشتم : الاستوا سال نهم : البرائه سال دهم : الوداع .

برای انتخاب مبدا هجری دو قول وجود دارد .یکی اینکه این کار در سال هفدهم هجرت در زمان عمر صورت گرفت و دیگری اینکه در سال دهم بعد از هجرت یعنی سال الوداع پیامبر در ضمن خطبه ای مبدا هجری را مقرر فرمود . قول اول مدافعان بیشتری دارد اما همینکه از سال دهم به بعد گذاشتن اسم خاصی برای سالها متروک گردید قول دوم راقوت می بخشد . در این مبدا سال هجرت پیامبر در نظر گرفته شده است نه اینکه دقیقا روز یا ماه هجرت پیامبر (ص) . زمان آغار هجرت از مکه به مدینه 13 سپتامبر 622 م و ورود به مدینه جمعه 12 ربیع الاول (20 سپتامبر) بوده است . (اول محرم سال اول ه . ق مقارن با 16 ژوئیه 622 م و 27 تیر ماه  ه . ش بوده است .)

-گاهشماری هجری قمری بر دو گونه است : الف : نجومی یا متوسط  ب : حقیقی

در گاهشماری متوسط ماهها 29 ویا 30 روزه در نظر گرفته می شود و سال نیز 354 یا 355روز دارد؛ که سال 355روزه سال کبیسه است و در یک دوره 30 ساله سالهای سوم پنجم هفتم دهم- سیزدهم پانزدهم شانزدهم هیجدهم بیست و یکم بیست و چهارم بیست و ششم و بیست و نهم کبیسه و دیگر سالها عادی است . در این گاهشماری ماههای فرد 30 روزه و ماههای زوج 29 روزه هستند . در سال کبیسه ذیحجه 30 روزه است . در این نوع محاسبه کار دارای نظم معینی است . بر همین اساس در مورد گذشته و آینده نیز می توان محاسبه نمود .

در گاهشماری قمری حقیقی روز اول سال با دیدن ماه نو شروع می شود . ماهها حتما یک در میان 29 و 30 روز نیستند ممکن است گاهی چهار ماه پشت سر هم 30 روزی و سه ماه پشت سر هم 29 روزی باشند. این وضع سبب می شود در نقاط مختلف اختلاف پیدا شود و قاعده ای نیز برای یافتن ماههای کبیسه در گذشته و آینده وجود ندارد . در نتیجه در کارهای علمی و محاسبات تاریخی از گاهشماری متوسط و درکارهای جاری از گاهشماری حقیقی استفاده می شود . در ایران گاهشماری قمری حقیقی است .

 

گاهشماری های ایرانی :

بر اساس مطالعات انجام شده توسط محققان داخلی و خارجی ، ایرانیان قرنها پیش از هخامنشیان با صورت های فلکی آشنا بودند و رابطه ی طلوع و غروب خورشید با کشاورزی و زندگی خود را     می شناختند . گواه بر این مدعا نقش های مختلف از جنگ شیر و گاو همچنین صورت های فلکی شیر گاو گاو کژدم ماهی بز کوهی شیر خورشید ماه و غیره بر سفالینه هایی است که از حفاری های باستان شناسان در هفتوان (در نزدیکی دریاچه ارومیه ) تپه سیلک تپه یحیی در کرمان و جاهای دیگر بدست آمده است .

 

گاهشماری هخامنشی :

در این دوره گاهشماری خورشیدی قمری متاثر از گاهشماری بابلی با جشن های ایرانی است. نام این ماهها بر اساس کتیبه ی بیستون و لوحه های تخت جمشید مشخص شده است   (به دلیل نا مانوس بودن این اسامی نوشته نشد . )برای رفع مشکل سال قمری بابلی ابتدا بر اساس دوره هشت ساله بعدا در زمان داریوش اول دوره نوزده ساله متونی برای وارد کردن یک ماه اضافی در زمان مناسب متداول گردید مبدا گاهشماری هخامنشی جلوس پادشاهان بود که اشکال بزرگی در تقویم آنها به حساب می آید .

گاهشماری اوستایی کهن : به نظر می رسد این گاهشماری قبل از هخامنشیان نیزدر بین زردشتیان رایج بوده است در این گاهشماری که شباهت های زیادی با گاهشماری اوستایی نو دارد دوازده ماه 30 روزی بود و پنج روز با نام خمسه یا اندر گاه به سال اضافه می شده است سال 365 روزی است و به شش بخش نامساوی تقسیم می شده است :

گاهنبار اول 60 روز ،جشنواره بهاری گاهنبار دوم 75 روز ، نیمه تابستان گاهنبار سوم 30 روز ،موسم درو و خرمن گاهنبار چهارم 80 روز باز گشت گاوان و گوسفندان از علفزار ها گاهنبار پنجم 75 روز وسط زمستان گاهنبار ششم 45 روز فعال شدن طبیعت .

هر یک از گاهنبار ها به عیدی ختم می شد که عید بزرگ نوروز نیز به این اعیاد اضافه می شده است .

 

گاهشماری اوستایی نو :

با تسلط هخامنشیان بر مصر تقویم پیشرفته  مصریان بر تقویم ایرانیان تاثیر گذاشت . دو شباهت بین تقویم مصری و اوستایی نو به چشم می خورد     1- هر روز از ماه نامی خاص دارد 2- روز نوزدهم در هر دو تقویم نیز به نام ماه اول سال خوانده می شود . آغاز سال نقطه اعتدال بهاری است. سال 365 روز دارد .لذا از یک چهارم غفلت می شد در نتیجه پس از از 120 سال یکماه به 120 مین سال اضافه می کردند .که این سال سیزده ماهی و هیجک (بهیجک و یا وهیچک ) می نامیدند .

در این گاهشماری جشنواره ای پنج روزی در پایان هر شش گاهنبار مقرر شده بود که فقط در روز آخر آن جشن گرفته می شد .

در این تقویم هر یک از روز ها نامی خاص داشت .هر ماه به چهار بخش تقسیم شده بود . بخش های یکم و دوم هفت روزی و بخش های سوم و چهارم هشت روزی بودند . روز اول بخش یکم به نام اهورا مزدا و روزهای اول سه بخش دیگر "دی"خوانده می شدند . که برای جلوگیری از اشتباه کلمه دی به نام روز بعد علاوه می شد "دی به آذر "دی به مهر "دی به دین ". روزهای اندرگاه یا خمسه نیز نام های خاصی داشتند . نام ماه ها نیز شبیه نام های کنونی بود:

-----

نام کنونی

ریشه اوستایی

معنی

فروردین

faravasi

نیروی پیش برنده

اردیبهشت

Asa-vahista

راستی وپاکی

خرداد

Ha-orvatata

کمال وخرمی

تیر

tastarya

تشتر(ستاره باران)

امرداد

ameratata

بیمرگی-جاودانگی

شهریور

Xsatra-vairya

کشور مطلوب

مهر

misra

محبت-فروغ مهر

آبان

apam

آب

آذر

adar

آتش

دی

datosu

دادار-آفریدگار

بهمن

vohumana

نیک اندیشی

اسفند

Spenta-armaiti

فروغ مقدس-مهرپاک

 

گاهشماری سلوکی :

پادشاهان سلوکی گاهشماری هخامنشی(بابلی) را پذیرفتند، اما نام ماهها را به مقدونی تبدیل کردند . مبدایی نیز بنیان نهاده شد که جلوس سلوکوس اول (بنیانگذار آن ) بود ؛و سایر پادشاهان سلوکی آن را تغییر ندادند .

گاهشماری پارتی :

اشکانیان به تقلید از سلوکیان آغاز فرمانروایی خود یعنی سال 65سلوکی (247 م ) را به عنوان سال اشکانی و مبدا تقویم اختیار کردند و آن را در سراسر دوره فرمانروایی خود رعایت کردند . از کشفیات اخیر بر می آید که اشکانیان روز و ماه اوستایی نو را عینا به کار می بردند اما سال را بر اساس مبدا خود می شمردند .

 

 

گاهشماری سا سانی :

همان گاهشماری اوستایی نو است .اما در طول دوره سا سانی سال بهیجک از نظم خارج شد و سر انجام هم در نظر گرفته نشد . بر خلاف دوره اشکانیان و سلوکیان مبدا تقویم جلوس هر یک از پادشاهان گردید . فقط آخرین پادشاه یعنی یزد گرد سوم مبدایی مقرر داشت که هم اکنون در جوامع زردشتی ایران و هند و پاکستان آن را رعایت می کنند و ده سال از مبدا تاریخ هجری عقب تر است .

گاهشماری دوازده حیوانی :

اصل این گاهشماری به آسیای مرکزی بر می گردد. از دوره مغول در ایران رواج یافت . در دوره صفوی واردتقویم رسمی شد . در این گاهشماری ماهها قمری  29 یا 30 روزی و سالها خورشیدی است . ماهها نام ندارد اما به زبان ترکی شماره دارند (ماه اول ماه دوم ................) در یک دوره 19 ساله دوارده سال دوازده ماهی و هفت سال سیزده ماهی شمرده می شود .

گاهشماری جلالی :

در زمان ملکشاه سلجوقی توسط گروهی مرکب از هشت ریاضیدان از جمله خیام اسفزاری خازنی و واسطی مامور اصلاح گاهشماری شدند . این گاهشماری از جمعه یکم فروردین 458 هجری شمسی (نهم رمضان 471 هجری قمری ) آغاز شد . اصول این تقویم مطابق با تقویم کنونی ماست در این تقویم برای رعایت دقت بیشتر کبیسه های چهار سالی و پنج سالی در نظر گرفته شد .  

به نوشته ی استاد احمد بیرشک عدد 2820 پایه محاسبات خیام برای تعیین کبیسه بوده است .این دوره 2820 ساله به 21 دوره 128 سالی ویک دوره 132 سالی تقسیم می شود وهردوره 128 سالی دو دوره33 سالی ویک دوره 29 سالی ویک دوره 37 ساله را شامل می شود .(لحظه تحویل سال یا گذر مرکز زمین برنقطه اعتدال بهاری درطول شبانه روز بعداز 2820 سال عینا تکرار می شود) سال های کبیسه درتقویم جلالی ثابت نیستند. معمولا کبیسه بعد از چهارسال اجرا می شود لیکن دریک دوره128 سالی  چهار مرتبه کبیسه بعد از پنج سال اجرا می شود.

-------------------------------------------------------------------

-------------------------------------------------------------------

جدول کبیسه دریک دوره 128 سالی درتقویم جلالی:

کبیسه چهارسالی

کبیسه پنج سالی

 

29

25

21

17

13

9

5

62

58

54

50

46

42

38

34

95

91

87

83

79

75

71

67

صفر

124

120

116

112

108

104

100

 

این جدول را استاد احمد بیرشک به خیام نسبت داده است . از جدول فوق برای تعیین سال های کبیسه درسالهای قبل بدین صورت استفاده می شود :سال موردنظر را به رقم 2346 جمع می کنند وحاصل را بر2820 تقسیم می کنند وباقی مانده را برعدد 128 تقسیم می کنند .حال اگر باقی مانده دوم درجدول فوق باشد ،آن سال کبیسه است وگرنه کبیسه نیست .مثال:3677=1321+2346

857باقی مانده اول----3677:2820

89باقی مانده دوم----857:128                      دراین مثال باقیمانده دوم (89) درجدول نیست. پس این سال کبیسه نمی باشد .

 

 

class=/span ادامه مطلب ...

افکار مثبت ومنفی

باسمه تعالی

افکارمثبت ومنفی

افکارمثبت افکاری سازنده ،انگیزه دهنده وانرژی بخش هستند که براثر تلقین ،تکرار وتمرین به ذهن راه می یابند وباعث می شوند ذهن وفکر مثبت شود.دراین صورت کنترل فکر دراختیار ماست .افکار منفی افکاری باز دارنده ومخرب هستند ووقتی به ذهن راه می یابند،تعمیم یافته وبه سرعت کل ذهن را اشغال می کنند.دراین حالت ما دراختیار تفکرات خود قرار داریم.

ü     باوجود تفکر درباره گذشته وآینده درحال زندگی می کنند وازآنچه دارند راضی وخشنود هستند.

ü     ازنظرات درست ومنطقی دیگران استقبال می کند وبرای رد کردن نظرات نادرست حتما دلیل منطقی دارند.

ü     درگفتارهای خود ازکلمات وعبارات مثبت وامید بخش استفاده می کنند.

ü     همیشه سعی می کنند با تلاش وکوشش به موفقیت برسند واگر درکارها موفق نشدند،عامل را ابتدا درخود وسپس درشرایط بیرونی جستجو می کنند.

ü     همیشه قبل از عمل یا صحبت کردن فکر می کنند،به همین دلیل کمتر دچار خطا واشتباه ویاضد ونقیض گویی می شوند.

ü     چون دارای ذهن مثبت هستند می توانند افکار خود را کنترل کنند.

ü     اگر از آنها خواسته شود درباره ی موضوعی اظهار نظر کنند،باوجود تفکر درجنبه های منفی ،موارد مثبت آن را بیان می کنند وموضوع را به فال نیک می گیرند وبه عبارت دیگر (نیمه پر لیوان را می بینند).

ü     مشکلات را ناچیز شمرده وبرای حل آنها از توانایی خود وراهنمایی دیگران استفاده می کنند.

ü     اغلب اوقات بشاش ،سرزنده ،پر انرژی،توانا وخوش برخورد هستند.

ü     همه چیز درنظر آنها زیبا ولذت بخش بوده وسعی می کنند از مواهب زندگی بیشترین استفاده را ببرند.

ü     درارتباط های اجتماعی خود با دیگران حسن ظن دارند(مگر خلاف آن را ببینند) وسعی می کنند درحد توان به دیگران خدمت وکمک کنند.

ü     همیشه ازوضعیت موجود وگذشته خود شکایت دارند ونسبت به آینده بدبین هستند.

ü     غالبا با نظرات دیگران بدون دلیل منطقی مخالفت می کنند.

ü     درگفتارهای خود ازکلمات وعبارات منفی به کرات استفاده می کنند.

ü     دربرخورد با کوچکترین مانعی ازتلاش د ست می کشند ودیگران یا شرایط را عامل شکست وبدبختی خود می دانند.

ü     تمرکز فکر ندارند وضد ونقیض صحبت می کنند ودررفتارهایشان خطا واشتباه زیاد است.به عبارت دیگر (اول عمل میکنند وبعد فکر می کنند.)

ü     چون منفی نگر هستند افکارشان برآنها تسلط دارد.

ü     اگر از آنها خواسته شود درباره موضوعی نظر بدهند فقط به جنبه های منفی آن توجه کرده وهمان را بیان می کنند .به قول معروف(نیمه خالی لیوان را می بینند.)

ü     ازکاه کوه می سازند وازدرگیر شدن با مشکلات گریزانند.

ü     غالبا افسرده ،کج خلق،بدخواب ،کم اشتها،عصبی وناتوان هستند.

ü     همه چیز درنظر آنها غم انگیز وناامید کننده است وازآنچه دارند هیچ لذت نمی برند.

ü     درارتباط های اجتماعی خود به همه کس وهمه چیز شک وسوء ظن دارند وفکر می کنند که همه علیه آنها توطئه می کنند.

همان طور که گفته شد افکار از چنان قدرتی برخوردارند که می توانند سازنده یا ویرانگر باشند،بنابراین باید بیاموزیم که افکارمان را هوشمندانه  کنترل کنیم تادر زندگی به موفقیتها وکامیابیهای بزرگی دست یابیم.

بهترین راهکارهای تقویت تفکر مثبت عبارتند از:

*    هرروزصبح که ازخواب برمی خیزیم با نگاه کردن به اسماءالله وگفتن ذکر خدا روز خود را با نشاط وخوش بینی آغاز کنیم.

*    به قدرت بیکران خداوند ایمان داشته باشیم وبا خود تکرار کنیم که من لیاقت بهترین ها را دارم ،وبا کمک خدای بزرگ به آنها خواهم رسید.

*    نسبت به خودمان احساس خوبی داشته باشیم وخود را خوب ،توانا وباارزش بدانیم.

*    فهرستی از صفات مثبت خود تهیه کنیم وراه های تقویت آنها را بیابیم وتجربه کنیم.

*    فهرستی از افکار منفی خود را تهیه وسعی کنیم برای هر فکر منفی یک فکر مثبت معادل بیابیم تا به کمک آن بتوانیم با افکار منفی  مقابله کنیم.

*    سعی کنیم درگفتار وبرخوردهای روزانه ازکلمات وجملات مثبت استفاده کنیم.

*    افکار خود را متوجه خوبیها وجنبه های مثبت زندگی کنیم تا به مرور مثبت نگر شویم.

*    با خوش بینی سعی کنیم دستوراتی به ذهن خود بدهیم که اندیشه های مثبت جدید شکل گیرند.

*    از افراد منفی نگر یا موقعیت هایی که باعث ایجاد افکار ناخوشایند ومنفی می شوند دوری  ویا سعی کنیم کمتر با آنها برخورد داشته باشیم.

*    به مشکلات به عنوان محکی برای ارزیابی تواناییهای خود نگاه کنیم وهرگز نتیجه بدی را پیش بینی نکنیم.زیرا مشکلات فقط به اندازه ای مهم هستند که ما آنها را مهم می پنداریم.

*    به لحظات وخاطرات زیبا ودوست داشتنی گذشته خود فکر وسعی کنیم آنها را تکرارنماییم.

*    ازتردید ودودلی دوری کرده وکارها را با جدیت دنبال کنیم.

*    به ندای منفی درونی خود وتلقین های مخرب ونگران کننده دیگران بی توجه باشیم وسعی کنیم عکس آنها را انجام دهیم.

*    ازمیان اهداف خود هدفی را انتخاب کنیم که امیدبیشتری را به موفقیت آن داریم ودرتلاش برای تحقق آن به فکر تایید یا تکذیب دیگران نباشیم .

*    درتوصیف احوال وزندگی خود از کلمات مثبت استفاده کنیم.

*    درتعریف از افراد خانواده یا دوستان از کلمات مثبت وروحیه بخش استفاده کنیم.

*    ازچشم وهمچشمی وحسادت که باعث ایجاد افکار منفی می شود دوری وسعی کنیم روش زندگی خود را خودمان انتخاب کنیم.

*    قدرلحظات زندگی را بدانیم واز آنها به خوبی استفاده کنیم،زیرا هرگز تکرارنخواهند شد.

*    برای تغییر اوضاع وشرایط نامساعداقدام کنیم ومطمئن باشیم که می توانیم آنها راازبین ببریم.

*    ازخود انتظار بیش از حد نداشته باشیم وخود را همه فن حریف ندانیم به عبارت دیگر از کمال گرایی مطلق  که باعث اضطراب واحساس عجز وناتوانی می شود خودداری کنیم.

*    خود را از قید وبندهای آزار دهنده رها وساده زندگی کنیم  تافکر وخیال آسوده ای داشته باشیم.

*    ازانزوا وگوشه گیری که باعث ایجاد افکار منفی می شود دوری واوقات خود را درجمع خانواده، فامیل ودوست سپری کنیم.

*    هروقت احساس کردیم که افکار منفی  سراغمان آمده است،وضعیت خود راتغییردهیم وبه کاری سرگرم شویم.

*    هرگز خود را ناتوان ودرمانده احساس نکنیم.

*    اعتماد به نفس خود را درهر شرایطی حفظ کنیم .هرگز به دیگران اجازه ندهیم که آن را متزلزل کنند.باید متوجه باشیم که اعتماد به نفس کلید خلق تفکر مثبت است.

*    خندیدن رافراموش نکنیم .خندیدن باعث می شود تا افکار ناراحت کننده ومنفی جای خود رابه افکار مثبت وشاد بدهد.

*    هرگز شعار خواستن،توانستن است را فراموش نکنیم  وبدانیم که درسایه سعی وتلاش به آنچه بخواهیم   می رسیم.

اجرای راهکارهای تقویت تفکر مثبت هیچ هزینه ای ندارد وبه سن وسال افراد نیز مربوط نمی شود.فقط باید این شعار را فراموش نکنیم:

 

 

تهیه کننده موسی اسدی شهید چمران بیروت

مهارت های موفقیت درتحصیل

مهارتهای موفقیت در تحصیل

شرط لازم برای دستیابی به موفقیت در هر کاری برخورداری از آرامش است.

بعضی از دانش آموزان و داوطلبان کنکور با نزدیک شدن به زمان امتحانات افکار و احساسات نگران کننده ای به ذهنشان حمله ور می شود که اگر موفق به کنترل آن نشوند گرفتار فشارهای روحی و روانی و تغیرات بدنی و رفتارهای منفی شده و آرامش درونی خود را از دست می دهند که در این صورت می گویند فرد دچار اضطراب شده است .

اضطراب پدیده ای طبیعی است که در تمامی سنین و مراحل زندگی می تواند مشاهده شود.اضطراب کم نه تنها موجب اختلال و یا بازدارنده نیست بلکه ممکن است عامل حرکت و یادگیری هم باشد ولی دانش آموزی که اضطراب بیش از حد داشته باشد احساس می کند یادگیری اش به شدت کاهش یافته و خیلی چیزها را فراموش کرده است ، حافظه ی او مختل و دقت و تمرکزش کم و دچار حواس پرتی می شود یا با وجود مطالعه زیاد قادر به پاسخگویی سوالات آزمون در جلسه امتحان نمی باشد.

 

بنابراین ضروری است دانش آموزان عوامل اضطراب زا را در خود شناسایی کرده و با بکارگیری روش های مقابله و رفع آن عوامل خود را به ساحل آرامش برسانند تا بتوانند با گام های مطمئن و محکمتری در جاده موفقیت تحصیلی حرکت نمایند.

 

از اینرو در این مقاله به عوامل اضطراب زا و راهکارهای کسب آرامش در تحصیل می پردازیم.

 

آرامش

 

آرامش احساسی خوشایند است که جنبه درونی داشته و فرد را قادر می سازد با تمرکز و دقت بیشتری به حل مسئله و پاسخگویی به سوالات بپردازد.آرامش قدرت تصمیم گیری را نیز افزایش می دهد.

 

عوامل کاهش آرامش

 

الف) عوامل درونی: که مربوط به خود دانش آموز است از جمله :

1- عدم استفاده صحیح از روش مطالعه: دانش آموزانی که از ابتدا برنامه ریزی و روش مناسب برای مطالعه نداشته و عادت کرده اند که شب امتحان فشرده خوانی نموده و یا جسته و گریخته مطالب کتاب را بخوانند بدیهی است که اطمینان لازم برای موفقیت را نداشته و همواره نگران نتیجه ی آزمون خواهند بود.

 

2- سابقه تحصیلی :دانش آموزانی که سابقه ی تحصیلی گذشته اشان مطلوب نبوده همواره از موفقیت خود در آزمونی که پیش روی دارند هم اطمینان نداشته و نگرانند.

3- سابقه اضطراب: دانش آموزانی که برای آزمونهای سالهای تحصیلی گذشته خود و همچنین سایر زمینه های زندگی همواره مضطرب بوده اند و تاکنون موفق به رفع این اختلال نشده اند بدیهی است در آزمون های بزرگتر به ویژه کنکور نیز از آرامش لازم برخوردار نباشند.

4- شخصیت افراد :دانش آموزانی که همواره از واقعیت گریزانند و خیلی آرمانی فکر می کنند و انتظار از خودشان بیش از حد توانشان است همواره نگران کسب موفقیت خود بوده و از آرامش لازم برخوردار نیستند.

5- عدم خودباوری و اعتماد بنفس : دانش آموزانی که به توانایی های خود کمتر آگاهی دارند و از خودباوری لازم برخوردار نیستند همواره نگرانند که مبادا اشتباه و شکست آن ها زمینه سرزنش و تحقیر ایشان را نزد دیگران فراهم نماید بنابراین از عدم آرامش درونی رنج می برند.

ب) عوامل بیرونی:

که عموما بیرون از فرد قرار دارند و برخی از آنها عبارتند از :

1- خانواده و نزدیکان: گاهی انتظارات بیش از حد والدین و نزدیکان از دانش آموزان و داوطلبان کنکور که اصرار دارند فرزندشان در دانشگاه یا شهرخاصی قبول شوند و رتبه های بالای یک رقمی یا دورقمی به دست آورند موجب کاهش آرامش و موفقیت آن ها می شوند چون دانش آموزان نگران پاسخگویی به انتظارات آنها هستند.

2- معلمین : گاهی سخنان نسنجیده معلمین موجب از دست دادن آرامش دانش آموزان می شود.چون آنها به صحبت های معلمین خود بیش از حد اهمیت قائلند مانند : «این چه طرز درس خواندن است»، «اصلا به درد نمی خورد هرچه تا به حال خوانده ای بریز دور.» یا معلمی که بچه ها را از نمره می ترساند ، بیش از حد سخت گیری می کند و به دنبال برقراری ارتباط عاطفی نمی گردد، امتحانات نامناسب با وقت کم برگزار می کند ، جو ترسناکی در جلسه آزمون حاکم می کند ، با طرح سوالات عجیب و کم اهمیت قصد به رخ کشیدن خود را دارد ، از امتحان و کنکور در ذهن دانش آموز غولی ساخته و همواره کمتر خوابیدن و بیشتر درس خواندن را توصیه می کند. این دسته از معلمان هرچند اندک هستند اما ولی آرامش را از دانش آموزان سلب می کنند

3- سیستم اموزشی مدرسه : گاهی امتحانات بیش از حد روزانه، هفتگی،ماهیانه و یا آزمون های ورودی و نفس گیر و بی رویه بسیاری از مدارس فشارهای روانی زیادی و غیرقابل متعارف به دانش آموزان تحمیل می کنند.

 

4- سازمان های رسانه ای : گاهی برنامه هایی که از طریق رسانه های گروهی از جمله صداوسیما ،مطبوعات ،و ... در هنگام امتحانات به ویژه کنکور ارائه می شود ، ناخواسته بر کاهش آرامش دانش آموزان و داوطلبان کنکور اثر مستقیم می گذارند.

راه های کسب آرامش در موفقیت تحصیلی

 

1- یاد خدا آرامش بخش دلهاست: قبل از هرچیز به اطمینان دهنده ی قلب ها ایمان داشته باشید و توانمندی هایی را که خالق هستی به شما ارزانی داشته باور کنید.

 

2- تعیین اهداف واقع بینانه: اگر اهداف تعیین شده در حد توان شما باشد زمینه های موفقیت را برای شما فراهم خواهد آورد و استمرار آن منجر به حس توانایی و برخورداری از آرامش بیشتر خواهد شد.

 

3- با برنامه ریزی درس بخوانید: بابرنامه ریزی صحیح و به موقع به تدریج خودرا برای امتحانات اماده خواهید کردو ناچار به مطالعه ی فشرده شب امتحانی نخواهید شد.

 

4- ترس هایتان را بنویسید واصلی ترین ریشه را معین کنید:مهمترین عامل ایجاد آرامش کشف ریشه ترس است که اکثر مواقع مشخص نیست .بهترین روش ریشه یابی علل ترس ها این است که چند دقیقه به ذهن خودفرصت دهید که با استفاده از روش بارش مغزی بتوانید علت های ترس را بر روی کاغذ بنویسید که این خودبه سه طریق به کسب آرامش شما کمک می کند:

 

الف-شفاف سازی وازبین رفتن ابهام در علت ترس

 

ب-حذف بسیاری از ترس های غیر واقع

 

ج-ارائه راهکارهای عملی برای رفع ترس های موجود

5-انتظارات معقولانه:به یاد داشته باشیم تمامی انسانها متفاوت از یکدیگرند.با دیدی واقع بینانه توانایی های خود رامعین کنیدوحتی باوالدین واطرافیان خود در میان بگذارید تاانتظارات دیگران نیز از شما افزایش نیاید آنگاه با آرامش واطمینان جهت رسیدن به آن تلاش کنید .

 

6-پرهیز از فشارهای رقابتی:رسیدن به آرامش بزرگترین رمز پیروزی وخوشبختی است پس به آرامش درونی فکر کنید وباپرهیزازفشارهای رقابتی که تمام شدنی است خود رادر حالت آرام وراحت وبدون تنش تصور کنید.

 

7-ورزش:فعالیت بدنی مهمترین راه جلوگیریاز تنش وآرام کننده روح وجسم است تمرینات موزون،معتدل ویکنواخت بهترین انتخاب است مانند قدم زدن،شناکردن،دوچرخه سواری وآهسته دویدن.

 

8-استفاده از تکنیک های تن آرامی :در مواقع بروز علائم اضطراب ازفنون آرامش بخش استفاده کنیداز جمله:

 

الف- تنفس عمیق

 

ب- عضلات خود راسخت ومنقبض کنید وسپس شل کنید

 

9- معاشرت با دیگران:هنگام فشارهای روحی تنها نمانید،بادیگران صحبت کنید البته با افراد شوخ طبع

 

10- تغذیه واستراحت مناسب :

 

11- انتظار ناکامی وشکست رادر زندگی داشته باشید:به یاد داشته باشیدخوشبختی،داشتن هدف در زندگی است نه صرفا رسیدن به آن.

 

عادت های غلط مطالعه

عادت های غلط هنگام مطالعه (آفت های مطالعه و یادگیری):

تعداد زیادی از دانش آموزان معتقدند آنقدر که برای مطالعه وقت می گذارند نتیجه نمی گیرند و عملاً راندمان مطالعه آنها بسیار پائین است. در این مقاله در مورد آفت های مطالعه و هر آنچه کیفیت مطالعه و یادگیری را پائین می آورد بحث می کنیم.

1 – بلند خواندن

بسیاری از دانش آموزان عادت دارند که هنگام مطالعه بلند بلند کلمات را تکرار می کنند هر چند اینکار باعث تمرکز بیشتر می شود که هم بینائی و هم شنوائی درگیر یادگیری می­شوند اما میزان مصرف انرژی به شدت افزایش می یابد و دانش آموز در کمتر از 30 تا 40 دقیقه خسته شده و بازده مطالعه اش پائین می آید؛ اگر عادت به بلند خواندن دارید سعی کنید کم کم این عادت را عوض کنید یا حداقل آرام تر کلمات را تکرار کنید اما یادتان باشد این کار ساعت مطالعه مفید شما را به شدت کم می­کند.

2 – راه رفتن هنگام مطالعه

تحقیقات نشان می دهد بخشی از فعالیت های ذهنی، هنگام راه رفتن صرف حفظ تعادل عدم برخورد با اجسام، دور زدن و غیره می شود؛ اگر هنگام مطالعه راه بروید عملاً بخشی از توان مغز را برای یادگیری از دست می دهید، در ضمن میزان تمرکز نیز کاهش می یابد چون چشم ها بجز صفحه ی کتاب فضای اطراف را نیز باید ببینند تا با مانعی برخورد نکنید و یا دور نزنید و ... عادت راه رفتن هنگام مطالعه تأثیر منفی دیگری هم دارد و آن افزایش مصرف انرژی است. افرادی که هنگام مطالعه راه می روند اغلب نمی توانند بیش از 45 دقیقه به صورت پیوسته مطالعه کنند از اینرو بخشی از انرژی هدر می رود و ساعت مطالعه مفید کاهش می یابد؛ سعی کنید اگر این عادت را دارید سریعاً آن را حذف کنید.

در یک تحقیقی که توسط یکی از مشاورین انجام شده است این نکته مطرح شده که سال چهارم فرصت کافی برای تغییر عادت های مطالعه نیست اما برخی از عادت ها آنقدر تأثیر منفی می گذارند که اجباراً باید حذف شوند؛ یکی از این عادت های غلط بلند خواندن و راه رفتن هنگام مطالعه است.

3 – وسواس هنگام مطالعه

بعضی از دانش آموزان هنگام مطالعه‌ی متن کتاب، یک عبارت یا لغت را بارها و بارها تکرار می کنند و اگر از صفحات قبل احساس کنند کلمه یا عبارتی را فراموش کرده اند دوباره از اول مطالعه می کنند، این وسواس اغلب روحیه‌ی دانش آموز را به هم می ریزد و احساس منفی فراموش کردن دائماً ذهن او را آزاد می دهد. از امروز سعی کنید از تکرار بیش از اندازه‌ی بعضی از کلمات پرهیز کنید و حتی اگر احساس کردید از صفحات قبل چیزی را فراموش کرده اید مطالعه تان را ادامه بدهید؛ مطمئن باشید هنگام حل مسئله و تست اگر آن نکته مهم باشد مرور خواهد شد ؛در ضمن هر فرایندی ضایعاتی دارد و نمی توانید با راندمان صد درصد مطالعه کنید؛ واقع بین باشید و کامل شدن یادگیری را برای بعد از حل تمرین و حل مسئله بگذارید و آنوقت در مورد خودتان قضاوت کنید نه هنگام مطالعه.

4 - لم دادن هنگام مطالعه

از نظر پزشکی سیستم گردش خون هنگام نشستن پشت میز بهترین حالت خون رسانی به مغز را انجام می دهد؛ هر حالت دیگری این خون رسانی و تغذیه مغز را کاهش می دهد؛ یکی از بدترین حالت ها لم دادن و دراز کشیدن هنگام مطالعه است. وقتی دراز می کشید فشار خون به اندازه‌ی قابل توجه ای کاهش می­یابد و تغذیه‌ی مغز به خون رسانی انجام نمی­شود؛ از اینرو سریعاً احساس خواب آلودگی و خستگی می­کنید، پس سعی کنید تا حدامکان پشت میز مطالعه کنید تا راندمان مطالعه­تان افزایش یابد.

5 – تماشای تلوزیون و یا استفاده از کامپیوتر بین ساعت های مطالعه

یک ساعت تماشای تلوزیون تقریباً به اندازه‌ی 3 ساعت مطالعه ،شما را خسته می کند، در ضمن پس از یک ساعت تماشای تلوزیون تا حدود 5/1 ساعت میزان تمرکز ذهن برای یادگیری پائین است، پس تماشای تلوزیون به عنوان استراحت بین ساعات مطالعه کاملاً نادرست است. از دیگر تأثیرات منفی تماشای تلوزیون درگیر شدن ذهن با داستان فیلم ها و سریال ها و یا موزیک آنهاست. در ایام امتحانات تا حد امکان تماشان تلوزیون را محدود کنید؛خودتان تأثیر مثبت آنرا بر یادگیری­تان احساس خواهید کرد.

برای قدم اول سعی کنید این 5 عادت مخرب را هنگام مطالعه تان حذف کنید و به خودتان یک فرصت دو هفته ای بدهید؛ تأثیر شگفت انگیز آنرا خواهید دید

گرداوری شده توسط موسی اسدی دبیر شهید چمران بیروت

سرنوشت خاندان یزدگرد

زردشت ،حکومت ساسانی (نوشته براساس عقاید زردشتیان است)

یزدگرد سوم قبل از فروریختن حکومتش برای حفظ جان خانواده ی خود نقطه ی کویری یزد را انتخاب کرد . او دوپسر به نام های (هرمزان واردشیر) وپنج دختر به نام های (نیک بانو ،نازبانو،پارس بانو،مهربانو وشهربانو) وهمسرش کتایون ومروارید درآنجا مستقر کرد .

هر کدام بعدها ازمحل متواری شدند .کتایون به سمت شرق یزد متواری شد ؛وبه خرابه ای پناه برد که اکنون این محل (ست پیر)معروف است .اردشیر درکوهی که اکنون زیارت گاه نارستانه می نامند غایب گردید.

پارس بانو به کوهی پناه برد که غایب گردید واکنون زیارت گاه پارس نو معروف است .

نیک بانو به سمت شرقی یزد رفت ودر 37 کیلومتری اردکان به کوهی رسید وبه امر حق درآن کوه غایب شد ،که امروز به پیرسبز (چکچکو)معروف است.

هرمزان وشهربانو اسیر شده وبه عربستان برده شدند .

روش های ایجادانگیزه درتاریخ

روشهای ایجاد انگیزه در دانش آموزان برای مطالعه درس تاریخ به منظور تقویت حس ملی و مذهبی

چکیده:

                   در این مقاله سعی شده است یک روال اجرایی برای ایجاد انگیزه در دانش آموزان برای مطالعه درس

                   تاریخ ارائه گردد. نگارنده مقاله می خواهد چگونگی استفاده از اسناد و مدارک تاریخی برای افزایش

                   قدرت درک ، استدلال و قضاوت دانش آموزان در مورد رویداد های تاریخی ، در حیطه تعریف شده

                   در این مقاله را توصیف نماید. برای دست یابی به این هدف وی مثال ها و شواهد خود را از دو منبع

                   ارائه کرده و در مورد نحوه استفاده از آنها اظهار نظر می کند.

کلید واژه ها: انگیزه ، استدلال، تاریخ ، اسناد تاریخی ، حس ملی مذهبی

1.مقدمه

ایجاد انگیزه مطالعه در دانش آموزان به طور عام و مطالعه درس تاریخ به طور خاص نیازمند دستیابی به دو دسته عوامل است ، به نحوی که عوامل دسته دوم فقط در راستای عوامل دسته اول بتوانند قابلیت اجرا داشته باشند. دسته اول عوامل مطالعه شامل عوامل انگیزاننده عمومی مطالعه می باشد که باید در بدو امر توسط دبیر درس به مورد اجرا گداشته شوند. عواملی مانند گستردگی حیطه واژگانی دانش آموز برای درک مفاهیم انتزاعی، روال های مطالعه(شامل مطالعه کلی، سوال یابی، مطالعه اصلی، بازنگری و تفکر )، میزان بهره مندی دانش آموز از مطالب و کاربرد آن در زندگی روز مره، شرایط مطالعه و بعضی عوامل جزئی دیگر در محدوده دسته اول واقع می شوند. دسته دوم عوامل مطالعه، عوامل انگیزاننده خاص هر درس می باشد که فقط در راستای عوامل دسته اول و در جهت تایید آنها قابل ظهور و تاثیر گذار می باشند. بنا بر این تا عوامل دسته اول انگیزاننده مطالعه در ذهن دانش آموز درونی نشده است به کار گیری عوامل دسته دوم و لحاظ قدرت انگیزانندگی آنها در شرایط کلاسی کار چندان معقولی نمی باشد. بسیار مشاهده می شود که همکاران از عدم اقبال دانش آموز به یک درس خاص شکایت می کنند، علت این دلگیری در واقع عدم آشنایی دانش آموزان با عوامل انگیزاننده مطالعه دسته اول می باشد. آموزش عوامل دسته اول و به عبارت بهتر روال های کلی مطالعه بر عهده مشاور واحد آموزشی و دبیر مربوط به طور یکسان می باشد.

عوامل دسته دوم انگیزاننده مطالعه در دانش آموزان در مورد هر درس متفاوت و به اصطلاح مصداقی است.روال های آموزش این عوامل و تاثیرآنها دقیقا به میزان آموزشی بستگی دارد که معلم مربوطه در مهارت های مطالعه خاص آن درس دیده است. نگارنده در اینجا قصد ندارد با توجه به موضوع مقاله روال های آموزش و عوامل انگیزاننده در درس تاریخ را مورد بررسی قرار دهد، چون نه صلاحیت و نه بضاعت علمی این کار را در مورد این رشته تخصصی دارد، با این حال با عنایت به مطالعات جنبی در موضوعات تاریخی که قبلا به صورت جدی و اکنون به دلیل مشغله زیاد به صورت اتفاقی انجام می دهد، در خود این این جسارت را دید که در مقابل اساتید فن نکته ای را اظهار نماید که شاید در ایجاد انگیزه در دانش آموزان برای مطالعه درس تاریخ مفید و موثر باشد. آشکار است که توانایی علمی نگارنده در درس تاریخ هرگز به مرتبه معلمان و اساتید تاریخ نمی رسد، از همین رو تنها درچارچوب این مقاله و مطالب ذکر شده بضاعت پاسخ گویی به ابهامات و سوالات احتمالی همکاران دانشمند خود را دارد.

          نگارنده اعتقاد دارد اگر در کنار مطالب درس تاریخ که در کتاب های درسی تاریخ عرضه می شود،در مواردی که امکان دارد از تصاویر و اسناد مربوط به موضوع درس، به عنوان بخشی از متن درس (و نه به عنوان تاییدی بر نظرات نگارنده کتاب) استفاده شود، قدرت درک، استدلال،و قضاوت دانش آموز در مورد تاریخ و به تبع آن انگیزه وی در مطالعه این درس به طور چشمگیری افزایش خواهد یافت.

          مقاله حاضر به بررسی این روال و نحوه اجرا و تاثیر آن خواهد پرداخت و تا آنجا که ممکن است و هدف مقاله اجازه می دهد برای عینی تر شدن بحث و ارائه روال استفاده از تصاویر و اسناد در معنی خاص نگارنده که در این مقاله مورد نظر است،بخشهایی از کتاب "سیمای مصدق در تاریخ، نوشته م. افتخار زاده،تاریخ چاپ بهار1360، ناشر نویسنده" و مقاله " از سعدی تا سیمین، نوشته مژگان بهرامی، نشریه ادبی آموزشی پویه، دوره پنجم، شماره سوم، مسلسل 9، بهار 1386، ناشر دبیرخانه درس زبان و ادبیات فارسی، شیراز" استفاده خواهد کرد. نا گفته پیداست که ذکر مثال ها و شواهد از منابع فوق به معنای تایید یا رد نظرات نویسندگان آنها از جانب نگارنده مطلب حاضر نیست، ولی در مواردی اندک برداشت وجدان عمومی جامعه به مقتضای مطلب، ذکر شده است.

2. استفاده از اسناد، اسناد گذشته و اسناد فعلی

          درک روابط تودرتوی رویدادها و حوادث تاریخی رابطه غیر قابل انکاری با بررسی اسناد و مدارک به جای مانده از گذشته دارد. در واقع مورخ با لحاظ اسناد گذشته و مدارکی که توانایی استناد به آنها را دارد، سنگ بنای نظریه پردازی و روال مواجهه خود با این اسناد و مدارک را می گذارد. در چنین شرایطی تاریخ نگار باید همواره شعیش بر این باشد که تا حد ممکن تمایلات شخصی خود را در تفسیر و تجزیه و تحلیل وقایع دخالت ندهد.( که البته حصول این هدف بسیار مشکل است). فراوان اتفاق افتاده است که مورخان در برابر یک سند تاریخی مواضع گوناگون و گاه کاملا متضاد داشته اند. نظراتی که آنان را تا مرز رویارویی اندیشه و مصاف کلامی نیز برده است. حال سوال این است که چرا این دیدگاه های متناقض ایجاد می شود و تکلیف خواننده در مقابل این دیدگاه های متناقض چیست؟

          پاسخ سوال فوق از دو جنبه قابل بررسی است. اول نکته این که در زمان رخداد این واقعه نیز دیدگاه های متناقض وجود داشته است یعنی عده ای له و عدهای علیه آن جبهه گیری کرده و سعی در جلب نظر طرفداران خود داشته اند. این مسئله به خودی خود دارای اشکال نیست چون این برداشت ها همزمان با خود واقعه تاریخی است و درک کلی جامعه میزان و ملاک مناسبی برای حقانیت یا عدم حقانیت گروه مدعی می باشد. در اینجا ذکر این نکته هم لازم است که در هر صورت این ملاک نیز نسبی است و می توان به صورت سلسله مراتبی برای این درک کلی که ملاک مفروض ما است، موارد متناقضی پیدا کرد. در چنین شرایطی مورخ مجبور است قطعیت ملاک مذبور را فرض گرفته و به اظهار نظر بپردازد. دومین نکته این که گاهی مورخ بعد از گذشت سالها از یک واقعه تاریخی می خواهد در باره آن اظهار نظر نماید. وی ناچار است مبنای کار خود را اسناد باقیمانده قرار دهد و نفس این کار او را در مضیقه قرار می دهد، ولی در عین حال اشراف بهتری بر موضوع حاصل است و وی از این لحاظ بهتر می تواند کار خود را انجام دهد.

3. مبنای بحث

          با ملاحظه مطالب فوق اکنون می توانیم به این نکته بپردازیم که در کتاب های درسی تاریخ فعلی ما تا چه حد از کاستی های پیش گفته دوری شده است. مولفان کتاب های درسی تاریخ تا آنجا که نگارنده از نظر گذرانده است، در غالب موارد به ذکر حوادث و رویدادها و بیان تجزیه و تحلیل مورخان از این رویدادها می پردازند، با این حال بسیار پیش می آید که معلم تاریخ یا فرد علاقمند به مباحث تاریخی، مبحثی را در کتاب درس تاریخ یا منابع کمکی دانش آموزی مطالعه می کند و به نقطه نظری می رسد که کاملا متفاوت با دیدگاه ارائه شده در اصل اسناد است. این دقیقا همان نکته ای است که در اینجا قصد داریم با ارائه شواهد و مثال ها به بررسی آن بپردازیم.

4. شواهد و مثال ها

          اکنون به بررسی دو مورد مطلب مرتبط با تاریخ ایران می پردازیم که از لحاظ محتوی و نحوه برخورد نویسنده کاملا متفاوتند. در نمونه اول نویسنده اصلا اعتنایی به استفاده از منابع و حتی رجوع به منابع برای تایید مطلب ونحوه برخورد با مسئله را ندرد و به همین دلیل خواننده را در تشخیص درست منابع و ایجاد نگرش مناسب دچار ابهام و سردرگمی می کند.تنها کافی است خواننده مطلب اندک آگاهی قبلی از مستندات تاریخی داشته باشد تا بتواند در مقابل اظهارات نویسنده در جبهه ای کاملا متفاوت قرار گیرد.شاید این نحوه برخورد با وقایع تاریخی که در حال حاضر زیاد رخ می دهد خود باعث ایجاد انگیزه ای باشد تا شخص به منابع دیگر هم رجوع کند و درک بهتری از وقایع مورد بحث به دست آورد و احساس کند که با نظرات نویسنده همنوا نیست و برداشتش کاملا متفاوت از آن نویسنده است.

          در نمونه دوم نویسنده با ارائه مکتوبات و اسناد تاریخی به کار خود ارزش تاریخی می بخشدو سعی دارد دیدگاه های خود را بر اساس اسناد ارائه شده به خواننده تفهیم کند. روال مناسب استفاده از اسناد و کاربرد به جای آنها به به این اثر انسجام خاصی بخشیده است و خواننده به راحتی در می یابد که اسناد هم جهت با نظرات نویسنده است. به نظر نگارنده مقاله این نحوه برخورد با حوادث و رویداد هاست که می تواند انگیزه کافی برای مطالعه تاریخ ایجاد نماید و قدرت تشخیص و ارزش نهادن به وقایع تاریخی را در خواننده پرورش دهد که متاسفانه کتاب های درسی تاریخ ما بهره چندانی از آن ندارند. در ابتدای بحث گفتیم که شاید در بعضی موارد بهتر باشد فقط به ارائه اسناد اکتفا کرده و قضاوت در مورد آن را به عهده خود دانش آموز قرار دهیم تا از این طریق قدرت درک و استدلال تاریخی او افزایش یافته و انگیزه بهتری برای مطالعه تاریخ در او به وجود آید.

نمونه اول رااز مقاله از سعدی تا سیمین که در صفحات 25 تا28 نشریه پویه چاپ شده است، انتخاب کرده ایم.

الف. صفحه 27 ستون یک: نویسنده در مورد پرویز ناتل خانلری و خدمات بی شائبه او در گسترش شاخه های گوناگون ایران شناسی اظهار نظر می کند و کوچکترین توجهی به این مطلب ندارد که وی سناتور کابینه بعد از مصدق، یکی از مقامات دولت وقت در تبریز و عضو انجمن بنیاد پهلوی بوده است. خواننده با خواندن این مقاله تصوری از آقای پرویز ناتل خانلری در ذهن حاصل می کند که گویا مقامات فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی باید در امور فرهنگی شاگردی ایشان را می کرده اند! نویسنده در صفحه 26 به صراحت می گوید:

                   علل این سیر افولی و غیبت ناگهانی مطالعات ایران شناسی در دانشگاه ها و موسسات علمی غرب را می توان به اختصار چنین بر شمرد: بی توجهی مسئولان امور فرهنگی پس از انقلاب در مقابل توجه مقامات علمی و دانشگاهی در دوران پیش از انقلاب!!!

حال با توجه به نمونه فوق ، خواننده چه تصوری از دوران پیش از انقلاب و بعد از انقلاب خواهد داشت؟ در اینجا اشکال کار نویسنده محترم عدم توجه کافی به اسناد تاریخی در مورد پرویز ناتل خانلری و نقش انکار ناپذیر وی در استحکام پایه های حکومت پهلوی دوم می باشد. همچنین وی به این مطلب اتفاقا تاریخی توجه ندارد که در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی استکبار همواره تلاش کرده است در همه زمینه ها ملت و دولت جمهوری اسلامی ایران را منزوی کند و افول مطالعات ایران شناسی ! هم یکی از پیامد های این اقدامات است. اگر خواننده مطلب با دوران پیش از انقلاب و عناصر اجرایی و نظریه پردازان آن اندک آشنایی داشته باشد، فقط می تواند از این قلب آشکار تاریخی، عواطف خود را جریحه دار ببیند.

ب. صفحه 27 ستون 2: نویسنده در بخشی از مقاله می نویسد:

                   چند سال پیش از این یکی از دانشجویان که اکنون دکتر ایران شناس است و در یکی از دانشگاه های آلمان زبان فارسی تدریس می کند، چگونگی گزینش و گسیل دانشجویان را به دانشگاه های کشورهای اروپایی شرح می داد. وی می گفت: دکتر خانلری اساتید مهم شاخه های گوناگون رشته ایران شناسی را که در دانشگاه های معتبر جهان و از آن جمله در آلمان و اتریش و سوئیس تدریس می کردند و در رشته تخصصی خود صاحب کرسی استادی بودند را به خوبی می شناخت. از این سوی دیگر دانشجویان ایرانی مستعد و علاقمند برای تحصیل در رشته های ایران شناسی را صرفا بر اساس استعداد و شایستگی و نه بر پایه توصیه های این مقام دولتی یا آن شخصیت صاحب نفوذ بر می گزید و با دادن بورسیه آنان را برای ادامه تحصیل زیر نظر این استادان به دانشگاه های خارج اعزام می کرد.

در اینجا نیز نویسنده بدون ذکر ماخذ و فقط از قول دکتر ایران شناس که حتی نامی از وی نبرده است، به القای مفاهیمی می پردازد که شاید بیشترین اثرش وادار کردن خواننده به مطالعه منابع تاریخی دیگر باشد، تا در سایه آن اسناد بتواند تصویر روشن تری از شخص مورد بحث به دست آورد.

نمونه دوم را از کتاب سیمای مصدق در تاریخ انتخاب کرده ایم.

الف. سند روی جلد کتاب مذکور نمونه بسیار گویایی از کاربرد اسناد بدون ارائه اظهار نظر می باشد. در این سند که حاوی متن نامه آیت الله کاشانی در روز 27 مرداد 1332 به دکتر مصدق و پاسخ دکتر مصدق می باشد، خواننده با رویکرد نویسنده کتاب از همان ابتدا و با ملاحظه جلد کتاب آشنا می شود و براحتی در می یابد که کتاب حاوی اسناد و مکاتبات است و وی خود باید در مورد رویداد های مذکور در کتاب قضاوت نماید. به همین دلیل شاید برای خواننده غیر متخصص نیز انگیزه کافی جهت مطالعه ایجاد می شود . نامه بلند و دست نویس آیت الله کاشانی و پاسخ ماشین شده و کوتاه دکتر مصدق گویای رابطه سیاسی و فردی این دو رجل مذهبی و سیاسی می باشد که از همین آغاز مشخص است. این مورد به ظاهر با سند صفحه 69 کتاب مورد بحث متناقض است:

پنج شنبه 21 آذر ماه1330

...آیت الله کاشانی هم اعلان طرفداری از دکتر مصدق کرد و خواهش کرد که تمام کشور تا ظهر تعطیل کنند که همین قسم هم شد...

در واقع خواننده با قضاوت خود و نه با توضیحات شخص سوم از محتوای این دو سند می تواند در یابد که آیت الله کاشانی تا چه حد به مصالح ایران و بقای دولت با همه کاستی هایش علاقه دارد و دکتر مصدق تا چه حد این حمایت مذهبی را کنار می زند و به آن اقبالی نشان نمی دهد. آیت الله کاشانی با درایت خاص خود اجازه نمی دهد دولت های خارجی از مسئله اختلاف نظر و عقیده بین خود و دکتر مصدق سوء استفاده نمایند:

30/6/1330

صبح اول وقت رفتم خدمت حضرت آیت الله کاشانی

عرض کردم حضرت آقا شهرت دارد که با آقای نخست وزیر کدورت دارید. حقیقت دارد؟

فرمودند غلط می کنند خیلی هم با هم دوست هستیم. عرض کردم اعلامیه بدهید.....

ب. در سند صفحه 80 چهار شنبه 29 بهمن 1331 اختلافات دکتر مصدق و آیت الله کاشانی نمود بهتری می یابد:

...رفتم خدمت حضرت آیت الله کاشانی ...

حضرت آیت الله شروع به گله گذاری از آقای دکتر مصدق نمودند که انتخاب ایشان بد

است.

چرا افشار طوس رئیس نظمیه شده؟ مشاهر الله قهرمان رئیس گمرک شده آدم دزدی است.

مهندس فلاح رئیس حفظ از جاسوس های انگلیسی ها است....ولی من دیگر حاضر نیستم    

برای مصدق سنگ به سینه بزنم مخالفت هم نمی کنم.....رفتم خدمت دکتر مصدق و تمام

فرمایشات آیت الله را عرض کردم فرمودند این که وضع نمی شود اگر من رئیس دولت

هستم،تشخیص با من است...

ملاحظه می شود که نحوه برخورد مورخ با سند چه تاثیر شگرفی می تواند بر خواننده داشته باشد. خواننده در هر صورت نیاز مند تایید مطالبی است که نویسنده اظهار می دارد و تایید مطلب در درس تاریخ، فقط وفقط اسناد تاریخی است. خواننده می تواند در اکثر موارد به قضاوت صحیحی از متون و اسناد دست یابد، اما آنچه در اینجا قابل ذکر است این موضوع است که آموزش نحوه برخورد با سند، مطابقه سند فعلی با سند دیگر و مقایسه موارد مطروحه در سند با موارد طرح شده در اسناد دیگر دقیقا بر عهده معلم تاریخ است که خوشبختانه در این زمینه مطالعات رسمی دانشگاهی هم انجام داده است. در واقع در این جا وظیفه معلم تاریخ آموزش عوامل دسته دوم مطالعه است که شرح آن ها در ابتدای مقاله آمده است. اگر معلم تاریخ از همان پله های آغازین درس تاریخ ( مثلا دوره آموزش ابتدایی) اندک اندک این روال ها را آموزش دهد، می توانیم امیدوار باشیم دانش آموز در پایان دوره متوسطه درک صحیحی از درس تاریخ و تحولات تاریخی خواهد داشت و تاریخ را حفظ نخواهد کرد! تاریخ تعامل حوادث و افراد با همدیگر است و تعامل پدیده ای دوطرفه و پویاست و بالاجبار باید آن را از جمود و رکود خارج کرد تا برای دانش آموز ملموس و دست یافتنی باشد.

5. برسی موضوع مقاله

             قاعدتا اگر بنا بود در مورد موضوع مقاله بحث و گفتگویی باشد، جای این بحث در ابتدای مقاله بود. ولی نگارنده احساس کرد با بررسی موضوع مقاله بعد از پرداختن به مسائل دیگر، می تواند موارد و مبنا های نظری بررسی موضوع را بدیهی فرض کند و در مورد آنها اقامه دلیل نکند. آنچه تا کنون مورد بحث ما بوده است روشهای ایجاد انگیزه مطالعه درس تاریخ در دانش آموزان بود که البته با لحاظ رویکرد مقاله امکان پرداختن به بیش از یک روش وجود نداشت. در مورد بخش دوم عنوان مقاله ( به منظور تقویت حس ملی، مذهبی آنان) می توان به موارد زیر اشاره کرد:

الف. قاعدتا ایجاد انگیزه مطالعه (دربحث ما درس تاریخ) به هدف خاصی انجام می شود که حتما در درس

تاریخ منظور اولی تقویت حس ملی و مذهبی می باشد. مطالعه تاریخ خود در بر دارنده تحولات در طول زمان و خدمات و خیانت ها ی افراد و تعامل آنها با هم دیگر می باشد و در نتیجه خود عامل تقویت حس ملی مذهبی است.

             ب. حس ملی مذهبی به طور مجزا با دید گاه های متفاوتی که در عرضه اسناد و مدارک تاریخی وجود دارد

و شرح آن گذشت قابل دست یابی است. مورخ می تواند با دید گاهی آکنده از حس وطن پرستی به بیان تاریخ مملکت

خودبپردازد و از منظر خود وقایع را تحلیل کند و تمام جنبه های مذهبی تاثیر گذار در تاریخ میهن خود را کنار بگذارد.

در حالت دوم مورخ با همان رویه می تواند هر آنچه جنبه ملی دارد را نادیده گرفته و فقط به جنبه های مذهبی تاکید نماید. البته در صورتی که این دو دیدگاه مطابق با حوادث تاریخی باشد بدون اشکال است ولی اگر اسنادی از جنبش های ملی یا اقدامات مذهبی که از لحاظ زمانی همزمان و در تاریخ مملکت تاثیر گذار بوده، موجود باشد، این رویه به عنوان یک رویکرد تاریخی چندان معتبر و قابل اعتنا نخواهد بود.

            ترکیب دو حس ملی و مذهبی و نهادینه کردن آن در شرایط فعلی و با وجود اقدامات ظاهرا وطن پرستانه عوامل لائیک که با قرار دادن نماد کورش در مقابل نماد اسلام می خواهند تمدن کهن و اصیل ایران را زنده کرده ! و تاثیر اسلام و تاریخ اسلام در تاریخ ایران را کمرنگ جلوه دهند، و تاثیر و دخالت مستقیم آنها در تاریخ نه چندان گذشته ایران ( دوره پهلوی اول و دوم) حقیقتا کاری بس مشکل و طاقت فرساست . تنها نقطه امید و مایه دلخوشی این است که این مهم خوشبختانه بر عهده اهل فن ( اهل تاریخ) است.

6. نتیجه گیری و بحث

            در این مقاله سعی نگارنده بر آن بود که با بررسی عینی دو مطلب، نحوه نگرش و رویکرد نویسندگان آن مطالب در مورد وقایع تاریخی را بررسی نماید.در این مقاله موارد دیگری مانند چگونگی ایجاد انگیزه مطالعه تاریخ در دانش آموزان و هدف از آموزش تاریخ ( یکی از اهداف: تقویت حس ملی مذهبی) نیز تا حدی که حوصله مطلب اجازه می داد ، مورد مطالعه قرار گرفت. یکی از کاستی های مقاله حاضر این است که تنها از دو منبع که فقط یکی ار آنها تاریخی است، شواهد و مثال های خود را استخراج کرده و از منابع دیگر که شاید در مرتبه اهمیت بالاتری هم قرار داشته باشد، استفاده نکرده است. البته در این مورد عمد در کار بوده و هدف این بود که نشان دهد استفاده از اسناد مرتبط با موضوع درس به عنوان بخشی از متن درس ( و نه به عنوان تاییدی بر نظرات نویسنده کتاب و مخصوصا کتاب درسی)، می تواند قدرت درک، استدلال و قضاوت دانش آموز و به تبع آن انگیزه وی در مطالعه درس تاریخ را افزایش دهد. اگر مقاله به این هدف دست یافته باشد جای بسی خوشحالی است و اگر به هدف خود دست نیافته باشد، باز هم نگارنده مقاله بسیار خرسند و راضی است چون توانسته است اندیشه نا صواب خود را در معرض نقد و نظر صاحبان اندیشه های والا قرار دهد.

منابع:

1. افتخارزاده، م ، سیمای مصدق در تاریخ ، ناشر مولف، بهار 1360

2. بهرامی، مژگان، ایران شناسی در سرزمین های آلمانی زبان، نشریه ادبی آموزشی پویه، دبیرخانه راهبری درس زبان و ادبیات فارسی کشور، دوره پنجم، مسلسل 9 ، شیراز، بهار 1386

+رضا هاشمی - ٧

استفاده ازمقاله کارشناس ارشد

چگونه کلاس جذابی داشته باشیم

چگونه کلاس جذابی برای دانش آموزان خود فراهم کنیم؟

1-مکث کنید تاهمه کلاس آماده شوند، قبل از آمادگی تک تک دانش آموزان تدریس را شروع نکنید.

2-اگر کلاس شلوغ است ، به دانش آموزان شلوغ خیره شوید. نگاه به دفتر نمره ،نگاه به دانش آموز

3-صحبت های خود را دوستانه وبه آرامی آغاز کنید.

4-از مطالب درس قبل سوال کنید.

5-برای درس جدید با سوالاتی آمادگی ایجاد کنید.

6-تدریس خود را با مثال های ساده، به روز وکاربردی آغاز کنید.

7-مقدمه تدریس را خیلی طولانی نکنید،که دانش آموزان خسته شوند.

8-برای ایجاد انگیزه

الف) بیان اهداف درس

ب) کاربردهای درس را در موقعیت های مختلف زندگی برای دانش آموزان بازگو کنید.

ج)درحین تدریس با سوالاتی دانش آموزان را درگیر تدریس کنید.

د)ابتدا مباحث ساده وسپس مشکل درس را مطرح کنید.

ر)استفاده از مثال های ساده ودلنشین

ز)تذکر نمره وآزمون (به احتمال زیاد ازاین درس یکی دونمره درامتحان هست)

ال نینو

مفهوم ال نینو ولانینو:

فرایندی است که بسیاری از تغییرات آب وهوایی پیش بینی شده نتیجه آن هستند.

ال نینو یک پدیده ی اقیانوسی است که تقریبا هر 5 سال یکبار درنواحی استوایی اقیانوس آرام  روی می دهد . نواحی دور از
اقیانوس در کشور پرو معمولا به شکل غیر معمول گرم شده وقبل از باز گشت به وضعیت
نرمال ویا رسیدن فصل سرما برای ماهها گرم باقی می مانند .

لانینو اصطلاح نوسان جنوبی کنایه از تغییرات جوی است که با تغییرات اقیانوس آرام به سوی شرایط گرم تر یا سردتر همراه هستند.

درپدیده النینو تبخیر آب نواحی شرقی اقیانوس آرام براثر گرما می تواند بارش باران هایی را که به شکل غیر معمول شدید هستند دربخش هایی از آمریکای جنوبی وآفریقا سبب شود .درحالیکه سایر مناطق آمریکای جنوبی ، آفریقا وبخش هایی از جنوب شرق آسیا واسترالیا درخشکسالی رنج می برند . تغییرات فشار جوی دراقیانوس آرام استوایی  همچنین می تواند تمام کره زمین را عمیقا تحت تاثیر قرار داده وزمستان های گرم تری را دربرخی مناطق جنوبی ایالات متحده وغرب کانادا سبب شود.

طی پدیده لانینو الگوهای هوایی درمناطقی که تحت تاثیر آن هستند ،می توانند به منتهی الیه مخالف کشیده شوند.

مطالعات گسترده ودراز مدت درکلمبیا ، ونزوئلا، هند وپاکستان نشان می دهد که مالاریا درزمان وقوع (النینو) شیوع پیدا می کند. مناطق دچار خشکسالی ویا سیل زدگی اغلب مورد تهاجم بیماری هایی بوده اند ؛ که توسط پشه ها جوندگان وآب منتقل شده اند . به علاوه دربسیاری مناطق خشک ،آتش مهار ناپذیر ،آلودگی هوا را تا مایل ها آن طرف تر به همراه داشته است .

الگوههای متعدد آب وهوایی پیش بینی می کند که با گرم شدن جو زمین واقیانوس ها ،النینو ها شایع تر وشدید تر است . این بدان معناست که بلایای هواشناسی وبیماری هایی که بدین ترتیب رواج می یابند، افزایش خواهند یافت.

لبنان

لبنان کشوری در حاشیه مدیترانه با مساحت 10452 کیلومتر مربع است.

پایتخت لبنان بیروت شهری زیبا بندری و در کنار دریاست. این شهر دارای دو بخش است. شمال شرق مسیحی نشین و جنوب غربی مسلمان نشین است.جنوب یا غرب این شهر با این که اخیرا مورد توجّه واقع شده، هنوز مشکلات متعدد دارد. همین که از خط حایل بین دو منطقه عبور کنید و به منطقه مسیحی نشین وارد شوید، وضعیّت به طور محسوس متفاوت است. خیابان ها، بسیار تمیز با اتومبیل های مدرن، انگار به یک کشور اروپائی وارد می شوید. این وضعیت به طور جدّی قابل تأمل است.

لبنان دارای چهار میلیون نفر جمعیّت است و چهارده میلیون نفر مهاجر در سراسر جهان دارد.

مردم لبنان غالبا سازگارند. از اینرو به راحتی می توانند خودشان را با فرهنگ های گوناگون هماهنگ کنند. در عرصه های مختلف انسان هایی موفق محسوب می شوند.

لبنان از جهت اقتصادی و نظامی کشوری ضعیف به شمار می رود و از آن جا که با رژیم اشغالگر قدس هم مرز است، از سوی این رژیم غاصب مورد هجوم واقع شده، بخش هایی از آن سالیان درازی در اشغال قرار داشت.

در بین کلیه کشورهای عربی تنها کشوری که عملاً در مقابل رژیم اشغالگر ایستادگی می کند، لبنان است. آن هم نیروهای حزب اللّه که شیعیانی استوار و مقاومند.

توانمندی نیروهای حزب اللّه به گونه ای است که حتی سوریه که مدعی مقاومت در مقابل اسرائیل است، سعی می کند و خود را حامی حزب اللّه معرفی کند به این وسیله بخش هایی از سوریه را که در اشغال اسرائیل است، آزاد سازد.

وضعیت فرهنگی لبنان

لبنان به چهار راه فرهنگی جهان معروف است. عقائد، ادیان، مکاتب و افکار گوناگون به راحتی در آن کشور ترویج می شود. در حقیقت می توان گفت: آن جا منطقه ی آزاد فرهنگی دنیا به حساب می آید.

فرهنگ غرب از سویی و فرهنگ آسیا از سوی دیگر و گاهی فرهنگ آفریقا در آن جا راه دارد و به سهولت با ابزارهای ارتباطی و با شیوه های جذّاب ترویج می شود. فضای شبهه پراکنی باز است و مردم تحت تأثیر القاءات و شبهات فراوان قرار می گیرند.

مسیحیان در لبنان حدود 40 مجله دارند که در بسیاری از موارد مطالب خود را در قالب های علمی ارائه می کنند.

کتاب هایی در نقد قرآن نوشته می شود و به خیال خودشان اشتباهات قرآن را بیان می کنند. در مقابل، تبلیغات شیعیان تا حدود زیادی به صورت شعار مطرح می شود.

بسیاری از کشورها در لبنان بر علیه شیعه تبلیغ می کنند و برای ویران کردن ایران، لبنان را نقطه شروع می دانند.

هر روز در روزنامه ها و مجلات بر علیه شیعیان بحث می شود.

در لبنان تعداد کانال های تلویزیونی به حدی است که مردم از آمار دقیق آن اطلاعی ندارند. آن ها اظهار می کنند حدود 200 تا 500 کانال تلویزیونی قابل دسترسی است. افراد با پرداخت وجهی می توانند کانال های مختلف را ببینند.اگر چه تعداد 9 کانال برای همگان بدون پرداخت هزینه ای قابل استفاده است.

شبکه ال بی سی مربوط به مسیحیان لبنان است که از طریق ماهواره در همه جا پخش می شود و برنامه های آن بسیار مبتذل است. در عربستان، لبنان را به ال بی سی می شناسند. در تلویزیون از لواط، ازدواج مرد با محارم خودش و ...بحث می شود. و مبنا بر هتاکی و سنّت سوزی است. در مقابل کانال اقراء عربستان مذهبی است و بینندگانی دارد.

تلویزیون الجزیره خیلی خراب نیست در عین حال جذاب است. این کانال ماهواره ای است.

یک کانال تلویزیونی در بیروت وجود دارد که به صورت شبانه روزی مرثیه پخش می کند.

تلویزیون ایران شبکه «سحر» برای زمان محدودی در خارج از کشور پخش می شود که واقعا باید درباره ی فعالیّت آن تجدید نظر شود.

کانال المنار مربوط به حزب الله است که تاحدودی مناسب است و به اخبار ایران به طور جدّی می پردازد.

احساس می شود که اگر کسانی بخواهند ایران را بعد از همگانی شدن ماهواره مطالعه کنند، اکنون می توانند به طور جدّی وضعیت شیعیان لبنان را به عنوان جامعه نمونه مورد دقّت و مطالعه قرار دهند و برای آینده برنامه ای بیندیشند. لازم به ذکر است که وضعیت فرهنگ دینی مردم لبنان نسبت به گذشته که تقریبا آثاری از دین باقی نمانده بوده بسیار بهتر و توجّه شیعیان به اسلام ناب محمّدی صلی الله علیه و آله خیلی بیش از گذشته های دور است.

شیعیان لبنان غالبا بازگشت خود را به هویّت مذهبی، مرهون دو عامل اساسی می دانند:

1 ـ امام موسی صدر رحمه الله 2 ـ امام خمینی رحمه الله و انقلاب اسلامی ایران.

مردم لبنان نسبت به مقام معظم رهبری بسیار علاقمند و اطاعت آنان از رهبری شیعیان جهان بسیار قوی و نیرومند است.

همه شیعیان لبنان روی انقلاب ایران حساس هستند. و ایران را وطن اوّل خود و لبنان را وطن دوم می دانند. آنان می گویند ما نمی توانیم در لبنان کشور شیعی داشته باشیم ولی در ایران حکومت شیعه برقرار است.

مدارس آموزش و پرورش

در این کشور 33% از مدارس، توسط دولت و بقیه زیر نظر کلیسا و مسیحیّت اداره می شود. برخی از شیعیان، مدیریت تعداد معدودی از مدارس دولتی را به عهده گرفته اند که در مجموع حرکتی است لیکن نسبت به نیاز شیعیان بسیار کم است.

دولت برای مدارس غیر دولتی، حداقل و حداکثری برای دروس پیش بینی کرده و آنان باید مدارس را بر اساس آن چهارچوب ها اداره کنند. از این رو مدیران مدارس با توجّه به اهداف خود می توانند درس هایی را در مدارس ارائه کنند.

برای ایجاد و تشکیل مدرسه، دولت پس از بررسی، مجوز تأسیس مدرسه صادر می کند و پس از آغاز فعالیّت هر مدرسه لیست دانش آموزان خود را به آموزش و پرورش لبنان تحویل می دهد و در پایان سال مدرک تحصیلی به آنان اعطا می کند.

حزب الله از حدود سال 1380 هجری قمری به فکر تأسیس مدارسی برای شیعیان افتاد و تاکنون 9 مدرسه در لبنان و یک مدرسه در قم با کمک های مقام معظم رهبری و دولت ایران تأسیس کرده است که به نام مدارس المهدی شناخته می شود.

مسیحیّت که از 300 سال قبل در این کشور مدرسه ایجاد کرده، اکنون دارای400 مدرسه است. در مقایسه با 9مدرسه المهدی فاصله بسیار زیادی است.

مدارس المهدی مجموعا 6000 دانش آموز تحت پوشش دارند. در حالی که گاهی یکی از مدارس مسیحیان 6000دانش آموز دارد.

در مدارس المهدی در هفته 2 ساعت درس دینی و یک ساعت درس انگلیسی اضافه بر برنامه تدریس می شود.

در مجموع 4% از دانش آموزان شیعه، در مدارس شیعیان و بقیه در مدارس دولتی و تعداد زیادی در مدارس مسیحیان و مقدار اندکی هم در مدارس اهل سنت درس می خوانند. که این وضعیت خسارات جبران ناپذیری از جهت دینی و اخلاقی برای آنان درپی داشته است.

تدوین کتاب

دولت برای مدارس خود کتاب هایی تدوین کرده است. مدارس دیگر در انتخاب کتب درسی آزادند. این امر مؤسسات انتشاراتی را بر آن داشته که برای جلب مشتری در تدوین کتاب، بهتر رقابت کنند و هر مدرسه سعی می کند بهترین را انتخاب و خریداری کند.

مدارس المهدی برای انتخاب کتاب ـ با توجّه به ملاک های اخلاقی دینی ـ دچار مشکلات زیادی هستند.

غالب مدارس لبنان از دانش آموزان هزینه آموزشی دریافت می کنند و در برخی موارد از کمک های افراد خیّر استفاده می کنند.

هزینه آموزشی در مدارس تا حدّی زیاد است که گاهی اعضای حزب الله به دلیل عدم توان پرداخت کمک هزینه تحصیلی، فرزندان خود را از مدارس بیرون می برند.

در لبنان کلیه کسانی که مدرک دیپلم دریافت کنند، بدون کنکور می توانند وارد دانشگاه شوند.

در لبنان چنانچه بین طوائف اختلاف و درگیری باشد، امّا یک قانون عامی وجود دارد و آن این که همه، به علما و لو از گروه مخالف خود باشد، احترام می گذارند و روحانیون همه ی طوائف، محترم هستند.حتی مأمورین در لبنان هرگز از یک روحانی سؤال نمی کنند اقامه شماکجاست

به نظر می رسد با توجّه به وضعیت خاص لبنان تأسیس مدارس ابتدایی، راهنمایی و متوسطه بیش از دانشگاه اهمیّت داشته باشد.

۰ شهر تاریخی بابیلوس شهر بابیلوس که در سواحل شمالی بیروت در لبنان واقع شده است و از مناطق باستانی بسیار قدیمی جهان محسوب می گردد . بقایای قرون وسطی و جنگهای صلیبی و حفاریهای بسیار آن را به یکی از مناطق باستان شناسی مهم در جهان تبدیل کرده است . قدمت بابیلوس به ۷ هزار سال پیش بر می گردد گروهی کوچک از ماهیگیران عهد نو سنگی در سواحل بیروت ساکن شدند که هنوز وسایل و حتی کلبه هایی از بقایای آنها در منطقه وجود دارد .این منطقه در اوایل عصر برنز در هزاره سوم پیش از میلاد به یکی از مراکز مهم کشتیرانی بدل گشت و از آنجا که فراعنه و پادشاهی کشورهای دیگر برای ساخت کشتی و مقبرهها و مراسم معنوی خود به چوب صنوبر و انواع الوار احتیاج داشتند ارتباط وسیعی با این شهر بر قرار کردند و در ازای آنها نیز انواع گنجینه های قیمتی به بابیلوس روانه کردند . این روند سالها ادامه یافت تا اینکه قبایل آموریت از کویر به این منطقه ساحلی حمله کردند و بابیلوس را به آتش کشیدند اما پس ساکن شدن در شهر ، شهر رادوباره ساختند . مصر با فرستادن هدایای بسیار دوباره ارتباط خود را حفظ کرد . به راحتی می توان از گنجینه های بسیار در مقبره شاهان بابیلوس به ثروت سرشار این شهر پی برد . در سال ۱۳۰۰ ق . م گروهی معروف به انسانهای دریایی از شمال به شرق مدیترانه روی آوردند و در این منطقه ساکن شدند که امروزه آنها را به نام فینیقیه ای ها می شناسیم . در همین دوران نوشتن و خط در بابیلوس بسیار رواج یافت و حتی در سال ۸۰۰ م به یونان راه یافت . در هزاره اول پیش از میلاد ، بابیلوس از تجارت با آشوریان و بابلیان سود بسیار می برد و پس از آن با ایران ارتباط بر قرار کرد . و کم کم این شهر در سالهای نخست عصر برنز به یکی از پایگاهای مهم دفاعی ایران محسوب می شد . بعد از فتح بابیلوس به دست اسکندر مقدونی زبان یونانی در بابیلوس رواج یافت و فرهنگ و سنن مردم بابیلوس با یونانی ها در هم آمیخت بعد از یونانیان رومیها بر بابیلوس حاکم شدند و معابد و حمامها و ساختمانهای دولتی بسیاری را در آن بنا نهادند . بابیلوس امروزه شهری پر رونق و نوین ، با قلبی تاریخی و کهن و آمیزه ای از سنن است . بندر قدیمی آن هم چنان در برابر دریا مقاومت می کند و در کنار آن بقایایی از حفاریهای شهر باستانی صلیبیون و کلیسا و بازار قدیمی و دیوارهای کهن قرون وسطی به همراه تعداد بیشماری از غذا خوری های متنوع و هتلها و فروشگاههای رنگارنگ ، خیابانهای زیبا که تلفیقی از معماری باستانی و نوین است به چشم می خورد . امروزه شهر بابیلوس یکی از مناطق توریستی لبنان محسوب می گردد و سالانه هزاران گردشگر از مناطق مختلف جهان برای دیدن این شهر عازم این کشور می گردند .

روش های جهت یابی

نواع روش های جهت یابی و یافتن مسیر برای زمانی که کوهستان ، جنگل ، دشت یا بیایان گم شده ایم چگونه امکانپذیر است؟ جهت یابی چیست و چگونه به ما کمک می کند؟

یافتن جهت های جغرافیایی را جهت یابی گویند. جهت یابی در بسیاری از موارد کاربرد دارد. برای نمونه وقتی در کوهستان، جنگل، دشت یا بیابان گم شده باشید، با دانستن جهت های جغرافیایی، می توانید به مکان مورد نظرتان برسید. یکی از استفاده های مسلمانان از جهت یابی، یافتن قبله برای نماز خواندن و ذبح حیوانات است. کوهنوردان، نظامیان، جنگل بانان و ... هم به دانستن روش های جهت یابی نیازمندند.

هرچند امروزه با وسایلی مانند قطب نما یا GPS می توان به راحتی و با دقت بسیار زیاد جهت جغرافیایی را مشخص کرد، در نبود ابزار، دانستن روش های دیگر جهت یابی مفید و کاراست. در اینجا به برسی انواع روش های جهت یابی خواهیم پرداخت.

● جهت های اصلی و فرعی

اگر رو به شمال بایستیم، سمت راست مان مشرق (شرق، باختر)، سمت چپ مان مغرب (غرب، خاور) و پشت سرمان جنوب است.

[جهت های جغرافیایی، که شمال با رنگ قرمز مشخص شده]

جهت های جغرافیایی، که شمال با رنگ قرمز مشخص شده

این چهار جهت را جهت های اصلی می نامند. بین هر دو جهت اصلی یک جهت فرعی وجود دارد. مثلاً نیمساز جهت های شمال و شرق، جهت شمالِ شرقی (شمالِ شرق) را مشخص می کند.

با دانستن یکی از جهت ها، بقیهٔ جهت ها را می توان به سادگی مشخص نمود. مثلاً اگر به سوی شمال ایستاده باشید، دست راست شما شرق، دست چپ شما غرب، و پشت سر شما جنوب است.

● روش های جهت یابی

برخی روش های جهت یابی مخصوص روز، و برخی ویژهٔ شب اند. برخی روش ها هم در همهٔ مواقع کارا هستند.

توجه شود که: بسیاری از این روش ها کاملاً دقیق نیستند و صرفاً جهت های اصلی را به صورت تقریبی مشخص می کنند. برای جهت های دقیق باید از قطب نما استفاده کرد، و میل مغناطیسی و انحراف مغناطیسی آن را هم در نظر داشت.

آن چه گفته می شود اکثراً مربوط به نیمکره شمالی است؛ به طور دقیق تر، بالای ۲۳٫۵ درجه (بالای مدار رأس السرطان). در نیم کره جنوبی در برخی روش ها ممکن است جهت شمال و جنوب برعکس آن چه گفته می شود باشد.

● روش های جهت یابی در روز

▪ جهت یابی با سمت خورشید

۱) خورشید صبح تقریباً از سمت شرق طلوع می کند، و شب تقریباً در سمت غرب غروب می کند.

این مطلب فقط در اول بهار و پاییز صحیح است؛ یعنی در اولین روز بهار و پاییز خورشید دقیقاً از شرق طلوع و در غرب غروب می کند، ولی در زمان های دیگر، محل طلوع و غروب خورشید نسبت به مشرق و مغرب مقداری انحراف دارد. در تابستان طلوع و غروب خورشید شمالی تر از شرق و غرب است، و در زمستان جنوبی تر از شرق و غرب می باشد. در اول تابستان و زمستان، محل طلوع و غروب خورشید حداقل حدود ۲۳٫۵ درجه با محل دقیق شرق و غرب فاصله دارد، که این خطا به هیچ وجه قابل چشم پوشی نیست. در واقع از آن جا که موقعیت دقیق خورشید با توجه به فصل و عرض جغرافیایی متغیر است، این روش نسبتاً غیردقیق است.

تنها جایی که خورشید همیشه دقیقاً از شرق طلوع و در غرب غروب می کند، استواست.

۲) در نیمکرهٔ شمالی زمین، در زمان ظهر شرعی خورشید همیشه دقیقاً در جهت جنوب است و سایهٔ اجسام رو به شمال می افتد.

ظهر شرعی یا ظهر نجومی در موقعیت جغرافیایی شما، دقیقاً هنگامی است که خورشید به بالاترین نقطه خود در آسمان می رسد. در این زمان، سایهٔ شاخص به حداقل خود در روز می رسد، و پس از آن دوباره افزایش می یابد؛ همان زمان اذان ظهر.

برای دانستن زمان ظهر شرعی می توانید به روزنامه ها مراجعه کنید یا منتظر صدای اذان ظهر باشید. ظهر شرعی حدوداً نیمه بین طلوع آفتاب و غروب آفتاب است.

۳) حرکت خورشید از شرق به غرب است؛ و این هم می تواند روشی برای یافتن جهت های جغرافیایی باشد.

جهت یابی با سایهٔ چوب(شاخص)

شاخص، چوب یا میله ای نسبتاً صاف و راست است (مثلاً شاخه نسبتاً صافی از یک درخت به طول مثلاً یک متر) که به طور عمودی در زمینی مسطح و هموار و افقی(تراز و میزان) فرو شده است.

روش اول: نوک(انتهای) سایهٔ شاخص روی زمین را [مثلاً با یک سنگ] علامت گذاری می کنیم. مدتی (مثلاً ده بیست دقیقه بعد، یا بیشتر) صبر می کنیم تا نوک سایه چند سانتیمتر جابه جا شود. حال محل جدید سایهٔ شاخص (که تغییر مکان داده است) را علامت گذاری می نماییم. حال اگر این دو نقطه را با خطی به هم وصل کنیم، جهت شرق غرب را مشخص می کند. نقطهٔ علامت گذاری اول سمت غرب، و نقطهٔ دوم سمت شرق را نشان می دهد. یعنی اگر طوری بایستیم که پای چپ مان را روی نقطهٔ اول و پای راستمان را روی نقطهٔ دوم بگذاریم، روبروی مان شمال را نشان می دهد، و رو به خورشید (پشت سرمان) جنوب است.

از آن جا که جهت ظاهری حرکت خورشید در آسمان از شرق به غرب است، جهت حرکت سایهٔ خورشید بر روی زمین از غرب به شرق خواهد بود. یعنی در نیم کره شمالی سایه ها ساعتگرد می چرخند.

هر چه از استوا دورتر بشویم، از دقت پاسخ در این روش کاسته می شود. یعنی در مناطق قطبی (عرض جغرافیایی بالاتر از ۶۰ درجه) استفاده از آن توصیه نمی شود.

در شب های مهتابی هم از این روش می توان استفاده کرد: به جای خورشید از ماه استفاده کنید.

روش دوم(دقیق تر): محل سایهٔ شاخص را زمانی پیش از ظهر علامت گذاری می کنیم. دایره یا کمانی به مرکز محل شاخص و به شعاع محل علامت گذاری شده می کشیم. سایه به تدریج که به سمت شرق می رود کوتاه تر می شود، در ظهر به کوتاه ترین اندازه اش می رسد، و بعداز ظهر به تدریج بلندتر می گردد. هر گاه بعد از ظهر سایهٔ شاخص از روی کمان گذشت (یعنی سایهٔ شاخص هم اندازهٔ پیش از ظهرش شد) آن جا را به عنوان نقطهٔ دوم علامت گذاری می کنیم. مانند روش پیشین، این نقطه سمت شرق و نقطهٔ پیشین سمت غرب را نشان می دهد.

در واقع هر دو نقطه سایهٔ هم فاصله از شاخص، امتداد شرق غرب را مشخص می کنند.

با این که روش پیشین نسبتاً دقیق است، این روش دقیق تر است؛ البته وقت بیشتری برای آن لازم است.

برای کشیدن کمان مثلاً طنابی(مانند بند کفش، نخ دندان) را انتخاب کنید. یک طرف طناب را به شاخص ببندید، و طرف دیگرش را به یک جسم تیز؛ به شکلی که وقتی طناب را می کشید دقیقاً به محل علامت گذاری شده برسد. نیم دایره ای روی زمین با جسم تیز رسم کنید.

وقتی سایهٔ شاخص به حداقل اندازهٔ خود می رسد(در ظهر شرعی)، این سایه سمت جنوب را نشان می دهد (بالای

۲۳٫۵ درجه).

▪ جهت یابی با ساعت عقربه دار

ساعت مچی معمولی (آنالوگ، عقربه ای) را به حالت افقی طوری در کف دست نگه می داریم که عقربهٔ ساعت شمار به سمت خورشید اشاره کند. در این حالت، نیمسازِ زاویه ای که عقربهٔ ساعت شمار با عدد ۱۲ ساعت می سازد (زاویهٔ کوچک تر، نه بزرگ تر)، جهت جنوب را نشان می دهد. یعنی مثلاً اگر چوب کبریتی را [به طور افقی] در نیمهٔ راه میان عقربهٔ ساعت شمار و عدد ۱۲ ساعت قرار دهید، به طور شمالی جنوبی قرار گرفته است.

▪ نکات

این که گفته شد عقربهٔ کوچک ساعت به سمت خورشید اشاره کند، یعنی این که اگر شاخصی [مثلاً چوب کبریت] ای که در مرکز ساعت قرار دهیم، سایه اش موازی با عقربهٔ ساعت شمار و در جهت مقابل آن باشد. یا این که سایهٔ عقربهٔ ساعت شمار درست در زیر خود عقربه قرار گیرد. یا مثلاً اگر چوبی ده پانزده سانتیمتری را در زمین به طور عمودی قرار دهیم، ساعت روی زمین به شکلی قرار گرفته باشد که عقربهٔ ساعت شمارش موازی با سایهٔ چوب باشد.

دلیل این که زاویه بین عقربهٔ ساعت شمار و ۱۲ را نصف می کنیم این است که: وقتی خوشید یک بار دور زمین می چرخد، ساعت ما دو دور می چرخد(دو تا ۱۲ ساعت). یعنی گرچه روز ۲۴ ساعت است (و یک دور کامل را در ۲۴ ساعت طی می کند)، ساعت های ما یک دور کامل را در ۱۲ ساعت طی می نماید. اگر ساعت ۲۴ ساعته ای می داشتید، که دور آن به ۲۴ قسمت مساوی تقسیم شده بود، هر گاه عقربهٔ ساعت شمار را رو به خورشید می گرفتید عدد ۱۲ ساعت همیشه جهت جنوب را نشان می داد.

این روش وقتی سمت صحیح را نشان می دهد، که ساعت مورد نظر درست تنظیم شده باشد. یعنی اگر در بهار و تابستان ساعت ها را نسبت به ساعت استاندارد یک ساعت جلو می برند، ما باید آن را تصحیح کنیم(ابتدا ساعت مان را یک ساعت عقب ببریم سپس روش را اِعمال کنیم؛ یا نیمساز عقربهٔ ساعت شمار را [به جای ۱۲] با ۱ حساب کنید). همچنین در همهٔ سطح یک کشور معمولاً ساعت یکسانی وجود دارد، که مثلاً در ایران حدود یک ساعت متغیر است (ایران تقریباً بین دو نصف النهار قرار دارد؛ لذا ظهر شرعی در شرق و غرب ایران حدوداً یک ساعت فاصله دارد.) ساعت صحیح هر مکان همان ساعتی است که هنگام ظهر شرعی در آن در طول سال، اطراف ساعت ۱۲ ظهر است. در واقع برای تعیین دقیق جهت های جغرافیایی ساعت باید طوری تنظیم باشد که هنگام ظهر شرعی ساعت ۱۲ را نشان دهد.

روش ساعت مچی تا ۲۴ درجه امکان خطا دارد. برای دقت بیشتر باید از آن در عرض جغرافیایی بین ۴۰ و ۶۰ درجه [شمالی یا جنوبی] استفاده شود؛ هر چند در عرض جغرافیایی ۲۳٫۵ تا ۶۶٫۵ درجه [شمالی یا جنوبی] نتیجه اش قابل قبول است.(البته در نیم کردهٔ جنوبی جهت شمال و جنوب برعکس است.) در واقع هر چه به استوا نزدیک تر شویم، از دقت این روش کاسته می شود. ضمناً هر چه زمان به کار بردن این روش به ظهر شرعی نزدیک تر باشد، نتیجهٔ آن دقیق تر خواهد بود.

اگر مطمئن نیستید کدام طرف شمال است و کدام طرف جنوب، به یاد بیاورید که خورشید از شرق بر می خیزد، در غرب می نشیند، و در ظهر سمت جنوب است.

توجه کنید که اگر این روش را در هنگام ظهر شرعی (یعنی ساعت ۱۲) اجرا کنیم، جهت عقربه ساعت شمار خود به سوی جنوب است. یعنی مانند همان روش «جهت یابی با سمت خورشید»، که گفتیم خورشید در ظهر شرعی به سمت جنوب است.

اگر از ساعت دیجیتال استفاده می کنید، می توانید ساعت عقربه داری را روی یک کاغذ یا روی زمین بکشید (دور دایره ای از ۱ تا ۱۲ بنویسید، و عقربهٔ ساعت شمار را هم بکشید)، و سپس از روش بالا استفاده کنید.

حتی وقتی هوا آفتابی نیست و خورشید به راحتی دیده نمی شود هم گاه سایهٔ خوشید را می توان دید. اگر یک چوب کبریت را عمود نگه دارید، سایهٔ آن برعکس جهت خورشید می افتد.

● روش های جهت یابی در شب

▪ جهت یابی با ستارهٔ قطبی

از آن جا که ستاره ها به محور ستاره قطبی در آسمان می چرخند، در نیم کرهٔ شمالی زمین ستارهٔ قطبی با تقریب بسیاری خوبی (حدود ۰٫۷ درجه خطا) جهت شمال جغرافیایی (و نه شمال مغناطیسی) را نشان می دهد؛ یعنی اگر رو به آن بایستیم، رو به شمال خواهیم بود.

[یافتن ستاره قطبی با دب اکبر]

▪ یافتن ستاره قطبی با دب اکبر

برای یافتن ستارهٔ قطبی روش های مختلفی وجود دارد:

به وسیلهٔ مجموعه ستارگان «دبّ اکبر»: صورت فلکی دبّ اکبر شامل هفت ستاره است که به شکل ملاقه قرار گرفته اند: چهار ستاره آن تشکیل یک ذوزنقه را می دهند، و سه ستارهٔ دیگر مانند یک دنباله در ادامه ذوزنقه قرار گرفته اند. هر گاه دو ستاره ای که لبهٔ بیرونی ملاقه را تشکیل می دهند (دو ستارهٔ قاعده کوچک ذوزنقه؛ لبهٔ پیالهٔ ملاقه؛ محلی که آب از آن جا می ریزد) را [با خطی فرضی] به هم وصل کنیم، و پنج برابر فاصله میان دو ستاره، به سمت جلو ادامه دهیم، به ستاره قطبی می رسیم.

به وسیلهٔ مجموعه ستاره های «ذات الکرسی»: صورت فلکی ذات الکرسی شامل پنج ستاره است که به شکل W یا M قرار گرفته اند. هرگاه (مطابق شکل) ستارهٔ وسط W (رأس زاویهٔ وسطی) را حدود پنج برابرِِ «فاصلهٔ آن نسبت به ستاره های اطراف» به سوی جلو ادامه دهیم، به ستارهٔ قطبی می رسیم.

▪ نکات

صورت های فلکی ذات الکرسی و دبّ اکبر نسبت به ستارهٔ قطبی تقریباً روبه روی یکدیگر، و دور ستاره قطبی خلاف جهت عقربه های ساعت می چرخند. اگر یکی از آن ها پشت کوه پنهان بود، با دیگری می توان ستارهٔ قطبی را یافت. فاصلهٔ هر کدام از این دو صورت فلکی تا ستارهٔ قطبی تقریباً برابر است.

اگر برای یافتن ستاره ها در آسمان از نقشه ستاره یاب (افلاک نما) استفاده می کنید، به خاطر داشته باشید که ستاره یاب ها موقعیت ستاره ها را در زمان، تاریخ و موقعیت جغرافیایی (طول و عرض جغرافیایی) خاصی نشان می دهند.

هر چه از استوا به سوی قطب شمال برویم، ستارهٔ قطبی در آسمان بالاتر (در ارتفاع بیشتر) دیده می شود. یعنی ستارهٔ قطبی در استوا (عرض جغرافیایی صفر درجه) تقریباً در افق دیده می شود، و در قطب شمال(عرض جغرافیایی ۹۰ درجه) تقریباً بالای سر (سرسو، سمت الرّأس، رأس القدم) دیده می شود. بالاتر از عرض جغرافیایی ۷۰ درجه شمالی عملا نمی توان با ستارهٔ قطبی شمال را پیدا کرد.

● جهت یابی با هلال ماه

اگر به دلیل وجود ابر یا درختان نمی توانید ستاره ها را ببینید، می توانید از ماه برای جهت یابی استفاده کنید.

[هلال ماه کهنه (نیمه دوم ماه قمری)]

▪ هلال ماه کهنه (نیمه دوم ماه قمری)

ماه به شکل هلال باریکی تولد می یابد، و در نیمه های ماه قمری به قرص کامل تبدیل می شود، و سپس در جهت مقابل هلالی می شود. در نیمهٔ اول ماه های قمری قسمت خارجی ماه (تحدب و کوژی ماه، برآمدگی و برجستگی ماه) مانند پیکانی جهت غرب را نشان می دهد. در نیمهٔ دوم ماه های قمری، تحدب ماه به سمت مشرق است.

اگر خطی از بالای هلال به پایین آن وصل کنیم و ادامه دهیم، در نیمهٔ اول ماه قمری شکل p و در نیمهٔ دوم شکل q خواهد داشت.

کره ماه در نیمهٔ اول ماه های قمری پیش از غروب آفتاب طلوع می کند، و در نیمهٔ دوم پس از غروب، تا پایان ماه که پس از نیمه شب طلوع می نماید.

پیدا کردن جنوب توسط ماه: اگر خطی فرضی میان دو نوک تیز هلال ماه رسم کرده و آن را تا زمین ادامه دهید، تقاطع امتداد این خط با افق، نقطه جنوب را [در نیم کرهٔ شمالی زمین] نشان می دهد.

این روش جهت یابی چندان دقیق نیست، ولی حداقل راه نمایی تقریبی را فراهم می سازد. در زمان قرص کامل نمی توان از این روش استفاده کرد. وقتی ماه به صورت قرص کامل است، می توان به کمک حرکت ظاهری ماه (که از مشرق به طرف مغرب است) جهت یابی کرد.

● روش های دیگر جهت یابی در شب

حرکت ظاهری ماه در آسمان از شرق به غرب است.

خوشه پروین: دسته ای (حدود ده تا پانزده) ستاره، به شکل خوشه انگور، در یک جا مجتمع هستند که به آن مجموعه خوشه پروین می گویند. این ستارگان مانند خورشید از شرق به طرف غرب در حرکتند، ولی در همه حال دُمِ آن ها به طرف مشرق است.

ستارگان بادبادکی: حدود هفت هشت ستاره در آسمان وجود دارد که به شکل بادبادک یا علامت سوال می باشند. این ستارگان نیز از شرق به غرب حرکت می کنند، و در همه حال دنباله بادبادکی آنها به طرف جنوب است.

کهکشان راه شیری تودهٔ عظیمی از انبوه ستارگان است که تقریباً از شمال شرقی به جنوب غربی امتداد یافته است. در شمال شرقی این راه باریک است، و هر چه به سمت جنوب غربی می رود، پهن تر می شود. هر چه به آخر شب نزدیک تر می شویم، قسمت پهن راه شیری به طرف مغرب منحرف می شود.

● روش های جهت یابی، قابل استفاده در روز و شب

▪ جهت یابی با قبله

اگر جهت قبله و میزان انحراف آن از جنوب (یا دیگر جهت های اصلی) را بدانیم، می توانیم شمال را تشخیص دهیم. مثلاً اگر در تهران ۳۷ درجه از جنوب سمت به غرب متمایل شویم (یعنی حدوداً جنوب غربی)، به طرف قبله ایستاده ایم. پس هرگاه در تهران جهت قبله را بدانیم، اگر ۳۷ درجه از سمت قبله در جهت عقربه های ساعت بچرخیم، به طرف جنوب ایستاده ایم، و اگر ۱۴۳ درجه (۳۷ ۱۸۰) در خلاف جهت عقربه های ساعت بچرخیم، به طرف شمال ایستاده ایم.

قبله را از راه های مختلفی می توان یافت:

قبله نما: دقیق ترین روش تعیین قبله، به وسیلهٔ قبله نماست، که آن هم با یک قطب نما انجام می گیرد؛ و اگر ما قطب نما داشته باشیم، با آن قطب را مشخص می کنیم!

محراب مسجد: محراب مساجد به طرف قبله است. در نمازخانه ها هم معمولاً جهت قبله مشخص شده است.

قبرستان: مرده را در قبر روی دست راست، به سمت قبله می خوابانند. پس اگر شما طوری ایستاده باشید که نوشته های سنگ قبر را به درستی می خوانید، سمت چپ تان قبله است.

دستشویی: از آن جا که قضای حاجت رو به قبله نباید باشد، معمولاً توالت ها را عمود بر قبله می سازند. این هم در جایی که اصول اسلامی ساخت رعایت شده می تواند کمک کار باشد.

● جهت یابی با قطب نمای دست ساز

اگر قطب نمایی به همراه نداشتید، ولی اتفاقاً یک سوزن یا میخ کوچک در جیبتان یافتید، این روش کمک کار شما در ساخت یک قطب نما خواهد بود. البته احتمال استفاده از آن در شرایط واقعی کم است، ولی انجام آن کاری سرگرم کننده است.

با مالش دادن یک سوزن فقط در یک جهت به آهن ربا یا حتی احتمالاً چاقوی خودتان ، یا مالیدن آن فقط در یک جهت به پارچهٔ ابریشمی یا پنبه ای، سوزنْ مغناطیسی یا قطبی می شود؛ مانند سوزن قطب نما. (مثلاً با ۳۰ بار مالش دادن سوزن به آهنربا از طرف خودتان به سمت بیرون، سوزن به اندازهٔ کافی خاصیت آهنربایی پیدا می کند. همچنین مالش سر سوزن از پایین به بالا بر پارچهٔ ابریشمی باعث می شود که سر سوزن نقطه شمال را نشان دهد). حتی می توانید آن را در یک جهت میان موهای سر خود بکشید. توجه کنید که همیشه فقط در یک جهت مالش دهید.

حال اگر آن را روی یک چوب پنبه یا پوشال کوچک قرار دهید(سوزن را به چوب پنبه چسب بزنید، یا درون آن فرو کنید؛ یا در دو طرف سوزن چوب پنبه هایی کوچک فرو کنید)، و روی آب (آب راکد یا ظرفی پر از آب) شناور نمایید، مانند یک قطب نما عمل می کند، و سر سوزن رو به شمال می چرخد. برای این که سمت شمال و جنوب سوزن را اشتباه نکنید، این نکته را در نظر بگیرید که در نیمکرهٔ شمالی زمین آن سمت قطب نما که تقریباً رو به خورشید و ماه است، سمت جنوب است، زیرا آن ها در قسمت جنوبی آسمان قرار دارند. همچنین می توانید سوزن را با یک آهنربا امتحان کنید، و سپس سمت شمال را با علامتی روی آن مشخص نمایید.

روش دیگر ساخت آهنربا این است که یک میله یا سوزن آهنی یا فولادی را در جهت میدان مغناطیسی زمین تراز کنیم، و سپس آن را حرارت داده یا بر آن ضربه وارد کنیم. حال اگر این آهنربا را روی سطحی با اصطکاک کم قرار دهیم (روی یک تکه چوب کوچک در آب شناور سازید، یا مثلاً سوزن را با یک ریسمان غیرفلزی آویزان(معلق) نمایید) قطب نمای ما کار می کند؛ یعنی میله آن قدر می چرخد تا در راستای میدان مغناطیسی زمین (شمالی جنوبی) قرار گیرد.

مغناطیسی کردن سوزن با باتری: اگر سیمی را دور سوزن بپیچانید و برای چند دقیقه سر سیم را به ته باتری وصل کنید، سوزن مغناطیسی می شود.

به دلیل کشش سطحی آب، می توان سوزن را به تنهایی روی سطح آن شناور کرد. مثلاً می توان سوزن را روی کاغذی گذاشت، و کاغذ را روی آب گذاشت. اگر کاغذ روی آب بماند که بهتر، و اگر کاغذ در آب فرو برود احتمالاً سوزن روی آب باقی می ماند. اگر سوزن را با گریس یا روغنی غیرقابل حل در آب چرب کنید (مثلاً با مالش سوزن به موهای خود سوزن را چرب نمایید)، کار آسان تر خواهد شد. چرب بودن سوزن سبب می شود که سوزن روی سطح آب شناور بماند.

● جهت یابی با نشانه های طبیعی

هرگونه ای از درختان برش ها و خصوصیات خاصّ خود را دارد. باد و آفتاب بر درختان تأثیر می گذارند و این سرنخی است برای محاسبه جهت شمال جنوب.

این روش ها خیلی قابل اطمینان نیستند. مثلاً «باد غالب» ممکن است حالت عادی را به طور قابل ملاحظه ای تغییر دهد و باعث تغییر و انحراف آن شود. همچنین در جنگل های انبوه به دلیل عدم نفوذ و رسوخ آفتاب درون آن ها برخی روش ها کارا نخواهند بود. اگر از علامت های طبیعی استفاده می کنید، برای تصمیم گیری، باید هر چند تا علامت مختلف را که می توانید پیدا کنید.

بسیاری از روش های زیر بر اساس آفتاب هستند: در نیمکرهٔ شمالی زمین، جهت رو به جنوب در معرض آفتاب بیشتری است. تابش خورشید رشد شاخه ها و برگ ها را زیاد می کند.

۱) جهت یابی با خزه ها و گلسنگ ها: سمت شمالی درختان و تخته سنگ ها، گلسنگ ها و خزه های بیشتری دارد؛ چرا که نمناک تر و مرطوب تر از سمت جنوبی آن هاست.

خزه در جایی رشد می کند که دارای سایه و آب زیادی باشد؛ محل های خنک و نمناک. تنهٔ درختان در سمت شمالی سایه و رطوبت بیشتری دارد، و در نتیجه خزه ها معمولاً بیشتر در این سمت می رویند.

این روش همیشه نتیجهٔ درست به ما نمی دهد.

هرچند سمت شمالی در سایهٔ بیشتری است، ولی لزوماً رطوبت سمت شمال بیشتر نیست؛ و برای رشد خزه ها رطوبت مهم تر از سایه است(جایی که رطوبت در آن جا بیشتر ماندگار است).

گاه ممکن است درختان و پوشش گیاهی مجاور طرف دیگر درخت را هم سایه کند.

در یک اقلیم بارانی(جنگل ها و بیشه های مرطوب) ممکن است همه طرف درخت نمناک باشد(یعنی خزه دور برخی درختان در همه طرف رشد کرده؛ البته معمولاً در جهت جنوب بیشتر رشد کرده است).

ممکن است باد مانع رشد خزه در طرف شمالی درخت شود.

در مناطق خشک هم که اصلاً خزه ای وجود ندارد!

ضمناً در نظر داشته باشید که معمولاً خزه در جهت نور آفتاب(جنوب) خرمایی رنگ است و در مکان های سایه و مرطوب سبز یا طوسی رنگ.

۲) جهت یابی با درختان: از آن جا که سمت شمالی درختان در معرض آفتاب کمتری است، درختان در این سمت شان شاخ وبرگ کمتری دارند.

به دلیل آن که آفتاب بیشتر از سمت جنوب می تابد، درختان جنوب بهتر و بیشتر رشد می کنند. وجود درختانی مانند صنوبر سیاه و سفید، راش، بلوط، درختان آزاد، شاه بلوط هندی، افرا نروژی و درخت اقاقیا صحت این مسئله را ثابت می کند. این درخت ها در جنوب بیشتر دیده می شوند.

پوست درختان قدیمی در سمت رو به آفتاب(جنوب) معمولاً نازک تر است.

پوسیده بودن یک طرف از اکثر درختان جنگل، جهت شمال را به ما نشان می دهد؛ سمت پوسیده شمال است.

به خاطر نوع تابش خورشید، شاخه های جنوبی اکثر درختان افقی تر و شاخه های شمالی عمودی ترند.

در کوه های سنگی، کاج های انحناپذیر در شیب جنوبی، و صنوبرهای انگلمان در شیب شمالی می رویند.

معمولاً درختان برگ ریز در شیب های جنوبی تپه ها می رویند و سراشیب های شمالی همیشه سبز است.

زمینِ اطراف ریشهٔ درختان، به سمت جنوب سست تر و توخالی تر از قسمت شمالی است. پس زمین به سمت شمال سفت تر بوده و به خشکی زمین جنوبی نیست.

رشد پوشش گیاهی در سمت جنوبی تپه ها بیشتر از سمت شمالی خواهد بود.

۳) جهت یابی با تنهٔ درختان بریده شده:

[توجه کنید که: به درختی نگاه کنید که ریشه اش در زمین باشد، نه به کنده ای که بریده شده و بر زمین افتاده!]

توجه کنید که: به درختی نگاه کنید که ریشه اش در زمین باشد، نه به کنده ای که بریده شده و بر زمین افتاده!

اگر مقطع درخت بریده شده ای را نگاه کنید، تعدادی دایرهٔ هم مرکز را مشاهده خواهید کرد، که هر یک از آنها نشان یک سال عمر درخت می باشد.

درختی که بطور دائم آفتاب به تنه اش بتابد، دایره های نشاندهنده عمر آن درخت در یک سمت به هم نزدیک تر شده و در سمت دیگر از هم دور خواهند بود. سمتی که فاصله خطوط حلقه های سنی درخت به هم نزدیک تر باشد سمت شمال را مشخص می کند، و سمتی که خطوط حلقه های سنی از هم فاصلهٔ بیشتری داشته باشد سمت جنوب را نشان می دهد؛ به علت تابش زیاد آفتاب و رشد شدیدتر آن.

۴) جهت یابی به کمک گل ها و گیاهان: گیاهان، و گل های درختان تمایل دارند رو به آفتاب قرار بگیرند؛ یعنی جنوب یا شرق.

برخی گیاهان برای جهت یابی اشتهار یافته اند. مثلاً در آمریکا گُلی وجود دارد که همیشه جهت گیری شمالی جنوبی دارد (رشد برگهایش به سمت خط شمال جنوب است) و آن را «گیاه قطب نما(یا Compass Plant)» و یا «رُزینوید(Rosinweed)» می خوانند. نام علمی آن «سیلفیوم لاکینیاتوم» (Silphium laciniatum) است، و مسافران اولیهٔ این سرزمین از این گیاه برای جهت یابی استفاده می کرده اند.

اکالیپتوس استرالیایی هم گیاهی جهت یاب است. این گیاه که در سرزمین های گرم و خشک می روید، برگ هایش رو به شمال یا جنوب است.

همچنین درختی به نام «نخل رهنوردان([ یا Traveler’s Palm])» وجود دارد که محور شاخه هایش شرقی غربی اند.

همان طور که گفته شد، این که کدام طرف شرق است و کدام طرف غرب، یا کدام یک از طرفین شمال یا جنوب است را می توان با توجه به سمت خورشید و ماه در آسمان یا روش های دیگر یافت ماه و خورشید تقریباً در سمت جنوبی آسمان قرار دارند.

۵) جهت یابی به کمک باد غالب: بادها را از جهتی که می وزند، نام گذاری می کنند مانند باد شمالی از شمال. هر منطقه ای باد غالب و برجسته ای دارد که در فصل خاص یا گاهی در تمام فصول حکمفرماست. باد غالب، باد خاصی است که وزش آن طولانی تر بوده و در جهت خاصی می وزد. با دانستن جهت بادهای غالب می توانید چهار جهت اصلی را تشخیص دهید.

معمولاً نام باد را از جهتی که وزیده است، نام گذاری می کنند. مثلاً باد شمال یعنی بادی که از شمال به سمت جنوب می وزد.

برای جهت یابی به کمک باد غالب،

۱) ابتدا باید جهت باد غالب منطقه را دانست.

۲) سپس باید در جایی که هستیم جهت باد غالب را تشخیص دهیم. برای نمونه، اگر بدانیم که در منطقهٔ ما باد غالب از شرق می وزد، و ضمناً جهت باد غالب منطقه را تشخیص دهیم، طرف منشأ باد شرق خواهد بود؛ که با دانستن شرق، دیگر جهت های اصلی هم به سادگی یافته می شوند.

نکتهٔ اول: اگر جهت باد غالب منطقه تان را نمی دانید، اطلاعات زیر ممکن است کمک کار باشد:

در نواحی معتدل، باد غالب از غرب می وزد. (در هر دو نیم کره شمالی و جنوبی)

در نواحی گرمسیری، باد غالب بین مناطق شمال شرقی و جنوب شرقی جریان دارد.

در نواحی استوایی، باد غالب معمولاً از سمت شرق می وزد.

نکتهٔ دوم: جهت باد غالب منطقه را تشخیص دهیم:

در هر منطقه ای باد غالب ویژگی های خاص خود را دارد؛ مثل درجه حرارت، رطوبت و سرعت که در فصول مختلف تغییر می کند.

باد غالب بر رشد درختان و گیاهان، جهت جمع شدن برف های باد آورنده و در جهت علف های بلند تأثیرگذار است. در واقع باد غالب بیشترین تأثیر را بر روی جهت پوشش گیاهی، برف، ماسه یا دیگر اشیای روی سطح زمین دارد.

الف)درختان:

جهت خم شدن اغلب درختان منطقه نشان دهنده جهت وزش باد غالب منطقه است. برای نمونه اگر درختان به طرف شمال منحرف و متمایل شده اند، باد غالب محتملا از سمت جنوب وزیده است.

اثر دیگری که باد غالب بر درختان دارد این است که: در جهتی که از وزش باد در امان است، شاخ و برگ بیشتری رشد کرده است.

در واقع باد ممکن است با صدمه زدن یا خشک کردن شاخه های جوان، رشد درخت را کند یا متوقف کند. معمولاً وزش باد، باعث کند شدن رشد درختان می شود؛ برعکسِ خورشید، که رشد شاخه ها و برگ ها را زیاد می کند.

در زمستان باد غالب معمولاً با برف و تگرگ همراه است، که باعث شکستن شاخه های جوان می شود.

درختی که برای تعیین جهت استفاده می شود، باید در محلی باز و وسیع باشد. نباید در پناه تپه، درختان دیگر یا ساختمانها باشد. چند تا از درختان نزدیک به هم را مورد آزمایش قرار دهید. مطمئن شوید که درختان هرس نشده باشند.

از آن جا که درختان تحت تأثیر عوامل زیادی هستند، و باید یافته های خود را با مشاهدهٔ درختان متعددی در همسایگی یکدیگر تأیید کنید.

ب)ماسه و برف:

امواج ماسه در بیابان ها، و امواج پستی بلندی های برف در مناطق قطبی جهت باد را نشان می دهند. البته گاه به خاطر آن که این موج ها خیلی کوچک اند و از چند سانتی متر تجاوز نمی کنند، برای یافتن باد غالب نمی توانند کمک کار باشند، زیرا می توانند با هر باد تند موضعی به سرعت تشکیل شوند.

در بیابان ها انواع مختلف تلماسه ها وجود دارند، که شکل آن ها جهت باد غالب را نمایان می سازد؛ همچنین در مورد تل یخ های قطب: در مناطقی که به شدت پوشیده از برف اند، باد غالب توده های برف را می راند و آن ها را تبدیل به تل های برآمده ای می سازد. این تل ها از چند سانتی متر تا یک متر ارتفاع دارند، و موازی باد غالب تشکیل می شوند. در واقع برف از لحاظ فیزیکی شبیه ماسه عمل می کند.

ج) نسیم: برخی مناطق الگوی حرکت جریان هوایشان نوسان بیشتری نسبت به جاهای دیگر دارد. مثلاً مردم کنار ساحل یا نسیم دریا مأنوس اند. معمولاً بعدازظهرها نسیم مداومی از طرف دریا می وزد. در شب هم معمولاً جهت نسیم برعکس می شود و از خشکی به سمت دریا می وزد. نسیم مشابهی در دره ها و کوه ها می وزد: در روز نسیمی از دره به سمت بالای کوه وزیدن می گیرد؛ و در شب برعکس، نسیم از بالا به سمت دره می وزد. اگر مثلاً به کمک نقشه بدانیم که دریا یا کوه (یا ساحل یا دره) در کدام جهت مان است، می توانیم جهت های اصلی را بیابیم.

د) هوای گرم و سرد: در نیم کرهٔ شمالی زمین هوایی که از شمال می آید معمولاً سردتر از هوایی است که از جنوب می آید(بادهای شمالی از بادهای جنوبی سردتر است).

هـ) سایر موارد:

اگر گمان می کنید که بادی که در لحظه می وزد باد غالب منطقه است، می توانید به درختان در مسیر باد نگاه کنید. با نگاه به نوک درختان می توانید جهت باد را بفهمید.

می توانید به تغییر جهت ابرها دقت کنید؛ به ویژه ابرهای بلندی که توسط بادهای غالب آورده می شوند.

در روی دریا و اقیانوس ها بادهای غالب دارای ویژگی ها و ابرهای خاص خود هستند.

۶) جهت یابی به کمک رودخانه ها:

بسیاری از رودها و نهرها در نیم کرهٔ شمالی زمین رو به جنوب سرازیرند، یعنی رو به استوا. این روند عمومی رودهاست، ولی همیشه درست نیست. مثلاً رود نیل که تماماً در نیم کرهٔ شمالی است به سوی شمال جریان دارد و به مدیترانه می ریزد.

۷) جهت یابی به کمک حیوانات و حشرات:

مورچه ها خاکِ لانهٔ خود را به سمت جنوب یا شرق می ریزند. مورچه ها چنین می کنند تا در هنگام روز خاکریز شان به عنوان سایه بانی برایشان عمل کند، تا راحت تر کار خود را انجام دهند.

مورچه ها خانه های خود(مورتپه ها) را بر روی شیب های جنوب شرقی می سازند؛ زیرا خورشید در پاییز و زمستان بیشتر به این قسمت ها می تابد. آن ها مورتپه های خود را نزدیک درختان و صخره های جنوبی و جنوب شرقی بنا می کنند.

اگر شما در کنار برکه یا دریاچه ای باشید که پرندگان، ماهیان یا دوزیستان در حال تولیدمثل هستند، در نظر داشته باشید که آن ها معمولاً ترجیح می دهند در سمت غربی زاد و ولد (تولیدمثل و پرورش) نمایند.

دارکوب(شانه به سر) معمولاً حفره هایش را در سمت شرقی درخت حفر می کند.

سنجاب ها هم معمولاً در سوراخ های سمت شرقیِ درختان خانه و لانه می گزینند.

۸) جهت یابی به کمک خانه های شهری:

امروزه معمولاً خانه ها را به موازات شمال جنوب یا شرق غرب می سازند؛ یعنی نسبت به جهت های اصلی مورب نمی سازند. این می تواند در تنظیم صحیح جهت ها و تصحیح روش های تقریبی بالا کمک کار باشد. باید توجه کرد که در بسیاری موارد این اصل رعایت نشده است.

روش دقیق آن چنین است: به سایت هایی مانند گوگل اِرس(Google Earth) یا کتاب اول(برای تهرانی ها) بروید و خانه یا خیابان خود را بیابید. در این سایت ها جهت های جغرافیایی مشخص شده است(معمولاً شمال سمت بالاست). اگر خانه یا خیابان تان دقیقاً مطابق جهت های جغرافیایی (موازی با لبهٔ صفحه) باشد، می توانید به راحتی ۴ جهت اصلی را بیابید، که در جهت دیوارهای خانه اند (با این فرض که خانه مستطیلی است). اگر خانه یا خیابان تان نسبت به جهت های جغرافیایی زاویه دارد، می توانید تنظیم مقتضی را انجام دهید.

همچنین می توانید به نقشه های [چاپی] شهرتان نگاه کنید و ببینید که آیا خیابان تان جهت شمالی جنوبی یا شرقی غربی دارد، یا نسبت به جهت های جغرافیایی انحراف دارد.